هدایت شده از جبارنامه
#سلام_بر_مادر
بر آیه های سوره کوثر سلام کن
بر روشنای چشم پیمبر سلام کن
بر او که در مباهله هم پای مصطفاست
بر آنکه با علیست برابر سلام کن
بر خانه ای که ام ابیهاست صاحبش
بر زخم خورده از لگد و در سلام کن
بر پهلوی شکسته ی یک مادر نحیف
بر غصه های غربت حیدر سلام کن
بر دست های زخمی از تازیانه ها
بر دلبر دلاور خیبر سلام کن
بر اشک چشم زینب و خون دل حسین
بر ناله ی برادر و خواهر سلام کن
بر فاطمیه ها به عزادار فاطمه
بر روضه های حضرت مادر سلام کن
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
میگن برادر افغانی که هلیکوپتر آمریکایی را با سلاح دوش پرتاب ساقط کرده، هنوز داره تمرین میکنه که قِلِق اسلحه دستش بیاد،
بعدا که مسلط بشه چکار می خواد بکنه خدا می دونه.😉😁
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#انگشتر
یک لحظه گوش کن ره دوری نمی رود
شاید که ناله های مرا مشتری شوی
رحمی کنی به این دل مشتاق بیقرار
باشد که فصل تازه این دلبری شوی
خاک غریبی ام بتکانی به دست لطف
ضرب المثل برای نوازشگری شوی
کاش این نگین جان ببری در رکاب خود
یک دم تو با نگین من انگشتری شوی
جانا خدا کند که بیایی به چشم ها
پایان قصه های ملامت گری شوی
هم مرهمی به زخم تن انتظار ما
هم تو شروع زندگی دیگری شوی
#علی_جباری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
سلام
تاریخ تولدتون رو وارد کنید
ببینین چی نشون میده
birth.carbalad.com
نکات قشنگی داره.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#شوق_وصال
تاب دل و قرار را وصلت ماه می برد
می کشد و ستاره را گوشه چاه می برد
سحر کلام و فتنه ها حاصل گفتگوی او
جامه زهد را به یک نیم نگاه می درد
مردم چشمهای او خوانده رجز برای من
باز در این مبارزه رنگ سیاه می برد
ساقی بزم ما عجب کسب حلال می کند
دین مرا به قیمت موی سیاه می خرد
علی جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
🔸در زمان جدایی دو آلمان, ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﺭسید. ﺍﻭ ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺍشت. ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻣﺮﺯﯼ گمرک از او پرسید: ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﺍﻭ گفت: ﺷﻦ!
ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ کرد ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﺳﯽ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ، متوجه شد ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺟﺰ ﺷﻦ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ در کیسهها نیست. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻋﺒﻮﺭ داد.
🔸ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺨﺺ ﭘﯿﺪﺍ شد. دوباره در کیسههای همراه مرد چیزی جز شن نبود. ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ شد و مأمور به این نتیجه رسید که این مرد دیوانه است.
🔸ﭘﺲ ﺍﺯ متحد شدن آلمان یک ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ دید ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝﭘﺮﺳﯽ، ﺑﻪ ﺍﻭ گفت : چرا در آن سالها کیسههای شن را با خودت از مرز رد میکردی؟
ﻣﺮﺩ گفت : من کیسههای شن را رد نمیکردم. من هر هفته یک دوچرخه نو را قاچاقی از مرز رد میکردم
🔺ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻓﺮﻋﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ!
حالا این شده حکایت عده ای در انتخابات ، بیایید وعده هایتان را شفاف کنید از اموالتان بگویید و برنامه هایتان برای رفع مشکلات مردم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh