eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
351 دنبال‌کننده
294 عکس
9 ویدیو
6 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه بالا☝️ 🔸با این حال وقوف ایشان به وظیفه ذاتی دستگاه‌های اجرایی، منجر به آن شده که معظم‌له مبتنی بر همان وظیفه مدیریت کلان و دیده‌بانی حرکت کلی نظام و شرایط فعلی انقلاب اسلامی، معیارها وشاخص‌هایی را به عنوان کمک فکری یا مشورت در اختیار کارگزاران قرار دهد. 🔸ورود مصداقی به جزئیات تصمیمات یا تصمیم‌گیری به جای آن دستگاه، با قاموس این فرهنگ سیاسی بیگانه است. چرا که هر بخشی مسئولی دارد و هر مسئولی،‌ مسئولیت آن بخش را بر عهده گرفته است و چنین انتظاری اساسا به بی‌معنا شدن مسئولیت مسئولین درتصمیمات خود می‌انجامد. 🔸با این توضیحات می‌توان معنای واقعی گفتار رئیس‌جمهور محترم را در هماهنگ کردن کابینه با رهبر‌ معظم انقلاب درک کرد. مسلم است که معنای این اشاره رئیس جمهور، اعمال نظر و تعیین همه اعضای کابینه توسط رهبر انقلاب نیست، چه اگر چنین چیزی باشد، نسبت ناروایی است و دلیل بر بطلانش مورد اشاره قرار گرفت. 🔸اما اگر همانطور که وی در گفتار انتخاباتی اعلام کرد، برای عمل به سیاست‌های کلی نظام و برنامه هفتم توسعه آمده و برنامه جدید غیر از این چارچوب را منطقی نمی‌داند، معنای آن گفته، یعنی هماهنگ کردن افراد با سیاست‌های کلی نظام است. یعنی ملاک و مناط همان معیارها و شاخص‌هاست. یعنی رئیس جمهور با هر سازوکاری که خواسته و مختار بوده و طبق سلیقه مدیریتی خویش، افرادی را که مستعد اجرای این سیاست‌ها بوده‌اند، انتخاب کرده است. 🔸آقای پزشکیان کلان مساله فعلی کشور را برای پیشبرد سیاست‌های کلی، وفاق ملی دانسته و ترکیب کابینه‌اش را با همین هدف، چیده است. مشورت‌خواهی ایشان از مقام معظم رهبری به معنای طلب حمایت و کمک فکری از معظم‌له برای تنظیم حرکت کلی کابینه به سمت اهداف نظام و سیاست های بالادستی است. 🔸رهبری هم یقینا برای موفقیت و حرکت درست کابینه نصیحت‌ها و توصیه‌هایی به ایشان داشته‌اند. نصیحت‌ها و توصیه‌هایی که به همه دولت‌ها داشته‌اند و این مشورت‌خواهی، امتیازی برای دولت ایجاد نمی‌کند. رافع مسئولیت انتخاب اعضای کابینه نیست و دست مجلس را هم برای انجام وظیفه قانونی و دقیق خود، در فرآیند رأی اعتماد نخواهد بست. @jafaraliyan
اربعین و وجدان اجتماعی مسلمین 🔸در نگاه حکمای اسلامی، جامعه ترکیبی حقیقی است و نه اعتباری. به این معنا که همچون آدمی، جمعی وحدت یافته از قوای گوناگون است. شخصیت هر انسان نیز چنان‌که می‌دانیم حول سروری یک قوه شکل می‌گیرد. قوه غضب، قوه شهوت، قوه وهم و قوه عقل. 🔸کالبد جسمانی انسان و تجمیع این قوا در او موجب شده، هیچ‌کس یک انسان را ترکیبی اعتباری و قراردادی از چند قوه یا میل نبیند، بلکه همگان متفق‌القول او را یک فرد مشخص دانسته و رفتار او را به حساب یک شخص می‌گذارند، نه یک عضو یا قوه او. 🔸اگر این شخص قوای خود را تحت لگام و هدایت عقل قرار دهد، به یک وحدت روش رسیده و تکثر قوا مانع و مزاحم حرکت و رشد او نمی‌شود. او به اصطلاح دارای وجدان عقلی است و رفتارش گزنده و زننده و مکارانه نیست. 🔸به تعبیر حکمای اسلامی جامعه نیز ترکیبی حقیقی از انسان‌هایی است که از قوای گوناگون برخوردار است. این جامعه دارای یک روح واحد است که رفتار افراد را در آشکار و نهان تحت تأثیر قرار می‌دهد. 🔸اگر این قوا، تحت هدایت عقل باشند، آن تکثر قوا به وحدت رویه تبدیل می‌شود. یعنی در خدمت یک عمل واحد و یک هدف مشترک قرار می‌گیرد، اما اگر غیر از این باشد، گرد جهل بر رخ جامعه نشسته و رفتارهایش متکثر و متفاوت و ضد یکدیگر خواهد شد. 🔸اگر از این منظر به اربعین بنگریم، علی‌الخصوص تحولاتی که در بیست سال اخیر در نوع رخدادِ و برگزاری آن ایجاد شده، متوجه می‌شویم، آنچه سال به سال در حال رشد است، هم‌مسیر شدن و مشارکت جمع بیشتری از انسانهاست که در قالب یک ملیت و حتی یک دین و مذهب (هرچند به صورت اندک)، نمی‌گنجد. 🔸درکنار جنبه‌های فوق‌العاده و موثر این اجتماع عظیم که در مورد آن بسیار نوشته شده و گفته‌اند، می‌توان شاهد رشد عقلانیت اجتماعی جامعه مسلمین نیز بود. راه یکی، هدف یکی، رنگ و نژاد یکی، مرام و مسلک یکی و همه تحت هدایت عقل بیدار اسلامی. 🔸می‌توان گفت، اربعین حسینی(ع) صدای رسای و بیدارگر عقل است که وجدان جمعی جامعه مسلمین را هر سال مورد خطاب قرار داده و بر عقلانیت آن می‌افزاید. نشان می‌دهد اگر قوای جامعه اسلامی تحت هدایت عقل باشد، همه‌چیز با هم به وحدت می‌رسد، همه در یک کانال قرار می‌گیرند و به سمت یک هدف جهت‌گیری می‌کنند. @jafaraliyan
راه قدس؛ راه اربعینی‌ها تاکنون تفاسیر و تعابیر متعددی از بیان معروف و پرتکرار حضرت امام(ره) که در آن گفته بودند: «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، شنیده‌ایم. این بیان امام، مربوط به یکی از ماجراهای دوران دفاع ‌مقدس است که در دهه60 اتفاق افتاد. اما این جمله، چه در لحظه بیان و چه بعد از آن، خود را از قید زمان و مکان خاص، جدا ساخت. چنین خصیصه‌ای البته به معنای بی‌جایی و بی‌زمانی چنین بیانی نیست، بلکه به معنای دربرگیرندگی معنای آن است که در هر دوره زمانی و دقیقه تاریخی، قابل تأویل بوده و از توانایی معنابخشی به پدیده‌ها برخوردار است. مسلم است که از لحاظ جغرافیایی عبور راه قدس از کربلا منطقی نیست، جغرافیا محدودیت‌های خود را بر تفسیر موسع و تعبیر عمیق این گفتار تحمیل می‌کند. چه بسا تا حدی بتوان این تفسیر را مناسب دوره بیان امام تلقی کرد که منجر به تمرکز حواس و تجمیع نیروی رزمندگان در یک جغرافیا شد. معلوم بود جغرافیا کشش تحمل این بار معنایی را نداشت. با اینکه فهم رزمندگان از آن جمله، تقدم آزادسازی کربلا بر آزادسازی قدس بود اما طبیعتاً این فهم در سال‌های پس از دفاع‌ مقدس و علی‌الخصوص سقوط صدام، نمی‌توانست حاوی همان بار معنایی اولیه خود باشد. در دوره پس از جنگ، آزادسازی کربلا با آرزوی سقوط دیکتاتوری صدام به عنوان مانع اصلی راه کربلا، همراه شد. اواخر عمر حکومت صدام که شرایط باز شدن محدود راه کربلا فراهم شد و گروهی از مردم، نخستین تجربه زیارت کربلا را پس از ده‌ها سال حسرت چشیدند، اختناق حاکم بر فضای عراق و محدودیت‌های فوق‌العاده رژیم بعث بر زیارت زائران، این تصور عمومی را در ذهن مردم تقویت کرد که آزادسازی راه کربلا بستگی به رهایی عراقی‌ها از استبداد دیکتاتوری عراق دارد. با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، خلأ حاکمیت این کشور را آمریکایی‌ها پر کردند. چندی نگذشت که ناتوانی آمریکایی‌ها در تامین امنیت داخلی کشور عراق عیان شد. به یک معنا این ناامنی‌ها واکنش علیه دخالت خارجی در امورات داخلی کشور عراق بود. به صورت روزانه گزارش انفجار بمب‌های کنارجاده‌ای علیه نیروهای نظامی آمریکایی یا اقدامات انتحاری به گوش می‌رسید. آزادسازی راه کربلا، در این دوره، هم‌معنا با برقرای نظم و امنیتی بود که خارجی‌ها در آن نقشی نداشته باشند. این فضا، نیاز به تشکیل دولتی ملی را که نه استبدادی باشد و نه تحت کنترل آمریکا، ایجاد کرد. این نیاز یعنی، عراق را عراقی‌ها اداره کنند. از آن تاریخ تا کنون، با وجود فراز و نشیب‌های بسیار، از جمله ماجراجویی‌های داعش و باقیمانده نیروهای آمریکایی در عراق، آنچه در حال رشد و شکوفایی است، صاحب نقش شدن بیشتر مردم در این کشور است. تشکیل نیروهای مردمی حشدالشعبی که با پیروزی آنان بر داعش و تامین امنیت داوطلبانه عراق همراه شد، نشانه این تغییر شکل بود. همزمان با چنین تغییری، شاهد عمومی شدن و مردمی شدن بیشتر موضوع زیارت یا باز شدن راه کربلا بودیم. تقریبا از 20 سال گذشته تا کنون، مراسم اربعین حسینی، امکان فراخی را با راه باز، وسیع، کم‌هزینه و غیرطبقاتی در اختیار مردم ایران و دیگر ملت‌ها گذاشت. هر چند اکنون زیارت کربلا برای ایرانیان، با همراهی دولت‌های مردمی ایران و عراق، ممکن شده و هر سال تسهیل می‌شود اما هنوز بسیاری از ملت‌های منطقه با موانع دولت‌های مستقری مواجهند که یا منع کامل یا محدودیت بسیاری برای شرکت در چنین مراسمی ایجاد می‌کنند. حال اگر مجددا آن بیان امام(ره) را به خاطر بیاوریم، معانی و دلالت‌های وسیع‌تری پیش‌روی ما قرار می‌گیرد. اگر در آن دوره مخاطب امام در ظاهر امر، رزمندگان دفاع‌مقدس بودند، اکنون مشخص است، این مخاطب نه تنها مردم ایران و عراق، بلکه تمام ملت‌های مظلومی هستند که با مانع و محدودیت‌هایی مواجهند که شرایط حیات مادی و معنوی آنان را با مشکل مواجه کرده است. با این مبنا آزادسازی راه کربلا هم‌معنا با آزاد‌سازی راه قدس است. مراسم اربعین حسینی را باید در چنین بستری درک کرد. رونق اربعین بر این مبنا، فرآیند آزادسازی تدریجی مردم و ملت‌ها از راه‌بندان‌ها و موانعی است که حیات مادی و معنوی‌شان را محدود کرده است. طبیعی است رونق و پیشرفت سالانه اربعین، خواهی نخواهی آرمان آزادسازی راه قدس را به واقعیت موضوع نزدیک می‌سازد. در یک کلام رونق اربعین، 2 دستاورد عینی را موجب شده و می‌شود. اول، رشد آگاهی از اختناق است، فهم استبدادی است که چنان طبیعی و تثبیت شده که امکان زیر سوال رفتنش را ناممکن کرده است، فهم موقعیت مظلومیت است، فهم رابطه سلطه است که گروهی را در موقعیت دائمی سلطه و گروهی را در موقعیت دائمی سلطه‌پذیر قرار داده است. دوم، عمل در راستای این آگاهی است. به تعبیر دیگر جرأت‌بخشی به مردم تحت ستم، سلطه و ظلم است. نشان می‌دهد که اگر پای مقاومت وسط باشد هیچ رابطه سلطه‌ای برقرار نخواهد ماند. بندهای وابستگی و اختناق با چنین شجاعت و جرأتی قابل زدودن است. ادامه👇
ادامه بالا☝ در کنار این آثار آفاقی، باید دانست رونق اربعین، دستاوردهای انفسی هم خواهد داشت. گویا این بیان امام که راه قدس از کربلا می‌گذرد، اول خود وجودی ما را مخاطب قرار داده است. باید دانست ما همیشه در همه قلمروهای زندگی‌مان در معرض راه‌بندان قرار داریم؛ در محل کار، مدرسه، دانشگاه، خیابان و... . این بستگی به ما دارد که تبدیل به کارمند، دانش‌آموز، دانشجو و شهروند منفعل شویم یا عاملیت خود را بازیافته و تبدیل به عنصری فعال، پیشرو، پیش‌آهنگ و تکان‌دهنده روال‌های عادی و معمولی شویم. طبیعی است که آدم‌ها در ساختارها تمایل به عادی شدن، عافیت‌طلبی، نظم‌پذیری منفعلانه و وقت تلف‌کنی پیدا کنند. آنچه این روال‌های منفعلانه را تثبیت می‌کند، ساحت‌های مفهومی فرسوده‌کننده است که تعریفی نانوشته و شایع از کارمند، دانش‌آموز، دانشجو و شهروند ارائه می‌کند و بازیابی عاملیت علیه این ساحت‌های مفهومی که میل به همگون‌سازی و انکار تفاوت‌ها و نادیده گرفتن استعدادها دارد، در وهله اول نیاز به یک مکث یا تامل آگاهی‌بخش دارد؛ مکثی که به مثابه توقفی علیه این روال‌های عادت‌گونه باشد. رونق شرکت در مراسم پیاده‌روی اربعین که به معنای قبول زحمات و مشقات بسیار زیاد مسیر است، به شکل طبیعی چنین مکث و تاملی را موجب می‌شود. سرسپردگی کامل به هدف، خانه‌به‌دوشی و نداشتن مکان و مأوای مشخص، معانی دیگری را در ذهن و جان پیاده‌رو فرو می‌نشاند. چه بسا درک مشقات مقاومت جانانه مردم فلسطین، با تحمل این سختی‌ها تا حدی قابل لمس شود، بنابراین یکی از دستاوردهای انفسی پیمایش راه کربلا، آگاهی نسبت به موقعیت منفعلانه خود در محیط زندگی است. این آگاهی درونی شده می‌تواند آن ساحت‌های مفهومی و متعارف را که تعاریف عادت‌گونه را نمایندگی می‌کنند، واسازی کند. بر این منهج طبیعتا تداوم راه کربلا در محیط زندگی، به معنای بازیابی نوعی از عاملیت است که شب و روز نشناسد، متوکلانه جلو برود، روابطی را که با واسطه تعاریف رایج کد‌گذاری شده، به روابط برادرانه و همدلانه تبدیل کند، عقلانیت مسیر اربعین را که همان ایمان به رسیدن تا انتها است، حفظ و روحیه عبور از خود را در فرد تقویت کند. در آخر باید گفت این بیان که «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، هم خود تمدنی ملت‌های مظلوم را مخاطب قرار می‌دهد، هم خود هویتی و شخصی مسلمانان را. اربعین به معنای واقعی کلمه طریق الاقصی است و راه قدس از مسیر اربعین می‌گذرد؛ هر قدمی که در این راه گذاشته شود، یک گام به آزادسازی قدس نزدیک‌تر می‌شویم. پیاده‌روی اربعین محدود به زمان مشخص نیست، چون همه سال اربعینی‌ها وقف همان لحظات است... . توضیح لازم: این مطلب، در وطن امروز اشتباها به نام نویسنده دیگری منتشر شده است. @jafaraliyan
ممدجاپونی نوشته سعیدتوتونکار ممدجاپونی هفته‌ای دو دست لباس نو می‌پوشد. ممدجاپونی می‌گوید در ژاپن هر کس، هر لباس را تنها سه روز می‌پوشد و بعد دور می‌اندازد. ممدجاپونی گفته ما ایرانی‌ها در ژاپن با پول یک روز کار کردنمان می‌توانیم یک دست کامل لباس بخریم. از جوراب تا کلاه. اینها بخشی از صحبت‌های آقای تعمیرکار بود. نمی‌دانم داستان بود یا واقعیت؛ اما هر چه تلاش کردم در ذهن او نسبت به این گزاره‌ها ایجاد تردید کنم انگار نتوانستم. نتوانستم به او نشان دهم که هیچ کشوری با اسراف رشد نمی‌کند. این شیوه سوء مصرف بیشتر مربوط به کشورهایی است که پول مفت نفت گیرشان می‌آید و افرادی که از این پول مفت سهمی دارند. کشورها با تولید ارزش افزوده رشد می‌کنند؛ نه با پیش‌خور کردن منافع تولید. وقتی عزیزی از او پرسید پس چرا لباس‌های تاناکورا اینقدر کهنه‌اند، گفت چون دیگران آن را پوشیده‌اند و فروخته‌اند. می‌گفت اگر ژاپن آشغال‌هایش را بفروشد خرج فلان و بهمان ما درمی‌آید. نمی‌دانم اینها قصه‌های فیلم‌هاست یا فضای مجازی و اینستاگرام یا داستان‌های پای منقل و آروغ‌های مفت پای کباب یا چه؟! هر چه هست نشان می‌دهد که باید مردم بیشتر بدانند و بیاموزند و بفهمند که غلط و درست کار کجاست. کسی که فکر می‌کند اگر مردم اسراف کنند، کشور رشد اقتصادی خواهد داشت، هیچ گاه نجات پیدا نخواهیم کرد.
ایده اجتماعی وحدت اسلامی رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته با علمای اهل سنت، تاکید ویژه ای روی کلید واژه امت اسلامی به عنوان هویت واحده ملت های مسلمان داشتند، این تاکید حائز معانی خاصی است که لازم است مورد توجه و تامل قرار گیرد. اگر بتوان برای تحقق وحدت اسلامی، یک مسیر رسمی سیاسی مانند سازمان کنفرانس اسلامی ترسیم کرد یا از نهادی مانند مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی سراغ گرفت، حتما و به طریق اولی باید مطالبه وحدت در سطح ملت های کشورهای اسلامی وجود داشته باشد. یک امت شدن مسلمانان می تواند مسیر اجتماعی تحقق وحدت اسلامی باشد. تاکید بر هویت واحده امتی، یعنی در تک تک آحاد ملت‌های کشورهای مسلمان، حس مشترکی بوجود آید که آنها را نسبت به مسائل اساسی جهان اسلام حساس کرده و در آنها آمادگی نقش آفرینی امتی ایجاد کند. آنچه تاکنون به عنوان مهم ترین مسائل امت اسلامی توانسته در میان آحاد مسلمانان حس مشترک ایجاد کند، درد و رنج هایی است که بر پیکر این امت واحده تحمیل شده است. مساله فلسطین تاکنون و با قدرت مهم ترین عامل چنین همدردی بوده و توانسته خواست مشترکی را به پهنای جغرافیای اسلامی نمایندگی کند. فهم مساله فلسطین نزد مسلمانان محدود به مشکلات یک کشور با مرزهای جغرافیایی مشخص نبوده، بلکه درد فلسطین و مردمش، تبدیل به درد مشترک همه آحاد مسلمان کشورهای اسلامی شده است. شدت این درد وقتی بیشتر شده است که ملت ها عزمی در دولت هایشان برای حمایت از فلسطینیان ندیده اند. بنابراین مشخص است که میل به امت واحده شدن مسلمانان، بر وحدت سیاسی دولت های آنان پیشی گرفته و مرزهای جغرافیایی را در نوردیده است. در بسیاری موارد این احساسات که علیه ظلم جریان سلطه و رژیم غاصب بروز و ظهور می یابد با واقعیت سیاسی تمکین این دولت ها یا سازش آنها با زورگویان عالم نمی سازد. این واقعیت ها نشان می دهد، اجتماعی شدن ایده وحدت و تعمیم فرهنگ ظلم ستیزی، با در نظر گرفتن ساخت حقیقی امت اسلامی ممکن می شود نه ساخت حقوقی آن. همدردی آحاد ملت های مسلمان نیز کاری نمایشی و بی فایده نیست، بلکه جریان مطالبه وحدت برای حل مسائل کلان جهان اسلامی را زنده نگاه می دارد. از طرف دیگر و به مرور همین تجربه ها، امکان تاثیرگذاری فرامرزی تک تک مسلمانان را ثابت می کند و تمرینی می شود تا مسلمان روی مسائل ایجابی جهان اسلام نیز احساس هم سرنوشتی کرده و زمینه برای تشریک مساعی فراهم شود. مقاومت تاریخی مردم غزه، نمونه اعلای چنین الهام بخشی فرامرزی نه تنها در جهان اسلام، بلکه در کل جهان است. دو پدیده سالانه حج تمتع و اربعین حسینی(ع)، ظرفیت اجتماعی فوق العاده امت اسلامی را معلوم می سازد و نشان می دهد اگر اراده امت اسلامی به اراده واحدی تبدیل شود، خطوط فاصلی مانند مرز، ملیت و جغرافیا، مصالح سازنده «هویت امتی» مسلمانان خواهد شد نه عامل جدایی و تفرقه. @jafaraliyan
اتحاد علیه عمیق‌ترین شر اکنون بیش از هر زمان دیگری مشخص شده چرا خیر کشورهای اسلامی در دفع شری است که نه فقط مسلمانان بلکه همه انسان‌ها را هم تهدید می‌کند. رژیم صهیونیستی عمیق‌ترین شری است که بشر تاکنون به خود دیده است. وفاق امت و کشورهای اسلامی برای دفع این شر مشترک، سنگ بنای تشکیل امت اسلامی است. تنها با محو اسرائیل از روی نقشه جهان است که موفقیت یک کشور اسلامی، موفقیت همه کشورهای اسلامی و درد و رنج یک ملت،‌ درد و رنج همه امت اسلامی خواهد شد. تأکید رهبر انقلاب روی همدردی امت اسلامی با مردم فلسطین و مستضعفین جهان، تنها یک دلسوزی مشفقانه نیست، یک عمل سیاسی واحد و شدنی توسط ملت‌های مسلمان است. عملی که در خلأ بی‌انگیزگی و انفعال دولت‌های کشورهای مسلمان، ملت‌ها را هم‌جهت، هم‌بازو و همدل نشان می‌دهد. همدردی تمرین وحدت اسلامی در مقیاس امت واحده است.
امکان حرکت صحیح آرمان‌گرایی واقع‌بینانه، یعنی حرکت صحیح در ظرف امکان‌ها آرمان‌ها محرک انسان در حرکت است، واقع‌بینی در نظر گرفتن امکان‌ها است امکان‌های حرکت، یعنی در نظرگرفتن شرایطی که در آن حرکت صحیح مقدور است. از ترکیب این دو، حرکت مستقیم و صحیح میسر می‌شود.
سیاستِ بی‌سیاستی بسیاری مانده‌اند، آن چیزی را که امروز در راس دولت جریان دارد، چگونه تفسیر و بیان کنند؟ اما باید گفت آنچه اکنون رخ داده چیز غریبی نیست. جریانی است که تاحدی در تاکسی و مترو و صف نانوایی و اتوبوس و محافل فامیلی با آن مواجهیم. از زاویه گفتار منطقی و چارچوب عقلی نمی‌شود آن را تحلیل کرد. با مفاهیم موجود در دانش سیاست نمی‌توان این صحنه را توضیح داد. کاری از دست عقل سیاسی بر نمی‌آید. عقل سیاسی می‌گوید چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. راه کدام است و بیراه کدام است. همه می‌دانیم حرف‌های سیاسی در زندگی روزمره، از سنخ سیاست نیست، بلکه بیشتر واگویه‌ها، گلایه‌ها و اعتراضاتی است که لباس سیاست می‌پوشند. بااینکه سیاست به معنی دقیق کلمه نیست اما کاری سیاسی است: سیاست بی سیاستی. متاسفانه شاهد سرایت این سیاست به دولت مستقر هستیم. سیاست بی‌سیاستی شاید در داخل مرزهای کشور کم آسیب باشد، اما در بیرون مرزهای کشور،‌ تهدیدآفرین است. پیام ضعف منتقل می‌کند. بیگانه نیت‌خوانی می‌کند و بر اساس آن عمل می‌کند نه بر اساس کلمات صاف و ساده شده.
وصیت‌نامه شهدا، گزارش تبیینی جنگ 🔸نکته نغزی که امروز از بیان رهبر انقلاب نصیبم شد، همین تیتری است که در پیشانی این مطلب نوشتم: وصیت‌نامه شهدا، گزارش تبیینی جنگ است. 🔸رهبر انقلاب در این سخنرانی به دو نیاز در خصوص روایت دفاع مقدس اشاره کردند: نیاز به گزارش توصیفی، نیاز به گزارش تبیینی. 🔸تاریخ جنگ چیزی از جنس گزارش توصیفی است اما این سنخ روایت نمی‌تواند همه معنای این دفاع مقدس را منتقل کند. 🔸تنها با گزارش تبیینی است که حال و مقال رزمندگان و فضای منحصربه‌فرد دفاع مقدس قابل انتقال است. 🔸وصیت‌نامه شهدا، کلید این گزارشات تبیینی است. نشان می‌دهد چگونه تمامی میادین جنگ تبدیل به عبادتگاه شده بود. 🔸نشان می‌دهد چرا نباید هیچگاه از شرارت دشمن غافل شد. نشان می‌دهد چرا اسلام و نظام و کشور زنده مانده و در نهایت چرا پیروزی ذاتی انقلاب اسلامی است.
فهم معادله انگیزه و جرأت 🔸بین انگیزه دشمنیِ دشمن و جرأت اقدام او، فرق وجود دارد. انگیزه دشمنی هیچگاه کم نمی‌شود، بلکه با قدرت روزافزون انقلاب اسلامی بیشتر هم شده است. 🔸در این معادله تنها می‌توان جرأت اقدام سخت دشمن را کم کرد، نه انگیزه او را. اگر سرگرم تلاش برای کم کردن انگیزه دشمن شویم، جرأت اقدام او بیشتر می‌شود. 🔸با قدرت‌افزایی و قدرت‌نمایی بی‌امان می‌توان جرأت اقدام سخت دشمن را کم کرد. اشتباه اصلاح‌طلبان پشت دولت، نفهمیدن این معادله است. 🔸آنها می‌خواهند انگیزه دشمنی دشمن را از بین ببرند یا کم کنند، نمی‌دانند بازی کردن در این زمین، مساوی با جرات دادن به دشمن است. 🔸حرف از مذاکره و صلح زدن و دادن پیامِ «بیایید با هم دوست باشیم»، نه تنها انگیزه دشمنی را کم نمی‌کند، بلکه دو پیام را به دشمن می‌رساند: ترسیدن و فریب خوردن. 🔸ترس از رجزخوانی، تهدید و قدرت دشمن و فریب کاهش دادن انگیزه دشمنی او. این فریب خوردگی خود ناشی از محاسبه غلط توان خود در برابر دشمن است. 🔸باید به مردم گفت و آنان را نسبت به این خطای عمدی آگاه کرد. خطا عمدی است، چون اصلاح‌طلبان بارها هزینه سنگین سازش را بر گرده ملت و کشور تحمیل کرده‌اند. 🔸بدترین هزینه همین اشتباه محاسباتی و شناختی است که بر افکار عمومی تحمیل می‌شود و واقعا در مقابلش راهی بجز تبیین وجود ندارد. باید باطن قضایا و نیت‌ها را به مردم گفت و نشان داد. 🔸همان که اصلاح‌طلب‌ها در نظر نمی‌گیرند و نمی‌خواهند مردم ببینند. تنها با تحلیل روشن بینانه است که می‌توان پرده از سایه واقعیت‌ها کنار زده و صحنه را شفاف دید.
سیدحسن نصرالله شهید شد.😭
زبان شجاعت علیه بلندگوی هراس 🔸«پیوتر کپ» در کتاب زبان هراس نظریه‌ای را مطرح می‌کند که روسای دولت مستکبر آمریکا برای توجیه جنگ و تحمیل فشار به کشورهای اسلامی از آن استفاده می‌کنند: نظریه مجاورت 🔸در این نظریه مطرح شده، راه توجیه مردم خودی و همراه‌سازی دولت‌های سلطه‌گر، نزدیک‌‌نشان‌دادن خطری است که دور از مرزهای جغرافیایی آن کشورها قرار دارد. 🔸با این نظریه خطرات بالقوه به تهدیدهای بالفعلی تبدیل می‌شود که نیازمند واکنش و دفاع نظامی است. گفته می‌شود در نطق روسای جمهور آمریکا در زمان حمله به افغانستان یا عراق، از این نظریه استفاده شده است. 🔸این نظریه البته در رابطه با امورات داخلی رژیم متجاوز و جعلی صهیونیستی کاربستی ندارد، چون شهرک‌نشینان متجاوز و متعدی نیازی به توجیه ندارند، آنها معنای زندگی را با ترور و کشتار و تعدی فهمیده‌اند. 🔸اما این نظریه به ما کمک می‌کند، تا اندکی وضعیت هاری فعلی این رژیم منحوس را در سطح منطقه‌ای فهمید و احیانا راهکاری برای قلاده زدن به او پیش روی ما قرار دهد. 🔸زبان هراس یا تزریق ترس را در نطق شب گذشته نتانیاهو علیه جمهوری اسلامی دیدیم. هدف او نزدیک نشان‌دادن خطر این رژیم به مردم ایران بود، تا توجیهی برای اقدام علیه ایران پیدا کند. 🔸در مقابل بلندگوی پر سروصدای هراس، نیاز به یک مقابله روانی بیش از هر چیز احساس می‌شود. زبان شجاعت در مقابل زبان هراس، باید و بتواند، واقعیت تهدید موجودیت اسرائیل را از دهان دولت جمهوری اسلامی صراحتا اعلام نماید. 🔸استحکام بیان رئیس جمهور و مسئولین حوزه سیاست خارجی در تهدید واقعی رژیم، یقیناً محاسبات آنها را بر هم خواهد زد. زبان شجاعت دو کارکرد عمده دارد، امید و امنیت را به مردم نزدیک می‌کند و زبان هراس دشمن را خفه می‌سازد. 🔸نکته آخر آنکه، زبان شجاعت، زبان تهور نیست. حتماً خردمندانه است، با محاسبه منعقد می‌شود و واقعیت تهدید را تا درون خانه‌های شهرک‌نشینان گسترش می‌دهد. کاری که حزب‌الله می‌کند، نیاز به زبان شجاعت دولت جمهوری اسلامی دارد. صریح و عقلانی و منطقی و شجاعانه باید حرف زد.
سید دلت شاد باد🌹🌹
سیاست‌گذاری قرآنی جهان اسلام (عبور از وضعیت نصر به موقعیت فتح) جعفرعلیان‌نژادی 🔸رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی ۱۳ مهرماه، برگ جدید خوانش‌های قرآنی خویش از جلوه تمدنی جهان اسلام را رو کرد. این جلوه که ناشی از واقعیت‌‌های میدانی به وقوع پیوسته در محور مقاومت است، بستر لازم برای تدابیر امتی و تمدنی معظم‌له را فراهم کرده است. 🔸واقعیت تفوق مقاومت اسلامی بر ظلم حداکثری جبهه سلطه در طول یکسال اخیر، که خود فعلیت‌یافته یک سیاست قرآنی است و ریشه در فتوحات انقلاب اسلامی و برکت قیام‌لله امام خمینی(ره) دارد، بستر لازم برای سرعت‌یابی حرکت تمدنی را فراهم ساخته است. 🔸انقلاب اسلامی نشان داد، قرآن به عنوان سند زنده اعتلای تمدنی و هویتی جهان اسلام و ملت‌های مسلمان، نیاز به یک امام قائم عامل و قرآنی دارد که حبل متین قوام امت اسلامی را محکم فراچنگ گرفته و صفحات مصحف شریف را به تجارب حکیمانه و عزتمندانه میدانی تبدیل کند. 🔸یکسال گذشته محور مقاومت، میدان تحقق وعده‌های قرآنی و سنن الهی مندرج در آن بود. با طوفان الاقصی شروع شد یعنی با عملیات پیش‌دستانه بی‌سابقه، اسیرگیری تاریخی حماس از صهیونیست‌ها و شکست اطلاعاتی تکان دهنده رژیم از یک گروه کوچک مقاوم. 🔸پس از این عملیات، مردم فلسطین مقاومت در برابر ظلم بی‌پایان رژیم منحوس را تبدیل به سبک زندگی کردند.‌ زندگی عزت‌مندانه در اوج مظلومیت که طاقت ظلم‌رسانی تمام مستکبرین را طاق کرد. 🔸حزب‌الله لبنان و مردم سرافراز هوادار آن در این کشور، برای اولین بار سرزمین‌های شمالی فلسطین اشغالی را تبدیل به شهر ارواح کرده و شهرک‌نشینان هار را آواره و بی‌جا کرد. 🔸شرارت‌های رژیم صهیونسیتی در حمله به مواضع ایران در سوریه و کنسولگری با عملیات وعده صادق یک که خود یک مرزشکنی بی‌سابقه در حمله مستقیم یک دولت مستقل به سرزمین‌های اشغالی بود، مواجه شد. عملیاتی که به بیان رهبر معظم انقلاب، تاریخ به قبل و بعد از آن تقسیم می‌شود. 🔸احیای آبروی اطلاعاتی رژیم با دومینوی ترور از پیجرها تا کادر رهبری حزب‌الله که بیشتر نوعی زمان‌خریدن بود و می‌خواست سرزمین‌های شمالی را برای ساکنانش امن سازد، با تداوم حملات کوبنده حزب‌الله و عملیات وعده صادق ۲، کاملاً شکست خورد. 🔸زبان دراز شده تهدید و ترور رژیم برای جمهوری اسلامی نیز با استحکام موضع‌گیرهای مسئولین و حضور سلحشورانه و خطبه تاریخی مقام معظم رهبری نیز کوتاه و کوتاه‌تر شد. 🔸همه این واقعیت‌ها دلیل حضور عزت‌مندانه رهبر انقلاب در سنگر نماز جمعه ۱۳ مهر بود. معنای حضور زودتر و خروج دیرتر رهبر انقلاب نیز تایید همین اقتدار امت اسلامی است. بر بستر همین شجاعت ملی و امتی بود که رهبر انقلاب خطبه سیاستگذارانه و تمدنی خویش را ارائه کرد. 🔸گویی عمارت نه چندان مستحکم جهان اسلام در یکسال اخیر از نو کوبیده و پایه‌هاش بتن‌ریزی شده باشد. لحن بیان رهبری در دیدار با سفرای کشورهای اسلامی و این خطبه نوید جهان جدید اسلام و تمدن نو و انسانی آن را بشارت می‌دهد. 🔸نقشه این تمدن جدید قرآن کریم، معمار آن رهبر انقلاب اسلامی و سازنده آن ملت‌های مسلمان هستند. قوام این منظومه به همبستگی ملت‌های مسلمان و امید به توفیق آن وعده عزت و حکمت قرآنی است. 🔸 اکنون در حال عبور از وضعیت نصر و ورود به موقعیت فتح هستیم، باید همانطور که رهبر امت اسلامی فرمودند، کمربند استقلال و عزت اسلامی را از افغانستان تا یمن و از یمن تا فلسطین و مرزهای مدیترانه محکم‌تر کنیم.
🔸با این اسطوره‌هاست که امّت می‌شویم.🔸
🔶پیروزی از آنِ مقاومت است🔶
خار و گل میخک (روایت انتقال از حیات برهنه به قدرت زندگی) ✍جعفرعلیان‌نژادی 🔸برای نوشتن این یادداشت چند بار نوک قلم را بر صفحه کاغذ فشردم و چند خطی نوشتم، اما هر چقدر که جلوتر رفتم، قلمم سنگین تر شد. قلم میل آن کرد که به عقب بازگرد و سرخطی نو را دنبال کند. 🔸همه را پاک می کردم و مجدد به کلمه اول باز می گشتم. به این نتیجه رسیدم که شاید نتوان نقطه شروعی برای روایت این عظمت و صلابت پیدا کرد. تصمیم گرفتم از همین جاها شروع کنم، روایت گشت و گذارم در این متن زنده و گیرا. 🔸واقعیت دارد، بهتر است بگویم واقعیت دارد که می توان این کتاب را زندگی کرد، با «یحیی» از همان سال های پس از جنگ شش روزه، خود را شروع کرد. با او در جاجای خاطرات کودکیش، تجربه سال های اشغال را چشید و بزرگ شد. 🔸بزرگ شد، نه اینکه فقط سنمان بالا برود، بلکه بزرگ شد و دید چه شد که آن پسربچه از همه جا بی خبر که غرش و صدای مهیب انفجار و بمب را، نجوای طبیعت می دانست و حول و هراس اطرافیانش را، برنامه زندگی، تبدیل به جوانی مبارز علیه جبر این طبیعت وحشی شد. 🔸خار و گل میخک، حکایت همین انتقال است. انتقال از جبر به آزادی، از سلطه به رهایی، از ترس به شوق، از حیات برهنه به قدرت زندگی، از زبری و تیزی خار به لطافت گل میخک. 🔸لذت زندگی با این رمان، نه در تکنیک های جذاب رمان نویسی که در گیرایی و حیرت عجیب کثرت ماجراهای روزانه مردم در ستیز با تاریخ اشغال آن رژیم منحوس است. هر روز هر فرد یک رمان است و این رمان قرار است، داستان همه آن مردم و همه آن روزها باشد. 🔸برای همین می توان گفت در توصیف این کتاب نه نقطه شروعی و نه نقطه انجامی قابل شناسایی نیست. درست است که گفته اند هر کس داستانی دارد اما با این رمان معلوم می شود هر فلسطینی بجای همه، همه داستان ها را دوره می کند. 🔸این اثر استثنایی، قدرت زندگی فلسطین و فلسطینی ها را روایت می کند. فهم معنای مقاومت بدون زیستن با این روایت گیرا ممکن نیست. این روایت نشان می دهد چرا مقاومت، در رگ و پی مردم فلسطین و غزه ریشه دوانده. 🔸فهم قدرت زندگی فلسطینیان برای چون مایی که در جهان امن ایرانی زندگی می کنیم، بدون زیستن درون چنین داستان هایی ممکن نیست. می‌گویند دو جور نسبت بین قدرت و زندگی حاکم است: قدرت بر زندگی و قدرت در زندگی. 🔸اما فکر می کنم فقط انسان باید یک فلسطینی باشد تا معنای قدرت زندگی را بفهمد. اینکه چگونه می توان علیه آن نظم تحمیلی (قدرت بر زندگی) که می خواهد زندگی را از مردم فلسطین بگیرد و حیات برهنه را به آنان ارزانی دارد، ایستاد. 🔸اینکه چرا مردم غزه علیه آن زیست اردوگاهی که انسان ها را به موجوداتی بی هویت و بی جا و مکان تبدیل کرده، هر روز در حال شوریدن و مبارزه اند. اینکه چرا عصاره این قدرت زندگی می شود یحیی سنوار و چرا عملیات هفت اکتبر، سرگذشت روزانه چنین مردمی است. 🔸همین است که هفت اکتبر برای انسان غیرفلسطینی، هفت اکتبر است اما برای آن مردم که زندگیشان را با شوریدن بر طبیعت اشغال، سپری می کنند، چیز جدیدی نیست و اگر هزار بار غزه با خاک یکسان شود، قدرت زندگی زائل شدنی نیست. 🔸خار و گل میخک، روایت همین جنس از مقاومت است، کتابی زنده که نشان می دهد، چرا مبارزه زنده است و از بین نمی رود، چرا حماس زنده است و زنده خواهد ماند. چرا هر فلسطینی در غزه بدین طریق عضو حماس است و خواهان حماسه. 🔸خار و میخک تمام نشد اگر چه به فصل سی رسید، همانطور که یحیی در سطر آخر این کتاب نوشته «تراژدی نویسنده و همراهانش در زیر زمین زندان های اشغالی با فصل سی ام ادامه دارد». 🔸قهرمان رمان یحیی نیست، مردم فلسطین اشغالی اند، یحیی سنوار، آن اراده قوی را پیکربندی کرده است نه فقط برای مردم آن سرزمین، بلکه برای نمایش قدرت زندگی به مردم جهان. 🔸 قدرتی که سکانس پایانی ندارد، چون یحیی در آخرین لحظه حیات هم، دست از مبارزه برنداشت و این قدرت را به آینده پیوند زد. آری هم حماس زنده است و هم شورمندانه زندگی خواهد کرد. (وطن امروز)
https://tn.ai/3187727 این ارائه شنبه پنجم آبان صورت گرفت.
روان زخم استعمار ✍جعفرعلیان‌نژادی مناسب دیدیم در فهم خود از ابعاد بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب پیرامون منطق مبارزه دائمی علیه استعمار و استکبار، به یافته‌های بی‌غرض و مرض امین معلوف یا همان نویسنده مسیحی لبنانی-فرانسوی، رجوع کنم. برای او که هیچگاه پاسخ متقنی در توضیح هویت عربی یا غربی‌اش، پیدا نکرد، تنها گلایه‌ها و اعترافاتی علیه خوی سلطه‌گر هویت غربی و خوی سلطه‌پذیر هویت عربی‌اش، باقی مانده است. او از این نظر نه خود را نه لبنانی و نه فرانسوی می داند، بلکه در عوض وقتی هویتش را باز می یابد که خوی سلطه‌گری غربی و انفعال عربی کنار گذاشته شده و این دو به نوعی همطرازی انسانی برسند. امیدی واهی که هیچگاه ممکن نشد. مساله ما با جریان استعمار و استکبار همین است. روح و روان امین معلوف هم رنجیده و زخمی است. او گلایه می کند که «اگر مصیبت اعراب این است که جایگاه شان را در میان ملت‌ها از دست داده اند و احساس می‌کنند دیگر نمی‌توانند آن را بازیابند، مصیبت غربی‌ها این است که به نقش جهانی بیش از اندازه بزرگ دست یافته‌اند که نمی‌توانند آن را تمام و کمال بر عهده بگیرند و نیز نمی توانند از مسئولیت‌هایش شانه خالی کنند.» معنای مصیبت عربی مشخص است، شکست‌های آنان در برابر رژیم موقت و رفتن به سمت ایده های سازگاری با باندتبهکار صهونیستی، توضیح دهنده این بی اعتباری است. اما تا آنجایی که به سویه هویتی فرانسوی‌اش مربوط می‌شود، مصیبت غربی‌ها، تضعیف سهم نسبی غرب در اقتصاد جهانی است که با پایان جنگ سرد شروع شد و پیامدهای وخیمی را برای آن جریان مدعی و سلطه‌گر ایجاد کرد. به بیان معلوف، مهم ترین پیامد، آن بود که از این پس قدرت های غربی به ویژه ایالات متحده، درصدد برخواهند آمد، آنچه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی (نمایش اخلاقی و شعارهای حقوق بشری) حفظ کنند، با برتری قدرت نظامی دنبال می کنند. معلوف که 27 سال از عمر خود را در لبنان زندگی کرده است، به خوبی معنای این جملات را زیسته است و در بخش مهمی دیگری از متن کتاب خود، زخمی که از هویت غربی اش خورده است را چنین روایت می کند: «خطای صد ساله قدرت های غربی بر خلاف تصور قالبی این نیست که خواسته‌اند ارزش هایشان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرت‌های غربی ارزش هایشان را در ارتباطشان با ملت‌های زیر سلطه پیوسته زیرپا گذاشته‌اند» معلوف نماینده یک روح رنجیده عربی است. در لبنان به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده، اما بدلیل همین انفعال عربی، حاضر شده گوشه‌ای از هویت خود را غربی بداند، بشرط آنکه دست از خوی سلطه‌گری بردارد، شرطی که بیشتر نوعی رویابافی و آرزوخواهی است. شاید بتوان گفت، سرگذشت هویت ایرانی قبل از انقلاب اسلامی نیز بی شباهت به این قصه پرغصه معلوف نیست، هویتی که می‌خواست با پذیرش سلطه غربی، ایرانی بودنش را حفظ کند، اما آنچه باقی می‌ماند، زخم تحقیر و حسرت در برابر تسلط فرهنگی و سیاسی غربی‌ها بود. ایرانی که روز به روز غربی‌تر می‌شد، با انقلاب اسلامی مسیر ساخت هویت خود را بازیافت. اسلام عزیز آن پاره دیگر هویت ایرانی بود که به او اضافه شد و به او راه عبور از تکنولوژی تحقیر غرب را آموخت. همان گمشده هویتی که اکنون ملت‌های عرب و ترک می‌جویند، اما دولت‌هایشان از آن می‌هراسند. ایران سرپا شد، با اینکه جای زخم استعمار هنوز باقی بود و رژیم سلطه‌گر غربی نیز ابایی از فشردن آن نداشت، حتی با تهدید نظامی، تحمیل جنگ، فشار اقتصادی، تحریم آگاهی و کارزار شناختی. منطق هوشمندانه مبارزه مستمر در دل زندگی مردم ایران را باید از همین سماجت ستیز غربی‌ها با ایران و ایرانیت جست، همان که در دنیای عربی ایجاد کرد، اما در این فضا با مقاومت روبه‌رو شد. الگویی که به مذاق ملت‌های منطقه نیز خوش آمد و در نمایش قدرت موشکی ما، بروز و ظهور کرد. مقاومتی که به غزه و لبنان رسید و اکنون واقعیتی جدید را پیش روی ملت‌های عرب و غیر عرب مسلمان قرار داده است: واقعیت رسوایی تمدنی معلوف به زیبایی با سویه هویتی غربی‌اش، این رسوایی تمدنی را روایت کرده است و نشان می‌دهد این واقعیت نه یک ادعا که یک حقیقت پیش برنده و حیاتی است: «برای غرب به مخاطره انداختن اعتبار اخلاقی اش به مثابه به خطر افتادن جایگاهش در دنیا و در بلندمدت به مخاطره انداختن امنیت، ثبات و شکوفایی اقتصادی‌اش است. دیروز گمان می‌کردند می‌توان بدون تنبیه شدن، بر سر ارزش‌های معامله کرد، امروز می‌دانیم همه آنها، حتی صورت حساب‌های خیلی قدیمی، بهایشان را می‌پردازند. مشمول مرور زمان شدن یک اختراع قضایی است، در حافظه ملت‌ها بخشودگی مرور زمان وجود ندارد. یا دقیق‌تر گفته باشیم: ملت‌هایی که از مدار فقر و فرودستی و درحاشیه‌ماندگی خارج می‌شوند، در نهایت می‌بخشند بدون آنکه هر آینه فراموش کنند. آنهایی که خارج نمی شوند، برای همیشه، بغض در گلو، کینه به دل باقی می‌ماند.»
قسمت آخر سازمان شبهه در فصل اول 🔹قسمت بیستم و پایانی فصل اول برنامه سازمان شبهه، امروز ۲۴ آبان ماه از ساعت ۱۶ الی ۱۷ روی آنتن شبکه رادیویی گفتگو می‌رود. 🔹این برنامه که طی بیست هفته اخیر و از اواخر اردیبهشت‌ماه، شروع شده بود، امروز قسمت پایانی خود را منتشر و پخش می‌کند. 🔹در سازمان شبهه، برنامه‌هایی برای یاری به مخاطبان در بالابردن سواد ضدشبهه، تولید شده بود. 🔹فصل جدید این برنامه در دو ماه آتی با درس‌گیری از تجارب فصل اول، تولید و پخش می‌شود.
این روزها چنین فکر می کنم که خدا به عنوان صاحب و مالک زمان، اساسی ترین آزمونش را با گذاردن ما در حصار زمان می گیرد. این گونه اگر نگاه کنیم، تلاش انسان برای غلبه بر زمان، یعنی نزدیک شدن به خدا. انسان هایی می توانند اینچنین زندگی کنند، بدون زمان یا برزمان. اما برای ماها که در حصار لحظات و ثانیه ها واقع شده ایم، «صبر» در عمیق ترین معنای خود، تنها گاه گاهی لذت چشیدن بی زمانی را ارزانی می دارد. صبر در این معنا تنها به معنای توان صبوری نیست، بلکه درک حقایقی است که در قاموس هستی نهاده شده. کسی که چشم حقیقت بین دارد، صبرش با زمان سنجیده نمی شود. صبر برای او تحمل بار حقیقت است. من رهبر انقلاب را در چنین وضعی می فهمم، او حقیقت را می بیند، وعده های حقیقی را لمس می کند. بیانش تنها از جنس باور نیست، بلکه اولا و به طریق اولی از جنس شهادت است. می بیند و می گوید. عبور از اسارت تاریخی زمان، تنها با صبر ممکن می شود. صبر در همه اشکال و ابعادش، کلید این آزادی است. آری سرانجام لحظه نابودی طاغوت زمانه می رسد. دیر یا زود در این منطق معنا ندارد، این سقوط اتفاق افتاده، تنها باید برای رسیدن به مقام صبر تلاش کرد. مطمئن باشیم...