51.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ماها یادمان نیست، ولی بزرگترها به ما گفته بودند، وقتی امام خمینی(ره)، دار فانی را وداع گفت، در همه شهرها، محلات، دهستانها و روستاها، حسینیهها و تکایا برای شادی روحش جریان خودجوش و خروشان مردم، مراسم ختم و سوگواری راه انداختند.
🔸بزرگترین خاصیت شهادت شهیدجمهور و یارانش برای نسل جوانتری چون ما، دهه هفتادیها، دهه هشتادیها و دهه نودیها، لمس و حس همان فضای اول انقلاب بود. بازگشت به تکانه نخستین انقلاب. این چیز کمی نبود. این درد که تا عمق مویرگهای تنِ وطن ریشه دوانید، نشان داد، چرا انقلاب زندهتر شده است.
🔸اگر در آن سال چنین سوگی، با رحلت امام امت(ره)، رقم خورد، اکنون با شهادت یک کارگزار صادق، چنین حرکتی حاصل شد. حرکتی که با شهادت حاج قاسم و محسن حججی نیز ممکن شده بود. انقلاب خاطره نشده، در همان دهه شصت باقی نمانده، تکراری نشده، گرد کهنگی رویش ننشسته، بلکه زنده است، باقی است، نوبهنو جلو میرود و در هر دقیقه سرنوشتسازی به شکل حداکثری و تکاندهنده رخ نشان میدهد.
🔸انقلاب زندهتر شده است، چون اسلام زندهتر شده است، اسلام زندهتر شده است، چون گرایش مردم به دین بیشتر شده است، گرایش مردم به دین بیشتر شده است، چون ایمانها عمیقتر شده است، ایمانها عمیقتر شده است، چون شعور ایمانی به اندازه شور ایمانی بالا رفته است...
🔸این کلیپ، گزارشی کوتاه از فعالیت گروه خودجوش مومن فهیم در روستای علیان است که حس تأثر خود از شهادت سیدالشهدای خدمت را به مراسم یادبودی معرفتی و سوگواری قدرشناسانه تبدیل کردند.
@jafaraliyan
متنْآگاهی|جعفرعلیاننژادی
🔸ماها یادمان نیست، ولی بزرگترها به ما گفته بودند، وقتی امام خمینی(ره)، دار فانی را وداع گفت، در همه
✍نظر یکی از مخاطبین محترم در خصوص مطلب ارسالی شب گذشته
🔸شما در متن گفتید که یادتان نیست عزاداری امام چگونه بود
اما من خوب یادم هست. مرا برد به آن سالها.
🔸همین گونه که توصیف کردید.
دلهامون مثل حال این روزها بود. آروم نمی شدیم از غم رحلت امام.
از طرفی نگران وضعیت کشور بودیم.
می ترسیدیم که چه خواهد شد .
آیا کشور و انقلاب فرو خواهد پاشید؟
همه جای کشور عزاداری بود حتی روستاها...
🔸آن موقع پدران و مادرانمان بودند و عزاداری می کردند و ما را با خود می بردند .
ما کوچک بودیم
حالا، اونها رفتند و نوبت ما شد.
دیدیم این مردم همان مردمند
با همان جمعیت عظیم حتی به تصور من بیشتر از مراسم امام آمدند .
مراسمهای امام را به چشم خودم دیده بودم.
همان طور که برای حاج قاسم آمدند. عجیب است عجیب.
🔸بعد از سی و چند سال از رحلت امام هنوز مردم وفادارند بلکه بیشتر .
اما حالا، به لطف خداست که مردم خدمت کردن و خادم بودن ایشان را فهمیدند. هرچند دیر فهمیدند.
🔸حالا به بیان رهبر عزیز نگران نیستیم فقط به شدت غمگینیم که چرا آن موقع که باید قدر او را ندانستند و چرا این همه تهمت زدند؟
چرا در همان دور اول کاندیدای ریاست جمهوری، بر اثر تبلیغات سوء ، به او رای ندادند؟
🔸 ای کاش این چنین نمی شد. در اینصورت کشور خیلی جلوتر بود و مردم شاید الان بعد از هفت سال خدمت ایشان می توانستند اثرات خدمت ایشان را ببینند.
🔸نگران نیستیم که کار کشور لنگ بماند اما غصه داریم که بعید است کسی مانند او پیدا شود .
چند دهه گذشت تا یکی مانند رجایی پیدا شد. چند دهه باید بگذرد که یکی مانند رییسی عزیز پیدا شود؟
ای کاش مردم هفت سال قبل اورا می شناختند.
🔸تبلیغات و تهمت علیه ایشان آن روزها زیاد بود و هنوز هم ...
جمع زیادی از مردم به راحتی تحت تأثیر تبلیغات سوء و هجمه رسانه ای بودند و هنوز هم ...
لعنت خدا بر کسانی که جلوی افرادی که می خواهند این گونه خدمت کنند را می گیرند.
...أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ _ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا... ۱۸ و ۱۹ هود
نمیدانم چرا دلم آرام نمی شود!
انتخابات در پیش است
دامنه عمل مردم در جمهوری اسلامی
✍🏻جعفرعلیاننژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
📌هاناآرنت فیلسوف سیاسی مطرح آلمانی که ۳۵ سال منتهی به مرگش را در آمریکا گذراند، در خصوص انقلاب قرن هجده آمریکا مینویسد: در تفکر بعد از انقلاب، روح انقلاب فراموش شد، صفاتی که در بنای جمهوری مؤثر بودند، بعداً در آن جایی نیافتند. این صفات «توانهای عمل و امتیاز عزتمندانه آغازگری امری سراسر نو» بودند.
🔸آرنت ادامه میدهد، انقلاب به مردم آزادی داد، اما نتوانست فضایی برای بکار افتادن این آزادی فراهم آورد، تأسیس جمهوری نتوانست، روح انقلاب یعنی «عمل» را حفظ کند. قصد نگارنده تأیید آرنت نیست، همچنین نمیخواهد بگوید در آمریکا اصلاً آزادی وجود ندارد، اما نکتهای در این تحلیل است که بسیار روشنگرانه است.
🔸پرسش آن است که چرا در جمهوری بعد از انقلاب آمریکا توان عمل و اعتمادبهنفس حرکت ابتکاری از مردم گرفته شد؟ آرنت میگوید، بنیانگذاران، عمل را امری میفهمیدند که فقط برای خودشان ممکن است نه مردم. آن نکته مهم در همین جا رخ مینماید.
🔸جمهوری محصول اتمام انقلاب بود نه تداوم آن. گویا جمهوری درون خود چیزی کم داشت تا حافظ روح انقلاب باشد. مردم قبل از برقراری جمهوری توانمندی بیشتری برای عمل خلاقانه داشتند، اصلاً به همین دلیل توانستند، حرکت انقلابی علیه نظم قبلی انجام دهند، اما با جمهوری محدود شدند.
🔸از حالا این جمهوری بود که حدود عمل مردم را تعیین میکرد. آزادی عمل هم در همین چارچوب معنا میشد. دموکراسی نظامی برای عادت دادن مردم به حدود جمهوری بود. با اینکه ادعا میشد مردم همه کارهاند، اما هر کاری را نمیتوانستند انجام دهند. حکومت هر روز بیشتر و بهتر موفق به پیشبینی و کنترل اعمال غیرمنتظره میشد.
🔸در ایران اما جمهوری تداوم انقلاب است. چون هم توان عمل مردم بیشتر شد و هم برای تداوم روح انقلابش تضمین وجود دارد. اسلام ضامن روح انقلاب و عمل انقلابی مردم است. هم ماهیت جمهوری، اسلامی است. هم مردمسالاری اصلی اسلامی است. جمهوری اسلامی، با تداوم عمل انقلابی جان گرفته و فضای بیشتری برای عمل سیاسی باز کرده است.
