🥇 تا اسم مدال میآد
همه ما به فکر مدال طلا میافتیم
همیشه مدالها از جنس طلا نیست!
بعضی وقت ها از جنسِ
خون جگر است و داغِ دل ...
📷 تصویر آقای حسنعلی ضرغام پور پدر ۵ شهید که عکس فرزندانش را مثل مدال به سینه چسبانده...
#مدال_افتخار
«حاضرم کثافتهای توالت را بشویم»
گناهپرهیزی شهید عبدالحسین برونسی
قبل از انقلاب رفت سربازی! جناب سرهنگ گفته بود خدمتت رو باید در منزل من بگذرانی! گفتند: «برو و کارهای منزل سرهنگ رو انجام بده!» به محض ورود به منزل، دید همسر سرهنگ وضع زنندهای داره! سریع از خونه زد بیرون و برگشت پادگان. سرهنگ بخاطر این کار تنبیهاش کرد؛ هجده توالت رو باید تنهایی میشست.
بعد از یک هفته از گذشت این تنبیه، سرهنگ اومد و گفت: «حالا دوست داری برگردی تو خونه من کارکنی یا نه؟» عبدالحسین بهش گفت: «اگه تا آخر خدمتم مجبور باشم همه کثافتهای توالت رو در بشکه خالی کرده و به بیابان بریزم، هرگز پا توی خونه شما نمیذارم.»
بیست روز دیگه هم این تنبیه ادامه پیدا کرد تا اینکه مسئولین پادگان خودشون خسته شدند و رهایش کردند. | خاکهای نرم کوشک: ۱۸
پاداش شهيدان
زمانی كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حال خطبه مردم را به جهاد تشويق و ترغيب می فرمود جوانی برخاست و گفت: ای اميرمؤمنان فضيلت جنگجويان و مجاهدان راه خدا چيست؟
امام فرمود: من پشت سر رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) بر ناقه سوار بودم و از غزوه «ذات السلاسل» بر می گشتيم و همين پرسش را از پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) كردم.
پيامبر فرمود: هنگامی كه جنگجويان تصميم بر شركت در ميدان نبرد می گيرند خداوند آزادی از آتش را برای آنان مي نويسد. و هنگامی سلاح برمی گيرند و تجهيز می شوند خداوند به وجود آنان بر فرشتگان افتخار می كند.
هنگامي كه اهل و عيالشان با آنان وداع می كنند ديوارها و خانه ها برايشان می گريند و از گناه خارج می شوند و بر هريك از آنان خداوند چهل فرشته می گمارد كه از هر سو حفظشان كنند. جنگجو هيچ عملی انجام نمی دهد جز اين كه چند برابر، پاداش برای وی منظور می شود و در برابر هر روز جنگجويان ثواب عبادت هزار مردی كه هزار سال خداوند را پرستش كنند و هر سالی سيصد و شصت روز و هر روز آن برابر عمر دنيا باشد می نويسند.
هنگامی كه مجاهدان در برابر دشمن قرار گيرند و نيزه ها و تيرها ردّ و بدل شود و مردان در برابر هم قرار گيرند فرشتگان با بال و پر خود اطراف آنان را می گيرند و از خدا می خواهند ثبات قدم و نصرت عطا فرمايد. در اين هنگام منادی ندا مي دهد: «الجنة تحت ظلال السّيوف»؛ بهشت در سايه شمشيرهاست. در اين هنگام اثر سرنيزه ها و ضربات دشمن بر پيكر شهيد ساده تر از نوشيدن آب خنك در روز تابستان است.
هنگامی كه شهيد بر اثر سرنيزه و ضربه از مركب فرو می غلطد هنوز به زمين نرسيده حق تعالی حورالعين را نزد او می فرستد تا او را به كرامت های پروردگار بشارت و نويد دهد.
هنگامی كه شهيد روی زمين قرار می گيرد زمين می گويد آفرين به روح پاكيزه ای كه از بدن پاكيزه بيرون آمده. نويد بر تو. همانا بر توست نعمت هايی كه هيچ چشمی نديده و هيچ گوشی نشنيده و بر قلب هيچ انسانی خطور نكرده است: «ما لا عينٌ رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علي قلب بشرٍ». خداوند می گويد: من جانشين او در ميان خانواده اش هستم. كسی كه شهيدان را خشنود كند مرا خشنود كرده و كسی كه به خشمشان آورد مرا به خشم آورده است...[۱]
[۱]مجمع البیان ج۲_۱، ص۸۸۴، بحار الانوار ج۹۷ ص۱۲
معاد در قرآن ج۴ ص۲۵۴،۲۵۵
🔰باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد.
خاطرهای از ۱۸ سال اسارت سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ👇🏻
🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند:
این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی!؟
او گفت:
برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشتهام را مرور میکردم.
🔸سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود زبان انگلیسی میدانست برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود...
اومیگفت:
از ۱۸ سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عیدسال۷۴ بود.
سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را بمن داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم.
🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) درحسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
چقدر در معرفی قهرمانان واقعی کوتاهی شده است و ارزش ها نادیده گرفته شده!
➥آن وقت ما چکاره هستیم چقدر برای حفظ نظام اسلامی عزیز سختی می کشیم یا می خوریم و باز هم ناشکری می کنیم...!!!
🌷اگر فردای قیامت ماها را با این عزیزان که از همه چیز گذشتن و رفتن ما بمانی آن وقت ماها چقدر به عکس این عزیزان نگاه کردیم و برعکسشان عمل کردیم...!!!
هدایت شده از نی نوا
نوای شلمچه 94.mp3
4.82M
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- من میتوانستم گناه کنم . . !
• خاطرهای از شهید احمد علی نیرے
"#برشیازکتابعارفانه"
🔷 شهید آوینی: «طلسم شیطان وحشت از مرگ است و اگر آن را در درون خویش بشکنی، دیگر او را بر تو تسلطی نیست. واگرنه، باید به حکومت شیاطین بر کره زمین، هم این چنین که هست رضا شوی، و مرگ از قبول این ننگ بهتر است.»
شهید حسین خلعتبری و عملیات پل العماره
ماموریت، زدن پل العماره از سوی فرماندهی به پایگاه ششم شکاری مأموریت داده می شود تا پل العماره را برای قطع ارتباط نیروهای عراقی بزنند. خلعتبری و چند تن از خلبانان شجاع این پایگاه انتخاب می شوند. پل، درست وسط شهر بود، خلعتبری وقتی روی پل می رسد، حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود و اتومبیل هایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. او با پذیرفتن خطر دور می زند و پس از عبور آنها، پل را سرنگون می کند.
وقتی از او سئوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: فرزندی یک ساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است، توی ماشین بچه ای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوخته اش را در آغوش بگیرد!