8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کشف پیکر شهید به همراه نوشتهای قابل تامل در دفترچه یادداشتش
امروز در آستانه ولادت پیامبر(ص)، دفترچه یادداشتی به همراه پیکر یک شهید کشف شد که بر روی آن نوشتهای به طرز معجزهآسایی سالم مانده بود
📌 هر روز با آقام حرف میزدم
👤 اسمش «عبدالمطلب اکبری» بود. چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهاش میکردن. یه روز رفتیم کنار قبرستان و عبدالمطلب رو دیدیم که با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت «شهید عبدالمطلب اکبری»! ما هم کلی خندیدیم و مسخرهاش کردیم! هیچی نگفت؛ سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…
🔆 فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست، قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهاش کردیم!
📝 وصیت نامهاش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: «یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن! یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهام کردن! یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مَردُم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان حرف میزدم. آقا خودش گفت: تو شهید میشی...»
📚 روایت از همرزم شهید؛ منبع: خبرگزاری بین المللی قرآن
✍️امام علی علیه السلام می فرمایند:
به راستی که خداوند برای گروهی کشته شدن را مقدر فرموده و برای دیگران مردن را.. هر گروه به همان سرنوشت که خداوند مقدر کرده است می رسد پس خوشا به سعادت مجاهدان راه خدا و کشته شدگان در راه طاعت او...
📚شرح نهج البلاغه
12.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🔴 بدون سانسور/ روایت دست اول همسر شهید رضایی نژاد از صحنه حادثه تروریستی اخیر به نقل از زبان همسر شهید فخریزاده
🔸از گلوله هایی که از بدن محافظ عبور کرده و به بدن شهید فخری زاده اصابت می کند تا نگرانی ایشان درباره جان محافظانش در لحظات آخر عمرش./نسیم
🔺شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد!
🔹اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط میکرد.
🔹او به تنهایی با ۴۰ تن روبهرو میشود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آنها، فشنگهایش تمام میشود. به سوی او حمله میکنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح میکند و در نهایت به شهادت میرسد.
شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچگاه دومین پسرش را ندید.
Shahid_Mayeli_990719.mp3
43.05M
🎤 #مدافعان_حرم - استاد حسن عباسی - مروری بر ۴ دهه مجاهدت سردار شهید حاج احمد مایلی۱۹ مهر ۹۹ – تهران.. - https://Gap.im/jahad66 - https://eitaa.com/jahad66
Sangarsazan Besangar_990906.mp3
34.37M
🎤 #مدافعان_حرم - استاد حسن عباسی -سنگرسازان بی سنگرچلمین روز تدفین شهید مدافع حرم حسن رجاییفر۶ آذر ۹۹ – پخش بصورت مجازی - https://Gap.im/jahad66 - https://eitaa.com/jahad66
Shahid Radmehr_990804.mp3
47.3M
🎤 #مدافعان_حرم - استاد حسن عباسی - یادبود شهید مدافع حرم محمود رادمهر - ۴ آبان ۹۹ - مازندران، ساری - https://Gap.im/jahad66 - https://eitaa.com/jahad66
26.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 کشف پیکر مطهر شهید در فکه، منطقهی عملیاتی والفجر مقدماتی
🗓 یکشنبه ۵ بهمن ۹۹
🔻 روایت روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت
🔹سردار "حسنی سعدی" در همایش پاسداران علم و بصیرت که به مناسبت بزرگداشت شهید "اللهدادی" و شهدای دانشجو برگزار شد به بیان خاطرهای از شهید "پورجعفری" درباره یک روز از زندگی حاج قاسم پرداختند و گفتند:
🔸شهید پورجعفری عزیز میگفت فقط یک روز را براتون تعریف میکنم. شهید پورجعفری به من گفت ای کاش وقت داشتیم و مینشستم برات تعریف میکردم. گفت فقط یه روز رفتیم کردستان عراق داعش اومده بود در کردستان عراق. مردم خونهها رو خالی کرده بودند و رفته بودند. تو یه خونه مستقر شدیم. صبحونه خوردیم.
🔹ایشون دوربین برداشت راه افتادیم توی منطقه. روی پشت بوم یه خونه لب بالکن دوربین را گذاشت شروع کرد منطقه را شناسایی کند. من دیدم یه بلوک اون کنار افتاده این بلوک را برداشتم و گذاشتم روی سر بالکن تا ایشون دوربین را از سوراخهای بلوک بندازه که تک تیراندازهای داعش ما رو نزنند.
خدا شاهده هنوز بلوک را نذاشته بودم روی سر بالکن، تک تیرانداز زد، بلوک پاشید روی سر و کله من و حاجی و از این خونه رفتیم پشتبام یه خونه دیگه برا شناسایی.
اونجا هم یه تیر زدن بغل گوش ایشون تیر رفت تو دیوار. باز از اینجا رفتیم. به من گفت حسین برو ببین اینجا سرویس بهداشتی کجا هست یه جای تمیز باشه که وضویی بگیریم و آبی به صورت بزنیم.
رفتم گشتم تمیز نبود، به حاجی گفتم بریم بغداد اینجا رفتم خیلی تمیز نیست.
🔸حاجی گفت تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست، میریم خونهای که امروز صبحونه خوردیم. گفتم بریم. وقتی رسیدیم من نشستم ایشون رفت وضو بگیره دیدم دلم داره شور میزنه، استرس دارم، رفتم دنبالش ببینم کجا رفت.
🔹رفتم دیدم وضو گرفته اورکت روی دست راستشه و جوراباش دست چپش داره میاد گفتم از اینجا بریم. گفت حسین تو امروز چه طورت شده، گفتم بریم. گفت بذار جورابامو بپوشم گفتم تو ماشین بپوش. با زحمت ایشون رو سوار ماشین کردم و در رو بستم و راه افتادیم صد متر که از اون خونه فاصله گرفتیم تمام خونه با هفده نفر از نیروهای خودی که داخلش بودن رفت رو هوا. این سه مورد، مورد چهارم رفت برا شناسایی و ارتباط با بچهها و دوستامون، سوار ماشین بودیم که بچهها داد زدن وایسا وایسا جلوتر نیا، ایستادیم. یه بمب کار گذاشته بودن تو جاده که چاشنی کششی داشت. بیست سانت دیگه مونده بود که ماشینمون بره روش منفجر بشه. شب رفتیم بغداد برا استراحت فقط حاجی یک کلام گفت: عجب امروز دو سه بار میخواستیم شهید بشیم، شهید نشدیم.
🔸سردار سعدی در آخر این خاطره گفت: تمام زندگی حاج قاسم استرس، خطر، ریسک و تلاش و کار و دست پنجه نرم کردن با مرگ بود.
Ostad Raefipour-Refaghat Ba Shohada-96.11.19-Tehran-24kb.mp3
6.35M
🔊 استاد #رائفی_پور
📝 «رفاقت با شهدا»
📅 ١٩ بهمن ۱۳۹۶، تهران،یادواره شهید ابراهیم هادی