eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
346 دنبال‌کننده
301 عکس
9 ویدیو
6 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت شهر در لحظه اَذان ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸اَذان زبان گویای شهر است. البته شهر حرف برای گفتن زیاد دارد و مدام در حال گفت‌وگو با ساکنین خود است. شهر زنده صدا دارد، همانطور که موجود زنده صدا دارد. گاهی این صدا گرفته و گاهی واضح است. مثلاً چیزهایی گلوی شهر را می‌فشارند و نمی‌گذارد صدایش بی خط و خش شنیده شود. 🔸صدای بوق‌های ممتد، یکی از همین صداهای گرفته شهری است. وقتی صدایش در می‌آید که جایی گلوی کوچه و خیابان تنگ و فشرده گرفته شود. همین پنجه‌های غول ترافیک را می‌گویم، گاهی واقعا صدای شهر را در می‌آورد. شهر البته جورهای دیگری هم سخن گفته و صدایش را به گوش ما می‌رساند. گاهی ماشین‌ها صدای نخراشیده و نتراشیده شهر می‌شوند، گاهی هم اهالی، صدای خوش‌الحان این شهر هستند.‌ 🔸هیچ کس و هیچ چیز، دلش نمی‌آید، بگذارد فقط دیگران، شکننده سکوت شهری باشند.‌ رقابتی برای نواختن این صدا بین انسان‌ها با انسان‌ها و ماشین‌ها با ماشین‌ها وجود دارد. هر کس تلاش می‌کند صدایش را بهتر برساند، بیشتر برساند و بگوید حق با من است.‌ اما شهر با این صداهای کم و زیاد هم نمی‌تواند خود را معرفی کند. 🔸آخر شهر هم حقی دارد، هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی حق شهر باشد. فقط لحظه‌های اذان است که، شهر حقش را با زبانی رسا اعلام می‌کند. شهر یکصدا با همه زبان‌ها، با همه وجودش، از همه درها و دیوارهایش، می‌گوید این شهر بزرگتری دارد. بزرگتری از هر بزرگی. با صدایی بالاتر از هر صدایی می‌گوید این من هستم، شهر خدا. بدانید خدا بزرگتر از من و همه چیزهای و اهالی ساکن در من است. 🔸شهر هم خدایی دارد، خدایی که همه را به خود می‌خواند. آدم‌ها نمی‌توانند به تنهایی، حق شهر را ادا کنند. آنها فقط می‌توانند به شهر حق بدهند که بهتر نفس بکشد، بهتر سخن بگوید و بگذارند این شهرخدا صدایش را به همه برساند. اذان عمومی‌ترین صدای شهر است. مردمی‌ترین نوای شهر است. اذان کامل‌ترین صدای شنیده شده شهری است، خدا را نجوا می‌کند، خدای همه شهر و ساکنینش، یکسان و بی‌تبعیض... @jafaraliyan mshrgh.ir/1536105
جبهه تبیین یا هژمونی تعیین؟! ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸پاسخ به یک سوال بنیادین است که مشخص می‌کند، ما در کدام دسته قرار داریم. در «جبهه تبیین» یا «هژمونی تعیین». آن سوال این است: من برای شناختن خود باید خود را بشناسم‌،‌‌ یعنی از «چیستی» خود سردربیاورم؟ یا بالعکس من برای شناختن خود باید خودی را که دیگران از من می‌شناسند، بشناسم، یعنی از «کیستی» خود سردربیاورم؟ 🔸این سوال ساده و بدیهی، نطفه اولیه شکل‌گیری یک بحث درازدامن فلسفی در طول تاریخ است. به راستی ما باید «بود» خود را بشناسیم، یا «نمود» خود را. من باید «ذات و سرشت» خود را بشناسم یا «تصویر» خود را نزد دیگران؟ برای کدام باید تلاش کنم؟ بهتر بگویم، باید برای کدام اصالت قائل شوم. پرواضح است هم شناخت «خود وجودی» و هم شناخت «خود تصویری» برای همه پر اهمیت است. 🔸کمتر کسی پیدا می‌شود، برایش تصویری که دیگران از او دارند، بی اهمیت باشد. بنابراین مسأله در اصالت قائل شدن برای خودشناسی است یا خودنمایی.‌ همین نسبت را در شناخت و تفسیر از جهان هم می‌توان دنبال کرد. فهم ذات جهان اصیل است یا جهان به تصویر درآمده و نمود آن. 🔸به گمانم می‌توان میزان زیادی از تلاش‌های جبهه تبیین را متأثر از جهت‌گیری بنیادین به سمت خودشناسی تلقی کرد.