eitaa logo
جار
214 دنبال‌کننده
65 عکس
44 ویدیو
1 فایل
خدایا! ما را ببخش که به جای کارفرهنگی یا جار می زنیم یا جا!!! گرد و خاک های فرهنگیِ سایه نشین حسین علیه السلام -میثم طاهری- @taherimeysamsetayeshgari
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸دویست و بیست و چهارم! وقتی اثرگذار است که از خود بگذرد و دیگران را در راستای هدایت الهی محور قرار دهد! 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و بیست و پنجم! درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نیست... بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن یک پارگی نیست... درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می‌شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد... بدون آن که بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد... دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی می‌گذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد... درد دارم... ... ... "با اقتباس از کتاب درخت زیبا" 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و بیست و ششم! به وسیله کوشش، عادت بد سرکوب می‌شود! کار خیر را با زحمت انجام دهید و خودتان را در آن باره به زحمت اندازید... این کلام فرستاده خداست! هر دو کلام یک نکته واحد دارد، و آن تلاش و کوشش و زحمت است. آری، مهمترین تمرین در قبولیِ کلاسِ زندگی دنیا، تحمل رنج و زحمت و تلاش است... 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و بیست و هفتم! هر قدر که نگاه میکنم در متربیانم، از بزرگ تا کوچکشان ریشه موفقیت را، خودشان و تلاش و پشتکارشان دیدیم! و همیشه این را به آنها عرض کردم که فقط خودتان میتوانید به داد خودتان برسید و الا پدر و مادر و مربی راهنمای شما هستند یعنی با اجبار نمیشه تو کله کسی فرمول موفقیت رو فرو کرد! حالا موفقیت معنای مختلفی داره و همچنین بدون راهنما محاله کسب بشه! با این مقدمه تاملی دقیق در کلام استاد ما که یکی از اولیای خدا بودند بفرمایید: « ریشۀ موفقیت در خودتونه و ریشه عدم موفقیت، در خود شماست! خودتون رو بکاوید! قبل از کاویدن خود عدم موفقیت‌ها رو به شرايط نسبت دادن از توهمات شیطانه! برای اینکه به انسان ، آدرس عوضی بده، می گه: چون استاد اخلاق نداشتی، عقب ماندی! چون ... اگر بالاتر از آیت الله قاضی هم بود نمی‌توانست برای شما کاری بکنه، اگر خودتون برای خودتون کاری نمی کردید!» *** حالا به قول استاد کمی خودمان را بکاویم: خودِ من که خام هستم، و قطعا به دنبال رشد... اما رشد و پیشرفت بدون راهنما محاله و اگر راهنمایی نباشد که مرا راهنمایی کند قطعا سرگردانم! و احتمال داره که به بی راهه برم!!! پس بی دلیل نیست که خدا بعد از توحیدش احترام به این راهنماها را (والدین) در مقام بعد قرار داده و جایگاه مربی را در ردیف پیامبران قرارداده!!!!! خودمان میتوانیم به این راهنماها بی محلی کنیم خودمان میتوانیم از ایشان کمک بگیریم! 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و بیست و هشتم! قصه شب یلدا.... ١.هر ساله دور هم خیلی ها بودن امسال شاید کمتر شد به خاطر کرونا.... اما قصه بعضی‌ها، داستان آدمای پُرکَس و بی‌کَسه! ٢. خیلی ها امسال به رخ کشیدند، سفره های رنگینشون رو و خیلی ها هم که مجبورا تو فضای مجازی به خاطر بچه هاشون باشن، دیدن و.... نگید نبینن، دست خودشون بود گوشی هم نمیخریدن! منتها کرونا باعث و بانی جذب همین قشر به این دهکده جهانی شده... لطف کنید دارایی‌هاتون رو در معرض دید دیگران نگذارید! ٣. استاد اخلاقی میفرمود: تو خیابون هم که راه میرید زیاد به ویترین مغازه ها نگاه نکنید که دلتون بخواد و... تمرین کنترل نفس... کجایید ببینید ویترین مغازه ها اومده تو دست هر نفر این روزگار! از فخرفروشی آدما با لباس و سفره ها و سفرهاشون بگیر تا چشم و هم چشمی ها و.... ۴. خیلی ها هم امسال عزیزی را در کنار خانواده خود کم داشتند، علی الخصوص خانواده شهدا... 🆔 @jaaar_taheri
