#کرامت_امام_رضا_ع
امروز عصر به مسجد قمر بنی هاشم ع در شهر قم رفته بودم تا دقایقی برای هیئت خواهران مسجد درباره تربیت فرزند و الگوهای تربیتی فاطمه زهراء س صحبت کنم.
بعد از جلسه خدمت امام جماعت پاک و باتقوای مسجد رسیدم و یک ساعتی با هم گفتگو کردیم.
در خلال صحبت ها به کرامتی از امام رضا ع اشاره کرد که برای خود او اتفاق افتاده بود.
ماجرا از این قرار بود:
مدتی بود در مشهد مسجدی در اختیار من بود و روزی سه وعده در آنجا نماز جماعت اقامه می کردیم.
خیلی دوست داشتم که بتوانیم بعد از نماز از نمازگزاران با چای پذیرایی کنیم، ولی بودجه ای برای این کار نداشتیم.
روزی برای زیارت به حرم رفتم، کنار ضریح که رسیدم شخصی سراغم آمد و با ناراحتی گفت کجایید شما؟ چرا اینقدر دیر آمدید؟ و پولی را در دستانم گذاشت.
هاج و واج به او نگاه کردم و گفتم: شما را نمی شناسم و نمی دانم چرا از من ناراحتید، اصلا چه کرده ام که شما اینطور ناراحتید؟
آن شخص گفت: من ایرانی و ساکن فرانسه هستم و سالی یک بار به زیارت امام رضا ع مشرف می شوم. چند ساعت قبل که در هواپیما بودم، کمی خوابم برد. در عالم خواب امام رضا ع را دیدم و ایشان نشانی های شما را به من دادند و فرمودند این مبلغ را به شما بدهم و ساعتی است در کنار ضریح منتظر شما هستم. این پول را بگیرید و صرف کاری که صلاح می دانید بکنید.
گریه ام گرفت و یاد مسجد و آرزوی چای دادن به نمازگراران افتادم.
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا_ع
#قم
۹۷/۱۰/۲
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#سلام_بر_مادر
بر آیه های سوره کوثر سلام کن
بر روشنای چشم پیمبر سلام کن
بر او که در مباهله هم پای مصطفاست
بر آنکه با علیست برابر سلام کن
بر خانه ای که ام ابیهاست صاحبش
بر زخم خورده از لگد و در سلام کن
بر پهلوی شکسته ی یک مادر نحیف
بر غصه های غربت حیدر سلام کن
بر دست های زخمی از تازیانه ها
بر دلبر دلاور خیبر سلام کن
بر اشک چشم زینب و خون دل حسین
بر ناله ی برادر و خواهر سلام کن
بر فاطمیه ها به عزادار فاطمه
بر روضه های حضرت مادر سلام کن
#علی_جباری
#فاطمیه 🏴
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#غم_شیرین_او
ای خوشا بر کَرم و مهر و وفای غم تو
همه شب خوانده و ناخوانده مرا مهمان است
یاد تو یک شب اگر کلبه ما سر نزند
کلبه و کوچه و شهرم همه چون زندان است
آفرین بر غم هجر تو که از وقت فراق
عهد نشکسته هنوزم سر آن پیمان است
ناله ام در طلبت نزد هنرمند بصیر
خوش تر از زمزمه بلبل خوش الحان است
دانه اشک من مضطر بی چاره و چون
برتر از لعل گهربار و زر و مرجان است
دست هایم به تمنای تو در وقت قنوت
اختیارش به کفم نیست همه لرزان است
بر در غیر تو حاشا به گدایی بروم
گر شنیدی که برفته است بدان بهتان است
جان فدای تو و آن چشم پر از بهجت تو
کن نگاهی به من غم زده چون احسان است
کاش گاهی به دعا نام مرا هم ببری
به دهانی که پر از قند و چونان قندان است
جان من پیشکش مقدم جانانه توست
جان فدایان تو را عید فقط قربان است
روزها می رود و عمر گران می گذرد
بی تو این زندگیم بی سر و بی سامان است
#علی_جباری
***چند شب پیش بیت اول این شعر واره را تقدیم دوستانم کردم. استاد بزرگوارم، شاعر ارجمند جناب آقای محسن عزیزی امر فرمودند که بیت را ادامه بدهم. نتیجه اطاعت آن امر این چند بیت است که با احترام در طبق اخلاص پیشکش می شود.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh