🌹🌹مادر چهار شهید دفاع مقدس در دیداری حضوری با حضرت امام (ره) عکس فرزندان شهیدش را با خود آورده بود.
عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم ...، سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد. امام(ره) گریه اش گرفته بود.
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم.😭
مسالهى شهید و ایثارگرى، موتور حرکت جامعه است؛
۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره «شهید و شهادت»
شهادت، مرگ تاجرانه و مرگ آدمهای زرنگ است. ۱۳۸۴/۰۲/۱۲
شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی و میهمان شدن بر سر سفرهی ضیافت الهی؛ این خیلی باعظمت است. ۱۳۷۰/۱۰/۱۱
شهادت بدین معنا است که یک انسان برترین و محبوبترین سرمایهی دنیوی خویش را نثار آرمانی سازد که معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن، به سود بشریت است. ۱۳۸۱/۰۹/۱۵
ایثار، یعنی ندیدن و به حساب نیاوردن خود. این، اوّلین موضعگیرىِ شهید است. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷
شهدا این هدیهی الهی را آسان و رایگان بهدست نیاوردند؛ به قیمت مجاهدت بهدست آوردند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد. ۱۳۸۴/۰۲/۱۲
هدیه شهادت را خدا به چه کسی میدهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمیدهد؛ به کسانی میدهد که در راه او مجاهدت کنند. ۱۳۸۴/۰۲/۱۲
شهید جان را فروخت و در مقابلِ آن، بهشت و رضاى الهى را گرفت که بالاترین دستاوردها است. ۱۳۶۸/۰۵/۲۵
آن چیزى که ما باید به آن افتخار بکنیم این است که رسم شهادت و سنّت الهىِ قتل فیسبیلالله، با نظام اسلامى زنده شد. ۱۳۶۸/۰۵/۲۵
خاصیت کشته شدن در راه خدا این است که انسانى جان خود را صرف میکند براى یک هدف و مقصد الهى و خداى متعال هم در پاسخ به این ایثار و گذشت بزرگ، حضور او را در ملّت او تداوم میبخشد و یاد، فکر و آرمان او زنده میماند. ۱۳۶۸/۰۵/۲۵
اگر این شهادتها نبود، اگر این فداکاریها نبود، این نظام باقی نمیماند؛ این نهال نظام ، مورد تهاجم طوفانهای سخت بود. ۱۳۹۵/۰۹/۱۵
مسالهى شهید و ایثارگرى، موتور حرکت جامعه است. ۱۳۸۳/۰۴/۱۶
بزرگداشت شهدا برای آیندهی این کشور، حیاتی و ضروری است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷
من عقیدهی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
یاد، افتخارات، عزت شهدا را همه باید نصبالعین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. ۱۳۸۶/۰۲/۰۲
روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰
فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایهگذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همهی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
جلسات بزرگداشت شهدا، ادامهی حرکت جهادی و ادامهی شهادت است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
در بیان زندگینامهی شهیدان سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است. ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حکایت جنگ تحمیلی از آن سوی خاکریزها
درباره آغاز و ادامه و پایان جنگ تحمیلی، روایات و اسناد متعددی خوانده و دیدهایم از سرداران و آزادگان و شهدا و همچنین از گفتهها و اسنادی که توسط موسسات و مراکز رسانهای داخلی و خارجی منتشر شده است. اما حکایت این جنگ هشت ساله از زبان آنهایی که آن سوی این جبههها یعنی در خاکریز صدام بودند، شاید متفاوتتر و از جهاتی شنیدنیتر باشد، اگرچه چندان فراتر از آنچه شنیده و خواندهایم، نبوده ولی آن روایات قبلی را موکدتر گردانیده؛ اینکه صدام با چراغ سبز و حمایت بیچون و چرای غرب و بهخصوص آمریکا به ایران حمله کرد، اینکه از زمان ورود ایران به خاک عراق، دچار بحران شد و اینکه با فتح فاو توسط رزمندگان اسلام، سرنوشتش را با شکست، گرهخورده دید.
کتاب «زیر پوست جنگ» از همین منظر به
8 سال جنگ تحمیلی رژیم بعث صدام علیه ایران اسلامی پرداخته است. «وحید خضاب» در این کتاب روایت سه نیروی سابق بعثی یعنی «صلاح عمر العلی»(از اعضای شورای رهبری حزب بعث)، حامد علوان الجبوری(رئیسدفتر احمد حسن البکر و صدام و وزیر امور خارجه وقت عراق)، نزار عبدالکریم الخزرجی(فرمانده سپاه یکم و سپاه هفتم ارتش عراق در زمان جنگ با ایران) را گردآوری و ترجمه کرده است تا نگاه آنها را از مقدمات، سیر و سرنوشت جنگ ارائه کند.
آنچه در این مطلب میخوانید، بخش کوتاهی از این کتاب است:
گفتوگوی اول با «صلاح عمر العلی»
(از اعضای شورای رهبری حزب بعث)
در گفتوگوی اول که روایت دیدار صدام با ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه وقت) در کنفرانس غیرمتعهدهای هاوانا به سال 1358 است، به خوبی نشان میدهد، یک سال پیش از آغاز جنگ، یزدی در آن مذاکرات چگونه توصیف ضعیف و تحقیرگرانهای از وضعیت کشور داشته که بلافاصله پس از پایان مذاکره، صدام را حریص به جنگ و حمله به ایران نمود.
* در کنفرانس عدم تعهد که در سپتامبر 1979 [اواخر تابستان 1358] تشکیل شد، صدام حسین بهعنوان نماینده عراق شرکت کرد. تو هم به این عنوان که نماینده دائم عراق در سازمان ملل بودی در هیئت عراقی حضور داشتی. صدام حسین [در حاشیه این کنفرانس] دیداری داشت با هیئت ایرانی به ریاست ابراهیم یزدی(وزیر خارجه وقت ایران) و تو هم در این جلسه حضور داشتی. در این دیدار که آن را دیداری تاریخی خوانده اند چه گذشت؟
- بله. وقتی این دیدار برگزار شد، جنگ بین ایران و عراق هنوز شروع نشده بود... در روز اول کنفرانس، نماینده ایران در سازمان ملل با من تماس گرفت... به من اعلام کرد که دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه وقت ایران) مایل است صدام حسین را ببیند.... من خودم شخصا رفتم پیش صدام حسین و موضوع را با او مطرح کردم. صدام هم بعد از مدتی تردید، یعنی بعد از کمی تأمل پذیرفت... دکتر ابراهیم یزدی هم آمد و من از درب ورودی به استقبالش رفتم. به صدام سلام کرد و خودمان تنها نشستیم، صدام حسین و ابراهیم یزدی و من هم بودم. بحث در پیرامون مشکلات موجود بین دو کشور شروع شد و بحث دیپلماتیکِ صددرصد مثبتی بین دو طرف صورت گرفت.
... (بعد از مشایعت یزدی) برگشتم پیش صدام و دیدم که منتظر من بوده. مرا با خود به بیرون سالن برد... چند لحظه ای به سکوت گذشت. رو کرد به من و گفت: «... صلاح، این فرصت شاید در هر قرن یکبار هم پیش نیاید. آنها [ایرانی ها] اهواز را از ما [امت عرب!] گرفتند، شطالعرب را از ما گرفتند، به ما تعدی کردند، تهدیدمان می کنند، انقلابشان را به کشور ما صادر می کنند. الان ما فرصت مناسب داریم. آنها فروپاشیده اند، ارتششان تکهپاره است، نیروهایشان پراکنده شده، بین خودشان درگیرند، برخیها برخی دیگر را می کشند، فلذا ما الان فرصتی تاریخی در اختیار داریم که همه حقوقمان را بازگردانیم. و این را به تو می گویم، خودت را بهعنوان نماینده عراق در سازمان ملل آماده کن. من می خواهم بروم و به آنها ضربتی بزنم که همه کره زمین صدایش را بشنوند و همه حقوقمان را بهصورت کامل بازپس بگیرم.»
این حرف ها تنها چند هفته بعد از سیطره صدام بر قدرت بهصورت مطلق [و کنار زدن احمد حسن البکر و نشستن به جای او بهعنوان رئیسجمهور] در سپتامبر 1979 بود و صدام در 22 سپتامبر [1980] جنگ را آغاز کرد.
گفتوگوی دوم با حامد علوان الجبوری
(رئیسدفتر احمد حسن البکر و صدام
و وزیر امور خارجه وقت عراق)
در این گفتوگو، حامد الجبوری بهعنوان شاهد عینی، روایات جالبی درباره حضور آمریکا و اسرائیل و انگلیس در جلسات با صدام پیش از آغاز جنگ و شرکت شاپور بختیار (آخرین نخستوزیر شاه) در این جلسات بهعنوان آلترناتیو غرب و صدام در خوزستان و ارتشبد اویسی(جلاد میدان ژاله در 17 شهریور 57) بهعنوان بازوی نظامی وی، ارائه مید
هد، همچنین از اطلاعات فوقمحرمانهای که آمریکا در اختیار صدام قرار میداده و سلاحهایی که آلسعود تامین میکرده، پرده برمیدارد.
تو در جریان شروع جنگ قرار گرفتی. بفرمایید.
- بله. راستش پیش از شروع جنگ هم و پیش از این دوره زمینهچینی برای آغازش که رئیس ستاد بیش از یکبار برای حرف زدن به هیئت وزیران میآمد، من در بعضی از دیدارهای دیگر هم حاضر میشدم که با حضور رئیسجمهور، جرج براون وزیر خارجه سابق انگلیس و شاپور بختیار(که آن زمان در پاریس ساکن بود) تشکیل میشد.
نخستوزیر سابق ایران؟
- بله. و فکر میکنم یک ژنرال ایرانی هم که آن زمان در پاریس بود و به پاریس پناهنده شده بود در جلسات بود... [ظاهرا اشاره به ژنرال اویسی]. صحبتهایی که در جلساتی که من خودم شخصا حاضر بودم شنیدم...