🔸 دویست و بیست و نهم! یکی از مشکلات ما اینه که یه کاری رو انجام میدیم به اشتباه، بعد در صدد رفع مشکلاتش هستیم! آیا این از نظر عقل و شرع درسته؟! خب پس چرا این کار رو می‌کنیم؟! 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و سی! یک اصل کلی در تربیت و ارتباط: نتیجه دفع مشکل، خشم پنهان! نتیجه حل مشکل، آرامش! 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و سی و یکم! به خدا گفتم که: خیلی‌ها رو دارم نفهمیده آزار میدم!!! اینا حق‌الناسه ها! خودت میتونی یه کاری کنی این درست بشه؟! آزار به آرامش تبدیل بشه؟! به نظرتون میتونه کاری کنه؟! مگه او مبدل السیئات بالحسنات نیست؟! مگر او قادر و مدبر نیست؟! خدا کنه بتونه!!!! اللهم انی اَعْتَذِرُ الیکَ مِن جهلی... 🆔 @jaaar_taheri
🔸دویست و سی و دوم! اصلا نقش ما تو این دنیا چیه؟ این نکته و نگاه استاد صفایی بسیار راهگشاست برای خیلی از دردهای روحی و روانی : تو به هر چه دل ببندی از تو می‌گیرند! تا به تو درسی بدهند تا تو بیکاره‌ این هستی نمانی و حرکت کنی. تمام هستی با غم پیچیده شده و دنیا با درد قاطی هست تا ما به آن دل نبندیم. تا با آن قاطی نشیم زیر پای ما رو داغ کردند تا تو این دنیا نمونیم حرکت کنیم سر اینکه دنیا با غم قاطی شده و بالبلاء محفوفه همین است که انسان نپیچد اینجا نماند اینجا ما عاشق این دنیای به سختی پیچیده شده‌ایم، وای به روزی که اینجا پر قو می‌شد! به راستی چه می‌کردیم؟! اینه که به هر چه دل ببندی ازت می‌گیرند به فکرت، ازت میگیرن به زیباییت، زیباییتو میگیرن به پدرت، پدرت را ازت جدا میکند به زنت، زنت بهت خیانت میکنه به دوستت، دوستت بهت نارو می زنه به هر چه دل ببندی ازت میگیرن تا به تو درسی میدن تا تو بیکاره ی هستی نمونی تا حرکت کنی «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ». دنیا را با غم قاطی کردند تا ما بفهمیم نقشمان در این هستی حرکت است و بدویم! جهت این حرکت اگر پایین تر از انسان باشه: قدرت ثروت‌ مرده هایی که پایین تر از ما هستند که تنزل ماست! ما باید به این دنیا پا بدیم و پای دنیا بشویم! پس دنیا چی به ما می‌دهد؟ می‌گویی لذت می‌دهد؟ این لذت به خاطر این هست که تو نمیدانی چه از دست داده‌ای فقط فهمیدی چه به دست آورده‌ای! داستان پفک بچه است و صدتومانش! صد را داده و دو تا پفک بهش دادند، خوشحالم هست که من برد کردم ودر می‌رود که نکند معامله‌ فسخ بشه! چرا؟! چون پفک را می‌شناسد اما صد تومن را هنوز نشناخته! 🆔 @jaaar_taheri
دویست و سی و سوم! کسی که تشنه باشه با آب آب گفتن سیراب نمیشه! باید حرکت کنه... باید عملی انجام بده... 🆔 @jaaar_taheri
🔸 دویست و سی و چهارم! هم خودمون اینطور بودیم هم گیر این آدما تو زندگی افتادیم یا می افتیم و اون قصه سوال پرسیدنه! ما سه نوع سوال داریم سوال خوب (پیش برنده) سوال بد ( پسرفت) سوال بیهوده گاهی اوقات و در بعضی مکان ها سوال پرسیدن ما خیلی مؤثره، خیلی.... پس فهم این موضوع در زندگی بسیار ضروریه... يک نمونه از پرسیدن دو نوع از این سؤال ها رو در یک واقعه تاریخی با زبان ادبی و شیرین از کتابی برایتان گلچین کردم، ببینید چه کرده: خطبه‌ی ِ شقشقیه رو حضرت ِ علی وقتی ایراد کرد که یه فردی سوال کرد: «یا علی! چی شد که تو کار ِ خلافت مسامحه کردی و حقت رو نخواستی»!؟ «شقشقه چیزی است شبیه بادکنک که، هنگامیکه شتر عشق و شور، یا خشم و خروش می گیرد، در اوج غلیان، از دهانش بیرون می زند و ساعتی بعد فرو می نشیند. روزی در یکی از خطابه های خود در کوفه ، علی - که از شمشیرش مرگ می بارد و از زبانش شعر! بازویی از پولاد داشت و دلی از آتش – ناگهان ، در اثنای سخن ، کلماتش آتش می گیرند و آنچه در آن بیست و پنج سال رنج ، فرو خورده بود ، با جرقه ی خاطره ای ، یکباره در درونش منفجر میشوند و او را که هیچ گاه – جز در خلوت میان خدا و خویش – ننالیده بود ، بر میافروزند و چنان بیتاب می کنند که – بی آنکه بخواهد – با خلق ، از خویش سخن می  گوید از و از سرگذشت دردناک خویش و آن حقکشی ها و نامردمی ها که از دوست دید و آن نقاب ها و نفاق ها و آن دستها! دستهای اصحاب کبار مهاجر و انصار که به خون حقیقت آغشته بود و آن خنجر ها که از پشت زدند و آن شکنجه ها که بر جانش ریختند و آن خاطره ها! مرگ دردناک پیامبر ، سرگذشت فاطمه ، ابوذر تنها ... سقیفه و شورا و عثمان و معاویه و مروان! و ... سکوت بیست و پنج سال تمام ، و صبر « خار در چشم و استخوان در حلقوم»! جان گرفتن دردها و اشتعال خاطره ها ، او را چنان بیتاب کرده بود که به خشم و خروش سخن می گفت و کلماتش دردناک و آتشین شده بود و گویی بر سر منبر کوفه ، در پیش چشم های به اشک نشسته ی خلق ، آتش گرفته  و می سوزد! ناگهان ، یکی از آن آدمهای پرت که هیچگاه تحت تاثیر هیچ احساسی قرار نمی گیرند و  جز همان که در حافظه شان راه یافته ، هیچ جاذبه ای و حادثه ای تکانشان نمی دهد ، و گویی هرگز معنایی یا احساسی بر آنها نمی گذرد و جنساً آمپر مآب‌اند! – بی آنکه احساس کند که چه جوی در این جمع پدید آمده است و علی در چه حال و حالتی است – با خاطر جمعی مطلق ، یک سوال خیلی شرعی ! مطرح می کند که مثلاً : « یا امیر المومنین! اگر در وسط یک بیابانی قرار گرفته باشیم چهار فرسخ در چهار فرسخ در چهار فرسخ در چهار فرسخ از مس! و از نظر زمانی هم فقط چهار رکعت داریم به غروب آفتاب ، تکلیف نماز ما چیست ؟ چون فرصت نیست ، از طرفی هم زمین از مس است یعنی نه آب هست که وضو بگیریم و نه خاک که تیمم کنیم!»  و علی را ببین ! که ناگهان از این آب سرد که مرد خنک بر جان آتش گرفته اش میریزد ، سرد می شود و بیدرنگ ، به حرمت مرد ، سوالش را به آرامی و ادب جواب می گوید. مردم ، که از این شیعه ی عوضی و سوال بی ربطش عصبانی شده بودند ، با التهاب از علی خواستند که سخنش را دنبال کند و داستان غم انگیز و عبرت آموز زندگیش را ادامه دهد و باز هم از خودش و از رنجهایش بگوید. و علی ، که اکنون آرام گرفته بود و پس از لحظاتی که دردها در او زبانه کشیده بود ، سبکدردتر شده بود ، باز سرپوش نیرومند کظم و کتمان را بر سر انبوه رنج ها و ناگواری ها و حریق کلمات ملتهبی که برای گفتن بی قراری می کنند و نباید گفت و سوزش آن همه اسراری که روح را از درون به آتش می کشند و باید در درون دفن کرد ... کشید و سکوت سنگینی را که از مرگ پیامبر تا حال ، بر سینه ی پر از سخنش  ، حمل کرده بود ، دوباره برگرفت ، تا مرگ خویش ! و مردم علی شناس باید  بدانند که سکوت علی ، همچون سخنش ، جلوه ای از رسالت او است و این سکوت سی سال ، پیام صامت  او ،  نهج البلاغه ی سپید او ! و این است « حرفهایی که علی ، برای نگفتن ، دارد». و این است که در پاسخ شیفتگانش ، که تشنه ی نوشیدن جرعه هایی از کوثر رنج های او بودند ، سکوت کرد و برای توجیه آن لحظات بیقراری که از چنگش گریختند و به فریادش آوردند ، تعبیری دارد که در صمیمیت ، سادگی ، زیبایی و بلاغت درد، تعبیری از «احساس علی» است ، که : «هذه شقشقه هدرت» این «شقشقه » ای بود که بیرون پرید، «ثم قرت» سپس فرو نشست. و همین خطبه است که آنرا «شقشقیه» نامیده اند». *** ما جزو کدام گروه سوال گران هستیم؟! 🆔 @jaaar_taheri
🔸 دویست و سی و پنجم! "اونی که مهمه اینه که من و شما در هر حال، در هر لحظه‌ای ببینیم از "من" چی خواستن؟! اونو درست انجام بدیم، چه خواهد شد اونو خودش میدونه... من باید فکر بندگی خودم باشم... آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه" صلواتی را هدیه‌شان کنید. 🆔 @jaaar_taheri