‌ برای فعالین این جبهه، سوال اصلی چنین است: «منِ ایرانی مسلمان» چیست؟ و به دنبال این سوال، پرسش بعدی آن است که امتداد من ایرانی مسلمان در عرصه عمومی چگونه است؟ 🔸طبیعی است هر‌گاه بروز و ظهور عینی این هویت در عرصه عمومی مورد خدشه قرار گیرد، تلاش تبیینی او تشخیص اشکال، تحلیل و اصلاح آن به مدد بازگشت به خویشتن یا همان خودشناسی است. بازگشت به خویشتن، فضای خودبیانگری فعالین عرصه تبیین‌گر را فراهم می‌کند. در گفتار آنان جلوه‌‌ای از «بود» و هستی محقق‌شده‌شان، به بیان در می‌آید.‌ 🔸گفتارشان در راستای وجودشان است. وجود یا من ایرانی و اسلامی.‌ چنین شیوه بیانگرایانه‌ای به غایت متکثر و متلون است، چون وضع وجودی افراد متفاوت و متغیر است. این سازوکار تبیینی در نگاه جامعوی، تعیّن جبهه‌‌ای دارد.‌ یعنی با نگاهی از ‌بالا به این عملکرد متکثر و مختلف، می‌توان نام جبهه بر آن گذاشت. 🔸در مقابل این شیوه بیانگری، می‌توان از شیوه بازنمایی یاد کرد. همان روش خودنمایی یا فهم کیستی خود نزد دیگران. در این شیوه، فهم تصویری که دیگران از من دارند، اصالت دارد و من سعی می‌کنم همان را بازنمایی کنم. امتداد این نحوه خودنمایی در عرصه عمومی، منجر به اصالت یافتن جهان تصویر شده می‌شود. جهان با واسطه نمایش، شناخته می‌شود. 🔸در این شیوه، مسأله اشکال یا انحراف در تصویر یا نمود است، و فعال عرصه بازنمایی، سعی در شناخت، تحلیل و اصلاح این انحراف یا تحریف صورت گرفته دارد. مسأله او خودنمایان‌گری است و هرچه این قاب را با خدشه وارد کند، باید دفع و طرد شود. عنصر نمایانگر به‌دنبال هویت تصویری است و این تصویر را بیرون به او می‌دهد. نوعا چیزی ساختنی است یا تصنعی و تحمیلی.‌ 🔸او خواسته یا ناخواسته در بند شباهت‌یابی به قوی‌ترین عامل هویت ساز تصویری است. برای عناصر نمایانگر، نمودی تعیین می‌شود. آنان مصرف‌کننده این تصویر تعیین شده‌اند و با بازنمایی‌شان همان تصویر را تکرار می‌کنند. با نگاهی از بالا به عملکرد عناصر نمایان‌گر، می‌توان نوعی یکسان‌سازی تصویری را مشاهده کرد.‌ 🔸گویی یک هژمونی تعیین‌کننده، پشت یکسان‌سازی تصویری است. تکثر در او راه ندارد، اما نمایش تکثر چرا... . فکر می‌کنم طی سال‌های اخیر تقابل اصلی بین جبهه تبیین و هژمونی تعیین بوده است. گذر زمان به نفع جبهه تبیین است، اما هژمونی تعیین دست از آزار ممتد بر نمی‌دارد. زمانی با نمایانگری تصویری از مرگ طبیعی مهسا، اکنون با مظلوم‌نمایی از کشته‌شدگان صهیونیسم... @jafaraliyan http://fna.ir/3fd8c5 mshrgh.ir/1536122
شکست ایده «حبس نفرت در اسرائیل» جعفرعلیان‌نژادی 🔸شاید برای بسیاری از افراد، این سوال بوجود آمده باشد، که چگونه در میان بخشی از مردم کشورهای اروپایی، احساسات ضد‌صهیونیستی با وجود حمایت دولت‌های آنان از اسرائیل، اجازه ظهور و بروز می‌یابد؟ مثلا ویدیویی از کریستین رونالدو جهانی می‌شود که گویا میکروفون خبرنگار اسرائیلی را گرفته و پرتاب می‌کند. یا تظاهرات و راهپیمایی‌های ضد اسرائیلی بدون مخالفت علنی در این کشورها برگزار می‌شود؟ 🔸تحلیل این موضوع قدری عمیق‌تر از لاییه روئین به نمایش در آمده است. یادداشت پیش‌رو را برای پاسخ به همین سوال نوشته‌ام و در ادامه خواهم گفت چرا چنین وضعی دوام نخواهد یافت، زیرا پیروزی اخیر جبهه مقاومت و ضربه تاریخی و سهمگین آن، منجر به شکست ایده «صدور نفرت به اسرائیل»، در این جوامع می‌شود. 🔸واقعیت آن است که دولت‌های غربی در یک روال تدریجی، موضوع نفرت تاریخی از یهود در جوامع مسیحی را، با تاسیس رژیم صهیونیستی، به جغرافیایی دورتر از خود صادر کردند. بعد از این اقدام، کارکرد اقدامات غیرمشروع، ضدانسانی و تروریستی رژیم اشغالگر، در ناخودآگاه جمعی بخشی از مردم اروپا، تولید نفرت بیشتر از جریان یهود خارج از سرزمین‌های قاره سبز بود. طوری که ارتکاب هر اقدامی از سوی چنین رژیم منفوری برای مردم این کشورها، دور از ذهن و عجیب و غریب نبود. 🔸در مقابل این نفرت، مظلومیت مردم فلسطین قرار داشت که با اعمال ظلم از سوی رژیم صهیونیستی، منجر به عکس‌العمل بی‌خطر مردم این کشورها می‌شد. برای رژیم‌های اروپایی، تداوم دوگانه ظالم و مظلوم در ذهنیت مردم‌شان، می‌توانست خشونت‌های ضدیهودی درون این جوامع را کنترل کرده و آن را تبدیل به احساساتی کم‌خطر کند. 🔸سیاست‌های رسانه‌ای آنها نیز این چنین دنبال می‌شد و برای مردم آن کشورها چنین تصویر می‌شد که دولت‌هایشان خواهان برقراری صلح و پایان منازعه در سرزمین های اشغالی هستند. می‌توان گفت مساله عادی‌سازی روابط برخی کشورهای اسلامی با رژیم صیهونیستی نیز از الگویی مشابه همین تبعیت می کرد. 🔸علی رغم ژست صلح‌طلبانه؛ دولت‌های اروپایی هیچ‌گاه راضی به توقف ماجراجویی‌های صهیونیست‌ها و پایان ظلم آنها نبودند، زیرا به وجود احساسات ضدصهیونیستی بی خطر مردمشان نیاز داشتند. از طرف دیگر، اسرائیل هم دیگر آن چیزی نبود که به راحتی قابل مدیریت و کنترل باشد. 🔸با وجود کاهش محسوس قدرت صهیونیست‌ها در 20 سال اخیر و شکست‌های پی‌درپی آنها در توسعه طلبی بیشتر، ایده «نفرت صادر شده»، با هر ضرب و زوری که بود حفظ می‌شد. رمز حفظ این ایده، منفعل و مظلوم و ستمدیده بودن مردم فلسطین در مقابل فاعل و ظالم و قوی ماندن رژیم صهیونیستی بود. 🔸اما اگر معادله عوض می‌شد، مثلا جبهه مقاومت بجای اقدامات ایذایی و شهادت طلبانه که ماهیتی واکنشی داشت، وارد یک جنگ پیش دستانه، شجاعانه، غافلگیرانه، چند بعدی و ترکیبی می‌شد، داستان فرق می‌کرد. پیروزی جبهه مقاومت در تحمیل چنین ضربه‌ای، امکان واقعی شکست اسرائیل را در ذهنیت عمومی مردم جهان ایجاد کرد. 🔸این تصور ایجاد شد که می‌شود با یک جریان کوچک و جبهه مردمی در برابر یک ارتش چند میلیونی ایستاد. شکست ایده «نفرت صادرشده»، مهم‌ترین پیامد تغییر این معادله بود. کشورهای اروپایی از این به بعد با نگاهی هراسان به موج حمایت از مردم فلسطین در جوامع خود می‌نگرند. با شکست این ایده، امکان درگیری با عناصر این رژیم در خود کشورهای اروپایی برای مسیحیان معتقد، امری دور از دسترس نیست. 🔸نفرت از صهیونیسم تنها منحصر به حمایت لفظی از مظلومان فلسطینی نخواهد شد، از این به بعد، امنیت عناصر صهیونیستی در چنین کشورهایی بیشتر از قبل به مخاطره خواهد افتاد. پیروزی جبهه مقاومت، امری درونماندگار در سرزمین‌های اشغالی نیست، این پیروزی به بیرون مرزها نیز منتشر می‌شود، طوری که دیگر مکانی امن برای فرار صهیونیست‌ها باقی نمی‌گذارد. ابعاد این پیروزی بسیار بیشتر از آنچه که رخ داده یا می‌دهد، است. باید دانست، هم رژیم صهیونیستی رفتنی است، هم تفکر صهیونیستی محوشدنی است... @jafaraliyan http://fna.ir/3fdnre mshrgh.ir/1536151
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرم، دخترم بلند شوید چرا چنین بی‌حال و بی‌جان روی تخت دراز کشیده‌اید پسرم، دخترم بلند شوید من از این درد به کجا پناه برم می‌دانم نباید آن‌چنان چنین رنجی را فریاد کنم نمی‌خواهم مزاحم خواب شیرینتان شوم پسرم، دخترم آرام و بی‌صدا بلند شوید مبادا مادری دیگر از صدای درد من، هراسان شود پسرم، دخترم بیدار شوید...
کاسبی با موج عصبانیت جهانی از اسرائیل ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸گاهی اوقات کج‌اندیشی و نگاه منفی به پدیده‌های روشن و گویا، بسیار سخت‌‌تر از نگاه طبیعی به ماهیت امور است. با این حال هستند کسانی که از چنین هنری بی‌بهره نیستند. کاسبی و کره‌گیری از هر اتفاق و پدیده‌ای، کار هر فردی نیست. آدم می‌ماند این جماعت کج‌اندیش را چگونه بفهمد. شهاب حائری یکی از این افراد است. 🔸او که رسالتش را نقد دانسته و تخریب را جنایت خوانده است، عموماً در تفکیک بین نقد و تخریب ناموفق بوده است. حائری مدت‌هاست از وادی نقد عبور کرده و در منتهی‌الیه فاز تخریب قرار گرفته است. او عادت کرده از هر رطب و یابسی انرژی‌ای برای تخریب تولید کند. او با چنین رفتاری اهمیت بیان و گفتارش را زائل کرده است. 🔸اما اخیراً که موج اخبار و اطلاعات روی اتفاقات فلسطین متمرکز است، فرصت را غنیمت شمرده و خواسته از تجمع ضدصهیونیستی مسلمانان و مسیحیان در لندن بهانه‌ای برای تخریب هویت مردمی نظام سیاسی کشورمان بیابد. استدلال حائری آن است که چون انگلستان اجازه برگزاری تجمعاتی (علیه رژیم صهیونیستی) ضد سیاست‌های خود می‌دهد، مردمی‌تر از ایران است. 🔸اولاً باید گفت بین تجمع قانونی و تجمع غیرقانونی فرق است. هیچ دولتی به هیچ گروهی، حق برگزاری تجمع و اعتراض غیرقانونی نمی‌دهد‌ و در صورت وقوع با آن برخورد می‌کند. اما سوال اینجاست آیا اعتراض داشتن به یک سیاست هم غیرقانونی است؟ مسلماً خیر. مسأله بر سر چگونگی ابراز این اعتراض است. اعتراض اگر با هدف بهبود، ارتقا و یا حتی تغییر یک‌ سیاست باشد، با ابزار قانونی بهتر نتیجه می‌گیرد. 🔸سوال دیگر آن است که ممکن است یک نظام‌ سیاسی نگذارد یک‌ تجمع اعتراضی علیه سیاست‌هایش برگزار شود. بنابراین معترضین مجبورند تجمعی غیرقانونی انجام دهند. اما اگر برگزاری تجمع غیرقانونی به سلب نظم شهری بینجامد یا منجر به خشونت و تخریب شود، تکلیف چیست؟ طبیعی است که نمی‌توان دست روی دست گذاشت. باید جلوی بی‌نظمی، خشونت و تخریب را گرفت. 🔸از این دست پرسش و پاسخ‌ها در رابطه با بحث‌ها و دعاوی منطقی می‌توان ارائه داد، اما همه مشکل از وقتی شروع می‌شود که افراد سنگ محک نقد را وانهاده و با عینک دودی واقعیت‌های روشن و آشکار را نظاره کنند. تاریک‌‌بینی به تاریک‌اندیشی می‌انجامد و تاریک‌اندیشی به زبان تخریب. تخریب، زبان تاریک‌بینی و تاریک‌اندیشی است. 🔸سوال روشن‌بینانه در خصوص تجمع حمایتی مسلمانان و غیرمسلمانان لندن، پرسش از چرایی چنین مجوزی است. در حالیکه، موضوع بایکوت علمی شدید ماجرای هولوکاست و برخورد حذفی با زیرسوال برندگان این ماجرا جریان دارد. یا خبر اخراج و تعلیق مجریان خبری مسلمان که تنها موضعی کوچک علیه رژیم صهیونیستی گرفته‌اند، مخابره شد. از آن بدتر خبر فشار به محمدصلاح بازیکن مصری باشگاه لیورپول برای عدم موضع‌گیری و حمایت از فلسطین منتشر شد و او مجبور به کمک مالی پنهانی به گروه‌های حامی مردم غزه شد. 🔸من در یادداشت «شکست ایده حبس نفرت در اسرائیل» یکی از دلایل چنین مجوزی را نوشته‌ام. بطور خلاصه رژیم‌های غربی مجبور به کنترل احساسات ضدیهود از طریق هدایت نفرت عمومی به سمت اسرائیل است، یعنی جا و نقطه‌ای دورتر از جامعه خود. هرچند کشش این ایده با شکست هیمنه رژیم صهیونیستی به پایان آمده است و سیاست حبس نفرت در سرزمین‌های اشغالی دوام نخواهد داشت، اما فعلاً تنها امکان کنترل چنین خشمی برای رژیم‌های اروپایی است. 🔸همانطور که رهبر معظم انقلاب بیان داشتند، در صورت تداوم جنایت‌های رژیم صهیونیستی، دیگر با هیچ تدبیری نمی‌توان جلوی ملت‌های مسلمان و غیرمسلمان را گرفت. این عصبانیت قابل کنترل نیست. تداوم جنایت‌های رژیم صهیونیسیتی، امنیت داخلی کشورهای اروپایی را زیرسوال می‌برد. حرکت تاریخی جبهه مقاومت، جرأت اقدام عملی علیه عناصر یهودی-صهیونیستی در کل دنیای غرب را بالا برده است. @jafaraliyan http://fna.ir/3fe3qp mshrgh.ir/1537549
حضرت آدم، گزارش کن! وضع بشری را زمانش رسیده که بفهمی آیشمن هم یهودی بوده و چرا در اورشلیم لانه کرده ببین این کوره‌های آدم‌سوزی را که چنین باز کرده راه قدس را، کافی است زائر جان باشی جان جهان...
13.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت آدم! ببین شمایل این‌ ترس خشک‌شده را در آغوشش بگیر بشکن این صورتک دهشتناک ترس را بگیر و تنگ در آغوشت، بگذار آب شود این صورتک لرزان بگذار چشمانش دمی بیاساید آبی بنوشد لااقل راه صدایش را باز کن مباد هیچ تن زنده‌ای چنین خشک و بی‌جان گرم و محکم او را بفشار سرد است چشم‌هایش، خشک است زبانش، زخم است دهانش، محکم بگیرش، محکم، محکم‌تر... ای کاش آنجا بودیم و از ته جان، جان می‌دادیم تا هیچ ترسی چنین جرأت خشک شدن بر این صورتکان معصوم نیابد ... .
گزارشی کوتاه از یک نشست مبتکرانه 🔸به پیشنهاد و ابتکار مهدی جمشیدی، عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشستی با هدف تذکر به شیوه ممتاز روایت‌گری شهید آوینی، در محل این پژوهشگاه برگزار شد. 🔸این روزها جای خالی روایت مقاومت به سبک آوینی بیش از پیش احساس می‌شود. ژرفای تفکر آوینی در گفتارمتن‌ مستندهای ساخته شده ایشان پیرامون آرمان فلسطین، قابل شناسایی است. 🔸مهدی جمشیدی نیز به همین حقیقت واقف شده و در ارائه خود با خوانشی مبتکرانه، خواسته، زبان مقاومت آوینی را بیابد. به بیان او سویه‌های هویتی مقاومت، در پنج گزاره قابل طرح است. جمشیدی متن این ارائه تمیز را روی کانال خود قرار داده است. 🔸اما آنچه از نظر بنده لازم است، بیان شود، نسبت عنصر تبیین‌گر با متون شهید آوینی است. گمان می‌کنم نسبت آقای جمشیدی یا افرادی چون ما با این متون،نسبت بین یک منتقد با هنرمند و آثار اوست. 🔸هنرمند صورت می‌سازد و جان کلامش را در صورتی زیبا تضمین می‌کند، اما منتقد قصد می‌کند به جان و باطن این صورت راه یابد و یافته‌اش را بیان کند. نسبت ما با متن آوینی چنین است. اما سوال اینجاست که آیا یک منتقد یا مفسر، در این بیان‌گری می‌تواند صورتی جدید خلق کند؟ 🔸فکر می‌کنم جمشیدی در چنین راهی قدم گذاشته، متن ارائه او، یک متن مألوف نیست، یک شرح عادی نیست، او نیز فهمیده روایت مقاومت به زبان آوینی ممکن نیست، مگر آنکه بهره‌ای از آن زیبایی برده باشد. 🔸بنده نیز بر همین مشی، گمان می‌کنم زبان مقاومت آوینی مبتنی بر یک مربع هویتی متشکل از «خودداری»، «خودبانی»، «خودآگاهی» و «خودسازی» باشد... @jafaraliyan
آزمون اعراض چپ‌ها از «ژیژک» حامی صهیونیسم ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸نمایشگاه کتاب فرانکفورت آلمان، با یک سخنرانی ۲۳ دقیقه‌ای افتضاح از جانب اسلاوی‌ژیژک فیلسوف چپ و معروف اسلوونیایی توأم شد. کتاب‌های ژیژک و آثار گفتاری او در ایران به‌شدت مورد توجه قشر دانشگاهی غرب‌خوانده و روشنفکری‌ قرار دارد. 🔸چپ‌های فرهنگی و‌ نوگرا نیز به شدت سمپات ژیژک و ترجمه‌کننده آثار او هستند. برخی انتشاراتی‌ها نیز آثار ژیژک را یا به مزیت آبادی گیشه‌های کتاب‌فروشی‌های خود، یا به صورت زنجیره‌ای با قصد مبتذل‌کردن اندیشه چپ، چاپ و منتشر می‌کنند.‌ 🔸هرچند این فلسفه‌بافی و موضع‌گیری از جانب او غیرمنتظره نبود و او در آزمون اغتشاشات سال گذشته ایران نیز، ابتذال و انحراف در اندیشه چپ را به رخ همگان کشید. ابتذالی که بعد از جنبش ۱۹۶۸ گریبانگیر آنان شد و آنها را تبدیل به سوپاپ اطمینان‌ بحران‌های رژیم‌های سرمایه‌داری کرد. 🔸یعنی به هر نحو، هر بحرانی را در این رژیم‌ها از سیل «تخریب مشروعیت» و «مبارزه میدانی» به «حوضچه‌های نقد» و «مجادلات کلامی» بی‌حاصل تبدیل می‌کردند.‌ ژیژک در این سخنرانی نیز دقیقاً بر چنین سبیلی سخنرانی و موضع گیری کرده است. 🔸ژیژک، جنبش حماس را نماد یک تفکر افراطی‌ سامی‌ستیز فلسطینی دانسته که به پست یک دولت افراطی بنیادگرای‌ صهیونیست خورده است. او می‌گوید وزیر امنیت ملی کنونی اسرائیل کسی است که در جوانی از سوی یکی از دولت‌های قبلی دموکرات این رژیم تروریست خوانده شده است. 🔸ژیژک دو سر این جنگ را به وجود دو جریان افراطی‌ تقلیل می‌دهد و بدین ترتیب هیچکدام امکان مصالحه را به یکدیگر نمی‌دهند.‌ ژیژک این گفته نتانیاهو مبنی بر اینکه دولت اسرائیل تنها دولت قوم یهود است و دیگران را شهروند نمی‌داند را با گفته اسماعیل هنیه که اعلام کرده‌ صهیونیست‌ها باید از زمین‌های ما بیرون بروند، همطراز دانسته است. 🔸به نظر ژیژک، ریشه تفکر اول در مشروعیت خشونت علیه غیریهودیان بدلیل هولوکاست و ریشه تفکر دوم در سامی‌ستیزی فلسطینی‌هاست. او بعد از این وسط‌بازی، به یکباره فرمان را سمت مردم فلسطین‌‌ چرخانده و می‌گوید ریشه این جنگ در سامی‌ستیزی فلسطینی‌هاست که حماس را جلو انداخته و وارد این جنگ شده است. 🔸ژیژک ادامه می‌دهد، چون حکومت دموکرات اسرائیلی مرزهای ۱۹۶۷ را معتبر شناخته بود و اکنون تنازع و اغتشاشات داخلی بین جامعه دموکراسی‌خواه و دولت بنیادگرای‌ اسرائیل در جریان بود، فلسطینی‌ها باید صبر می‌کردند تا دولت فعلی این رژیم خودبه‌خود سرنگون شود، تا دولت بعدی جلوی شهرک‌سازی‌‌های بی‌امان را گرفته و قوانین قبلی را به رسمیت بشناسند. حمله جبهه مقاومت این تنازع را به وحدت ملی تبدیل کرد. 🔸او در نهایت به اینجا می‌رسد که اساساً مشکل فلسطینی‌ها هستند که نتوانسته‌اند، بیشتر صبر کنند. یعنی نتوانسته‌اند تحمل کنند بیشتر کشته شوند، زمین‌هایشان بیشتر غصب شود، مزارع کشاورزی‌شان بیشتر تخریب شود. در یک کلام ژیژک می‌خواهد بگوید، فلسطینی منطق تسلیم را خوب بلد نبوده‌اند. یعنی همان چیزی که چپ‌ها بعد از ۱۹۶۸ یاد گرفته‌اند، رام و‌ اهلی باشند. 🔸او با همین منطق، در پایان سخنرانی‌اش بسیار محکم حمله حماس را محکوم می‌کند«من به هیچ وجه، حمله حماس را به رسمیت نمی‌شناسم، آن عمل قتل عام بود و غیر قابل بخشش بود» و در مقابل می‌گوید «من کاملاً و مطلقا حق دولت اسرائیل را برای وجود داشتن (حمله،کشتار) به رسمیت می‌شناسم» 🔸نکته آخر آنکه ژیژک در طول این سخنرانی، به هیچ وجه نتوانست خشم و عصبانیت خود را از موج حمایت حداکثری مردم کرانه باختری از حماس کنترل کند و اعتراف می‌کند نه یاسر عرفات توانست چنین فرهنگی را تغییر دهد و نه اکنون محمود عباس از چنین قدرتی برخوردار است. این اعتراف بسیار مهم است. آن‌ هم از یک متفکر چپ مایل به اسرائیل که سعی می‌کند، منطقی حرف بزند. مقاومت هویت فلسطین و فلسطینی‌ها است. اکنون زمان پایان چنین تردیدی است. در موقعیت تاریخی جدیدی قرار داریم. جبهه مظلوم مقتدر در موقعیت پیروزی است. شک نکنید. @jafaraliyan http://fna.ir/3fut1v https://irannewspaper.ir/8319/28/72956 mshrgh.ir/1539825
شروع فاز ناامنی یهودیان در اروپا 🔹قبلاً در یک یادداشت نوشته بودم، بعد از حمله بی‌سابقه جبهه مقاومت به اسرائیل، رژیم‌های اروپایی کار سختی در کنترل نفرت تاریخی جامعه معتقد مسیحی از یهود خواهند داشت. 🔸یکی از دلایل ایجاد رژیم اشغالگر همین صدور نفرت به خارج از مرزهای کشورهای اروپایی بود، اما حالا،‌ مردم اروپا ایده حبس ابد یهودیان در سرزمین‌های اشغالی را ناکارآمد دیده‌اند و جرأت یافته‌اند خود دست به کار شوند. 🔸امشب رسانه‌های فرانسوی خبر دادند، یک زن یهودی پس از آنکه در خانه‌اش در شهر لیون با چاقو مورد حمله قرار گرفت، به بیمارستان منتقل شد. 🔸بر اساس این گزارش‌ها، ضارب علاوه بر حمله، روی در خانه این زن صلیب شکسته کشیده و متواری شده است. @jafaraliyan
مقاومت و تولید فضا ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸هانری‌لوفور فیلسوف مارکسیست فرانسوی، نخستین کسی بود که با خوانش مجدد ماتریالیسم دیالکتیک هگل، بعدی جدید از شیوه‌های استثمار سرمایه‌داری را کشف کرد که به بعد فضایی استثمار معروف‌ شد. 🔸به بیان ساده، لوفور کشف کرد، روابط تولید در رژیم‌های سرمایه‌داری، از طریق تولید فضای سرمایه‌دارانه، تداوم می‌یابد. حس از خودبیگانگی کارگران، تنها حاصل شرایط کاری آنها نیست. بلکه فرآیند از خودبیگانگی در شرایط زندگی اجتماعی آنان روی می‌دهد. یعنی همان فضایی که روابط سرمایه‌دارانه را بازتولید می‌کند. 🔸لوفور رهایی طبقه کارگر را در خرق و شکافتن این فضای استثماری می‌دانست، بنابراین ایده تولید فضا توسط کنش‌گران انسانی را مطرح کرد. هویت یابی و خودیابی هر کارگر یا هر کنشگر طالب رهایی در گرو توانایی او برای تولید فضا، معنا شد. 🔸تولید فضا از نظر لوفور هم‌ بُعد محسوس داشت، هم بُعد ذهنی، هم بُعد زیسته. تولید فضای هر کنش‌گر بستگی به توانایی او در تغییر مفاهیم کلی یا تعاریف جامعه سرمایه‌داری بود. مثلا نظام سرمایه‌داری از «زندگی» مفهومی عام و استاندارد ارائه کرده بود که مردم درون آن، فضای سرمایه‌داری را بازتولید می‌کردند. 🔸تولید فضا در این مثال، تغییر این مفهوم کلی از طریق نوعی زندگی خاص، مبتکرانه و منحصر به فرد کارگر یا کنشگر در برابر شیوه رایج بود.‌‌ زندگی کارگر دیگر همان زندگی مورد انتظار جامعه سرمایه‌داری نبود.‌ روابط اجتماعی متفاوتی را شکل می‌داد. 🔸این تغییر در بعد محسوس، منجر به نوعی معماری منحصر به فرد، در بعد ذهنی منجر به تغییر ادراک و در بعد زیسته‌ به تجربه متفاوت زندگی شهری منتهی می‌شد. انواع و اقسام جنبش‌های ضدسرمایه داری در دهه شصت میلادی ریشه در همین اندیشه لوفور و پیروان شهری اون داشت. 🔸شکست جنبش می ۶۸، ضربه سختی به رواج چنین ایده‌هایی بود و تغییرات و چرخش‌های جدیدی را در اندیشه‌های چپ موجب شد. موج بازگشت به اسپینوزا یکی از همین چرخش‌ها بود. در همه این سال‌ها مسأله چپ، یافتن طبقه پیشران یا جنباندن طیف‌های تحت ستم یا استثمار شده بود. 🔸 نظام سرمایه‌داری در مقابل تمام امکانات بسیج اجتماعی را از چنگ جریانات چپ درآورد و با انواع و اقسام تاکتیک‌ها همان طبقات و طیف‌های پیش‌رو را خرید و مقاومتشان را تبدیل به کالایی قابل دادوستد کرد. معامله ابزاری قدرتمند برای مصادره مقاومت‌های این چنینی بود. سرمایه‌داری فضای مقاومت را در هم شکست. 🔸تولید فضا به عنوان ابزار مقاومت، قرار بود، فضای زندگی رهایی بخش طبقات تحت ستم را مهیا کرده و به تغییر مناسبات قدرت بینجامد. اما در عوض سرمایه‌داری را متوجه بعد فضایی کالاهای تولیدی کرد و این آگاهی منجر به تجاری‌سازی فضای سرمایه‌داری شد. ایده‌ لیبرال «فضای مصرف» و «مصرف فضایی» طرح و پیاده‌سازی شد. شهرها تبدیل به فضای مصرف شدند و کنشگران یا شهروندات مصرف کنندگان این فضا! 🔸در مقابل، شکلی از مقاومت‌ پس از انقلاب اسلامی، تجربه شد، که بیرون از هاضمه دستگاه محاسباتی و تحلیل‌گر نظام سرمایه‌داری بود. مسأله‌اش «تحقیر» بود، نه «از خودبیگانگی». نیروی محرکش ایمان دینی بود نه‌ منطق ماتریالیسم دیالکتیک. خصمش طاغوت بود، نه سرمایه‌دار. اراده‌اش عمومی و جمعی و کلی بود، نه حاصل جمع اراده‌های منحصر به فرد و تکین. انگیزه‌اش ادای تکلیف بود و نه رسیدن به نتیجه. سرکوب شدنی نبود هر چند جان‌هایی‌ را فدا می‌کرد. تغییر فاز نمی‌داد، چرخش و یا بازگشت به عقب نداشت. 🔸انقلاب اسلامی چنین الگویی از مقاومت عمومی را ایجاد کرد.‌ مقاومتی که تولید فضا می‌کرد، خرق فضا می‌کرد. فضای مقاومت بیشتر را موجب می‌شد.‌‌ خودبه‌خود پیشروی می‌کرد. فضایی که ساخت درونی محکمی را حاصل کرد. ملتی مقاوم ساخت و جامعه‌ای مقاوم تولید کرد.‌ سرنوشت‌ محتوم سرمایه‌داری در مقابلش زنجیره‌ای از شکست‌‌های پی‌درپی بود. چنین مقاومتی امکان صدور یافت. انقلاب با چنین مقاومتی صادر شد. انقلاب فضای مقاومت اسلامی را تولید و سپس صادر کرد. 🔸فضایی که این مقاومت ساخته چهار سویه هویتی مقاوم و چهار بعد ساختاری مقاوم حاصل کرده است. چهار سویه هویتی «خوددار»، «خودبان»، «خودآگاه» و «خودساز» که منجر به تولید «انسان مقاوم» شده است و چهار ساخت «جامعه مقاوم»، «رهبر مقاوم»، «دولت مقاوم» و «کشور یا سرزمین مقاوم». 🔸 این الگوی مقاومت از مرزهای جمهوری اسلامی عبور کرده‌است. مقاومت در هر جایی فضای خود را خواهد ساخت، از جمله در فلسطین. هم مردم غزه و کرانه را یک ملت مقاوم خواهد کرد، هم دولتی مقاوم را بدنبال خواهد داشت و هم سرزمین‌ها و مکان‌های غصب شده را به فلسطین بر می‌گرداند. @jafaraliyan https://tn.ai/2984309
منطق درک سالاربودن مردم در اندیشه رهبری ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸در زبان‌شناسی مطرح است، کلمه به خودی خود معنادار نیست، بلکه تنها صدایی رها در فضایی باز است. کلمه وقتی مفهوم می‌شود که روی محور جمله قرار بگیرد تا هم تمایزش با دیگر کلمات جمله معلوم شود، هم‌ سازگاری و هم‌نشینی‌اش با دیگر کلمات مشخص شود. کلمه تنها در یک جمله با ساختار نحوی صحیح معنادار است. 🔸همین حکم در خصوص یک جمله منفرد، نیز جاری است. یک جمله به خودی خود قابل ترجمه و تفسیر نیست. یک جمله در یک متن معنادار می‌شود. برای فهم معنای جملات، متن را باید فهمید. متن، معنای جمله را مشخص می‌سازد. 🔸یک متن نیز به خودی خود مستقل و معنادار نیست، فهم یک‌ متن نیز در گرو قرار دادن آن بین متون دیگر است. هیچ متن خالصی وجود ندارد. هر متن در امتداد متون قبلی است. برای فهم متن، باید آن را بصورت بینامتنی فهمید. 🔸بر این اساس برای قضاوت در خصوص یک جمله ناگزیر از فهم متن هستیم و برای فهم متن باید آن را در بین متون دیگر قرار دهیم. در نقل قول از امام و رهبری باید متوجه این‌ ظرائف بود. هر نقل قولی را در بستر متن و بلکه بینامتن ها فهمید و این فهم را هم به مخاطب منتقل کرد. 🔸بنابراین می‌توان گفت مفهوم مردم در نگاه رهبری، عمومی‌ترین، جامع‌ترین و کلی‌ترین مصادیق ممکن را شامل می‌شود. همین مردم در نظام اسلامی سالار تلقی می‌شوند. تلقی از مردم با درک «جمله‌ای» نسبتی با اندیشه رهبری ندارد. معنای مردم را باید در متن همه بیانات چشید، تا فهمید چرا مردم در اندیشه رهبری این‌چنین واقعی سالارند. @jafaraliyan