🔸در ایران، مردم توان عمل بیشتری دارند، چون جمهوری اسلامی میوه درخت استقلال از وابستگی و آزادی از استبداد داخلی بود. عنصر اصلی و متغیر حیاتی، اراده مردم بود که حدود زمین بازی را مشخص میکند. اصلاً جمهوری اسلامی بر همین بنیان شکل گرفت. نتایج متفاوت انتخاباتی مؤید این موضوع است.
🔸مردم صاحب نقش واقعی و رأی نافذ بودند. حداقل پنج سلیقه متفاوت سیاسی و مدیریتی را در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی نشاندند. در انتخابات مجلس نیز وضع متکثرتر بود. وانگهی همین توان عمل بالا، حافظ روح انقلابی جمهوری اسلامی بود.
🔸عدم میل عمومی به شکلگیری نهادهای واسط بین مردم و حکومت، نظیر احزاب و گروههای مدنی، بیش از آنکه مایه ایراد و علامت توسعهنیافتگی باشد، نشانگر توان بالای عمل سیاسی مردم است که ترجیح دادهاند خود تعیینکننده اصلی معادلات سیاسی باشند. حتی بروز عوارضی نظیر قهر، بیتفاوتی و لجبازی سیاسی نیز نشانه چنین امکانی است.
🔸نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی، نیز معنایی تازه یافت. این مسأله نه صرفاً یک ادعای بیریشه که، نشانه زنده بودن روح انقلاب است. مردم حس عمل واقعی دارند. توان عمل بالایی دارند. بیش از آنکه مجبور به عمل در چارچوب ضروریات باشند، خود عامل تغییر چارچوبها هستند.
🔸درک واقعیت تفاوت نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی با دیگر کشورها، معنای تحریم آن را بیمعنا میکند. بر این اساس، شعارهایی نظیر انتخابات آزاد از نظارت، میتواند به معنای سلب توان عملورزی مردم باشد. چون به معنای بالا بردن امکان توان عمل برخی افراد است که در دورههایی از تجربه جمهوری اسلامی در پی کنترل و محدود کردن توان عمل انقلابی مردم بودهاند.
🔸فلسفه وجودی شورای نگهبان نیز با این ملاحظات روشن تر می شود. شورایی که برای صیانت از توان عمل انقلابی مردم، نمیگذارد عناصر کنترل گر، محدودیتخواه و مستبد پا به عرصه رقابت بگذارند، حتی اگر در پوشش شعار آزادی آمده باشند.
🔸انتخابات در پیش است، هر واقعیتی که رقم بخورد، نشانه توان بالای عملورزی مردم است. هر تحلیلی که معتقد به تضعیف نهاد انتخابات و کاهش توان عملورزی مردم باشد، از شناختی ناقص نشأت میگیرد. انتخابات عالیترین امکان عملورزی سیاسی و حافظ روح جمهوری اسلامی است و نشان میدهد حرکت انقلاب ادامه دارد.
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
هدایت شده از اندیشکده برهان
پاسخی به سوال اجتماعی از جامعهشناسان
پاسخ جامعهشناسی به چرایی تشییع پیکر میلیونی؟
✍ جعفر علیاننژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
🔸پس از پدیده تشییع تاریخی شهیدجمهور و هیئت همراه ایشان، سوال اجتماعی بجا و بسیار مهمی از برخی جامعهشناسان همهچیزگو، پرسیده شد. از آنان پرسیده شد و به بیان بهتر خواسته شد موضع تحلیلی خویش را در فهم این پدیده روی داده بیان کرده و اعلام نمایند. اما از آنجایی که قاعدتا درک چنین پدیدههایی متعلق شناخت این طیف قرار نمیگیرد و آنان در دیدن چنین وقایعی دچار نابینایی تحلیلی میشوند، نگارنده تصمیم گرفت، با کاربست یک ابزار مفهومی تازهیافته شده در جامعهشناسی به این پرسش، پاسخ دهد.
🔸طی یکی دو سال اخیر، یعنی بعد از پاندمی کرونا، گروهی از محققین اجتماعی متوجه و ملتفت واقعیتهای استثنایی و کمیابی در جامعه خود شدند که خلاف بینش رایج جامعهشناختی بود. یعنی واقعیتهای بروز و ظهور کرده بود که نمیشد با بینشهای متعارف در جامعهشناسی، آنها را توضیح داد. واقعیتهای که نسبت به عرف و عادات روزمره آن جوامع نوعی ناهنجاری محسوب میشد، اما به شدت مورد تحسین و تشویق دیگران و مردم قرار میگرفت، اما ابزارهای مفهومی موجود جامعهشناختی عاجز از صورتبندی و فهم آن بودند.
🔸سیلویاکاتالدی و جنارو آیورو که دو جامعهشناس ایتالیایی هستند، با مشاهده تجربی چنین واقعیاتی و با مشارکت 32 جامعهشناس هموطن خود، تصمیم به تحلیل این پدیدهها و تولید یک ابزار مفهومی توضیحدهنده، گرفتند. برخی پدیدهها، نظیر یخچالهای همبستگی گویاس برزیل که توسط شبکهای از اهداکنندگان واقعی به صورت خودجوش راه افتاده بود تا قشر گرسنه زبالهگرد را مستغنی از مواد غذایی کنند، یا رفتار وینچنزوی ماهیگیر که در نقش ناجی قایق گروه 24 نفره مهاجران غیرقانونی جان خود را به خطر انداخته بود و ... توجه این طیف از جامعه شناسان را به خود جلب کرده بود.
🔸تحلیل کاتالدی و تیم او این بود که اینها رفتارهایی «بیش از حد» هستند. رفتارهایی که به معنای شکست انتظارات مشترک و عمومی در جامعه رخ میداد. تابع منطق تکلیف متعارف شهروندی نبودند. زیرا افق تنظیمی که مردم با آن زندگی میکردند را زیر سوال می برند. فراتر از عدالت حرکت میکردند، چون غیرمنتظره بودند و نمیشد برمبنای آن منطق همارزی را پایدار کرد. حتی فراتر از منطق هدیه بودند، زیرا عاملین این واقعیتها انتظار پاسخ نداشتند. یعنی چرخه دادن، پس دادن را فعال نمیکرد.
🔸حتی به منطق همبستگی هم اشاره نمیکرد، زیرا به معنای پایبندی به جایگاه افراد و نگاهداشت احترام آنها نبود، بلکه به منطق فراوانی بیش از حد مربوط میشد. این ژستهای جدید، با شکستن ابزار، محاسبه و استانداردسازی، به افراد اجازه میدادند وارد سازوکاری از فراوانی شوند که نیازهای دیگران را بدون قید و شرط برآورده میکردند. آنها مجموعاً با تحلیل این اعمال تکین و معدود و قهرمانانه روزانه، یک مفهوم جدید با عنوان «عشق اجتماعی» ((social love رسیدند.
🔸طرح اصلی آنها آن بود که با این ابزار مفهومی جدید، کنشهای مولدی را در عرصه اجتماعی جوامع خویش تعریف و تئوریزه کنند. زیرا گمان میکردند میتوانند از طریق به رسمیتشناختن دیگری و قرار دادن نیازهای آنها در اولویت، اعتماد و نوآوری اجتماعی ایجاد کنند. اقداماتی که قادر به فعالسازی فرآیندهای اجتماعسازی، بیان پیوندهای همبستگی و مراقبت در جامعه معاصر شوند.
🔸به سوال اصلی این یادداشت بازگردیم، آیا میتوان با این ابزار مفهومی، پدیده تشییع پیکر تاریخی شهدای خدمت را، تحلیل کرد؟ پاسخ مثبت است و چه بسا واقعیتهای جامعه ایرانی، امکانات و افزونههای بسیار زیادی به این ابزار مفهومی اضافه کرد و به دیگر نقاط جهان انتقال داد. تأمل اندک نگارنده، برای درک این واقعیت در جامعه ایرانی، به چند گزاره مهم رسید که برای پرهیز از اطناب، آنها را در چند محور خلاصه می کنیم:
1- رفتار بیش از حد در جامعه ایرانی مسلمان، نه تنها یک واقعیت تکین و استنثناییِ شکننده انتظارات مشترک عمومی، که یک رسم و سنت عمل جمعی است. «عمل جهادی» در همه ابعاد زندگی اجتماعی، خلاصه چنین واقعیتی است.
2- آنچه اکنون این جامعهشناسان ایتالیایی یافتهاند و آن را چیزی فراتر از عدالت میدانند، یک فرهنگ ساخته و پرداخته در جامعه ایرانی با عنوان فرهنگ ایثار است. ایثار و از جان گذشتگی برای حفظ وطن، مردم و دین، از مرحله نهادینگی نیز گذشته است. به طور خلاصه این واقعیت را میتوان «عشق به خدمت» نامید.
3- انتظار برای رویت عمل فراتر از حد یا بروز عشق اجتماعی، در جامعه ایرانی یک عادت روزمره و عمیق است. انواع و اقسام دستگیریها (مواسات، کمک به گرفتاران فجایع طبیعی، صدقات جاری و ...) در جامعه ایرانی مسلمان طبیعی شده است.
ادامه دارد...
هدایت شده از اندیشکده برهان
ادامه متن...
4- نشانه بارز عمومیت داشتن پدیده عشق اجتماعی در ایران، عشق بینظیر ایرانیان به خادمین واقعی است. «عشق به خادم». عشق به خادمی که عاشق خدمت است و تا پای جان برای مردمش کار میکند.
🔸محورهای متعدد دیگری میتوان به این لیست افزود، اما با همین چهار محور هم، تحلیل اجتماعی پدیده تشییع پیکر میلیونی ممکن است. «عشق به خدمت» و «عشق به خادم» دو افزونه مفهومی است که جامعه ایرانی به چارچوب نظری عشق اجتماعی اضافه میکند. رئیس جمهور با شهادت خود حین خدمت ایثارگرانه، عشق اجتماعی خود به مردم ایران زمین اثبات کرد. خدمت بیمنت و بدون قید و شرط. مردم نیز با حضور تاریخی در مراسم یادبود شهید جمهور، فرهنگ بینظیر عشق به خادم ایثارگر را بار دیگر نشان دادند. عشقی که بصورت دائمی و بینظیر در تشییع پیکر شهدا تکرار کردهاند...
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
چرا سازمان شبهه؟
(آغاز پخش رادیویی برنامه سازمان شبهه)
✍جعفرعلیاننژادی
🔸برای کسانی که در میانه کارزار شناختی، مشغول مبارزه و رزم تبیینی هستند، واقعیت سهمگین و نیندیشیدهای رخ مینمایند که کار مواجهه را، بسی سخت و طاقت فرسا میسازد. از یک طرف با هجوم بیوقفه و بیامان شبهه مواجهند، از طرف دیگر، با سوالات عدیدهای از سوی جامعه روبهرو هستند که عملا امکان حل و پاسخگویی را از آنان میرباید. جبهه تبیینگر در این عرصه مجاهدت شبانهروزی، شاید تنها از پس مقابله با اصلیترین و کلیترین شبهات برآید، اما هنوز خردهشبهات و سوالات بیشماری وجود دارند که در حال فرسایش آگاهیها و رسوب به اذهان عمومی هستند.
🔸تبیینگر با فاصله گرفتن از میانه این کارزار و نگاه از بالا به صحنه، با یک درنگ و مکث فکورانه، متوجه حقیقتی میشود که در وضعیت میانه میدان بودن، التفاتی به آن ندارد. متوجه یک جریان سیال و یک فرآیند سازواره در خصوص تولید، انتشار، تکثیر و توزیع شبهه میشود. فرآیندی که اتفاقا برای وضعیت میانهمیدانبودن تبیینگران نیز، برنامهریزی شده است. این هارمونی و سازوارگی، انرژی زیادی را تولید میکند و تاثیرات مخربی را به دنبال دارد، و هر نوع آرایش تقابلی تبیینگران را خنثی میسازد. چه بسا کاتالیزورهایی هم برای تبدیل انرژی مخالف موج شبهه، به موافق طراحی کرده باشد.
🔸سازمان شبهه با نگاه هستیشناسانه به شبهه، شبهات را از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار میدهد. شبهه از این نظر کارکردهای گونان پیدا میکند. به عنوان مثال شبهه به سان نوعی بیماری به تدریج تمام لایههای هویتی و داویر ماهیتی یک ملت را آلوده ساخته و با شیوع از خودبیگانگی و هدایت اراده تغییر به سمت تخریب خودیها و خودمانیهای مردم حرکت میکند. یا به سان سوال غلطی تلاش میکند در برابر آگاهیهای دقیق، مستند و اصیل، آگاهیهای آلوده و نشانهگذاری شده را شیوع دهد و با این کار جامعه را دچار بینیازی کاذب از دانستن واقعیات کرده و به تحریک ستیز با حقیقتهای موجود ملی و بینالمللی نماید.
🔸سازمان شبهه امیدوار است با ایجاد چنین درکی از سازمانمندی شبهه، آمادگی ذهنی لازم برای مواجهه سازمانمند با شبهات را تمهید کند. این برنامه اشارت به ضرورت نگاه سازواره به عرصه تبیین دارد و نسخه مواجهه با سازمان شبهه را در سازمان تبیین میجوید.
🔹برنامه سازمان شبهه، با چنین التفات پدیدارشناسانهای به صحنه، در قالب یک تولید رادیویی و از طریق شبکه رادیو گفتگو(ردیف ۱۰۳.۵ مگاهرتز)، طراحی، سوژهپردازی و پخش میشود. فصل اول این برنامه پنجشنبهها ساعت 16، در قالب سی قسمت تولید و پخش خواهد شد. اولین قسمت این برنامه امروز پنج شنبه 10 خردادماه پخش میشود.
هدایت شده از اندیشکده برهان
درنگ سیاسی و اقتصادِ توجه
(تحلیل پدیدارشناختی واقعه سیام اردیبهشت)
✍ جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸یکی از زوایای مغفول در خصوص شهادت آیتالله رئیسی و هیئت همراه ایشان، فهم اثر پدیدارشوندگی واقعه و درک منطق رویآورندگی مردم به آن است. تحلیل پدیدارشناختی این موضوع میتواند پرتویی بر زوایای مغفول ماجرا افکنده و شناختی بر تأثیرات آتی آن حاصل کند.
🔸برای حصول این منظور از روش تحلیل پدیدارشناختی هوسرل استفاده میکنیم. در نظر هوسرل میتوان یک «نگرش طبیعی» به جهان داشت و یک «نگرش پدیداری». در نگرش طبیعی وجود جهان مستقل از فهم انسان مفروض گرفته میشود. اما تنها وقتی این جهان قابلیت تجربه شدن برای انسان دارد که اجزا و اشیاء آن، آنطور که هستند برای ما آشکار شوند.
🔸نکته مهم آن است که آشکارشدگی چیزها در ذهن صورت نمیگیرد، بلکه در جهان بیرونی آنطور که هستند، آشکار میشوند. حال پرسش، چگونگی این آشکارشدگی است. اگر آنگونه که خود هستند آشکار میشوند، راه تجربهشان چیست؟ هوسرل برای پاسخ به این پرسش از دو فروکاست یا تقلیل پدیدارشناختی و یک عمل رویآورندگی حرف میزند.
🔸فروکاست اول، همان تقلیل پدیدارشناختی یا اپوخه است. در این فروکاست و تقلیل ما وجود جهان مستقل از خود و همه اجزایش را در پرانتز قرار میدهیم، تا زمینه گشودن ما به جهان پدیدارها فراهم شود. جهان و موجودات در آن، تنها با چنین عملیاتی، نزد ما حاضر میشوند. یعنی از جهان مستقل با اپوخه یا تقلیل پدیدارشناختی به جهان دادهشده و متعلق به ما میرسیم.
🔸فروکاست دوم، تقلیل آیدتیک نام دارد و به معنای در پرانتز قرار دادن ویژگیهای عرضی و احتمالی پدیده به منظور شهود و ادراک ذات آن است. یعنی به دانشی شهودی (دیدنی) در خصوص ضروریات پدیده برسیم. به یک معنا ذات پدیده خود را به ما نشان میدهد، حتی اگر به شهود حسی به آن نرسیم، با تکنیک تقلیل آیدتیک، به ایده اصلی آن برسیم.
🔸عمل رویآورندگی نیز شیوههایی است که سوژههای انسانی با جهان تماس پیدا میکنند. یعنی افراد چگونه با پدیدهها در بیرون از ذهن خود مواجه میشوند. در اینجا از کلیدواژه دربارگی یا معطوفشدگی ما به بیرون حرف زده میشود. توجه ما با «حالات مختلف» معطوف به یک پدیده میشود، میل، شفقت، مهربانی، ترس، ترحم، انزجار، استخبار، تعجب و...
🔸بر این مبنا اگر بخواهیم، حادثه رخ داده را تحلیل کنیم، باید وجوه پدیدارشوندگی و رویآورندگی به آن را مورد بررسی قرار دهیم.
▫️وجه پدیدارشوندگی حادثه رخداده چه بود؟ چگونه چنین پدیدهای خود را به ما عرضه کرد و نمایان شد. اگر سیاستورزی و حکمرانی را امری بدانیم که همواره جاری بوده و جریان دارد، در واقع نوعی نگرش طبیعی به آن داشتهایم که ما را دچار شکلی از روزمرگی سیاسی کرده بود. اما آن حادثه بهسان یک مکث و درنگ، ما را از آن فضای عام و کلی و عادی شده، به یک پدیده جدید، جزئیتر و استثنایی فروکاست. آن حادثه واجد خصلت دادگی و نمایانشدگی شد چون در قالب فروکاست پدیدارشناختی به ما عرضه شد.
▫️فرآیند فروکاست دوم، از زمان رخداد تا بیست و چند ساعت بعد امتداد یافت. کمکم صحنه شفافتر شد، تمام احتمالات ممکن مبنی بر نوع حادثه، یکی یکی کنار رفت، اخبار فرعی و بیاهمیت و دروغ از اثر افتاد، تا ذات آن پدیده به گونهای شهودی به ما داده شد. شهادت ذات این پدیده بود و در فرآیند فروکاست آیدتیک نمایان و به ما داده شد.
▫️اما در مرحله رویآورندگی، ما چگونه با چنین پدیدار شفافی تماس گرفتیم. توجه ما چگونه به این پدیدار معطوف شد؟ حالت دربارگی یا جنس توجه ما، در نسبت مستقیم با شهود ذات پدیده بود. شهادت به عنوان ذات پدیدارشونده این ماجرا، منتهیالیه توجه عمومی را به خود جلب کرد. حس تأثر شدید، شفقت و قدردانی، حالات کلی معطوفشدگی ما به حادثه بود.
🔸بعد از این اتفاق، سریالی از پدیدارهای غیرمنتظره، عجیب و تکاندهنده رخ داد. اگر درنگ سیاسی را شروع سلسله این پدیدارها بدانیم، حس فقدان رئیسجمهور تبدیل به واقعیتی شد که تمام توجهات را به خود جلب کرد. پدیدار کمنظیری که نوعی خرق عادت فضای سیاسی چندسال اخیر کشور بود و مردم را از وضعیت بیتوجهی و بیتفاوتی به موقعیت متوجهشدگی سیاست، خارج کرد.
🔸دلالت نخست این پدیدار، در تشییع پیکر میلیونی خود را نشان داد، دلالت بعدی در معطوفشدگی تمام جریانات سیاسی به رقابت بر سر جلب توجه مردم، نمایان شد. ذات پدیداری شهادت، تأثیر عمیقی در مردم گذاشت. تأثیر بیسابقهای در استقبال و معطوفشدن هیئتهای خارجی به مراسم ادای احترام شهید رئیس، گذاشت. کارنامه طبیعی شده و مورد غفلت دولت سیزدهم، مجدد جلوی چشم مردم قرار گرفت.
#سیاست
ادامه دارد...