یعنی کسانی از کشورهای دیگر در جلسات با صدام حسین پیش از جنگ حاضر میشدند؟
- پیش از جنگ. همه صحبتهایشان هم مبنی بر این بود که ایران در آستانه سقوط است، ارتشش از هم پاشیده است، نیروی هواییاش تقریبا فلج است چون اعدامها شامل حال بسیاری از افسران و افسران خلبان ایرانی شده است و الی آخر.
و این، صدام را به [شروع] جنگ تشویق کرد.
- قطعا. قطعا. آمریکاییها در سال 1981 تجهیز صدام حسین به اطلاعات حاصله از هواپیماهای آواکس را شروع کردند، عربستانیها شروع کردند به تأمین صدام حسین با سلاح و تجهیزات جنگی با حمایت آمریکا، دونالد رامسفلد بهعنوان فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا دو بار به عراق آمد و دو بار در [20] دسامبر 1983 [29 آذر 1362] و [24] مارس 1984 [4 فروردین 1363] با صدام حسین دیدار داشت.
اطلاعاتی درباره روابط سری بین آمریکا و عراق در آن مرحله داری؟
- راستش من درباره چیزی که خودم در جریانش بودم حرف میزنم. آمریکا اطلاعات بینهایت حساسی را به رهبران عراق میداد، یعنی اطلاعاتی که از طریق ماهوارهها و هواپیماهای آواکس به دست آمده بود و نقشهها و جزئیات را ارائه میداد. من آنچه در آنها بود را نمیفهمیدم ولی اینها به وزارت خارجه میآمد و ما اینها را به ریاستجمهوری میدادیم تا از آن استفاده کنند.
صدام چه زمانی فهمید که جنگ را خواهد باخت؟
- بعد از 1982 [1361 شمسی]. از همان اول که کفه جنگ در سال 1982 [1361] به نفع ایران سنگین شد، و ورود ایرانیها به [خاک عراق] و اشغال شبهجزیره فاو توسط آنها، سپس رد شدنشان از مرز عراق در بخش العماره و ورودشان به خاک عراق در آنجا و اشغال بخش راه اصلی بغداد- بصره، اوضاع برای عراق هراسآور شد و شروع به هزار جور حساب و کتاب کرد. یعنی کفه جنگ تماما به سمت ایران سنگین شد. در همین اوضاع آمریکا حس کرد عراق در آستانه سقوط است فلذا دخالت کرد... یک درگیری به وجود آمد. به این شکل که یک هواپیمای ساخت فرانسه متعلق به عراق با چند موشک یا یک موشک اگزوسه به یک ناوچه آمریکایی در آبهای خلیج حمله کرد، ناوچه استارک و سی و هفت سرنشین آن کشته شدند.
با هماهنگی آمریکایی- عراقی؟
- بعدها همه چیز آشکار شد چون عراق رسما از این حادثه عذرخواهی کرد و گفت که ناخواسته بوده است و نزار حمدون که آن موقع کفیل وزارت خارجه بود به واشنگتن رفت و به خانوادههای قربانیان غرامت پرداخت شد، فلذا مسئله سری نبود.
ولی اعلام شد که ایران بوده که حمله کرده و آمریکا به این شکل وارد جنگ شد؟
- قبل از اینکه اعلام شود اصلا چه کسی حمله کرده است، مهم این بود که چنین تهاجمی نسبت به نیروهای آمریکایی رخ داده حالا چه از طرف عراق یا ایران؛ این مهم نیست، مهم این است که تجاوزی علیه نیروهای آمریکایی حاضر در خلیج رخ داده فلذا آمریکا وارد جنگ شد.
درکنار عراق.
- در کنار عراق.و بعد هم شد آنچه شد، بعدها در قضیه آزادسازی فاو بعد از فشار سنگین آمریکا و الی آخر.
نشانههای دیگری هم داری که نوعی هماهنگی آمریکایی- عراقی وجود داشت؟
- ببین من در آن موقع سفیر عراق در سوئیس بودم. رسیدیم به جشن سالروز استقلال سوئیس در 9/4 تا جایی که یادم است.
4 سپتامبر
- 4 سپتامبر سال
1987
- 1987 [13 شهریور 1366]... آن موقع یک خانمی سفیر آمریکا در سوئیس بود. این خانم رئیس ستاد انتخاباتی رئیسجمهور آمریکا رونالد ریگان بود و بهعنوان پاداش بهعنوان سفیر در سوئیس منصوب شده بود. من با خودم گفتم ممکن است [هنگام ملاقات در روز جشن] با شدت برخورد کند چون هنوز خونهای آمریکایی ریخته شده در آن حادثه به اصطلاح داغ بود. ولی شوکه شدم چون دیدم این خانم سفیر با گرمی با من دست داد و گفتMr. ambassador Well done. (یعنی آقای سفیر. خوب انجام شد.)
گفتوگوی سوم با نزار عبدالکریم الخزرجی(فرمانده سپاه یکم و سپاه هفتم ارتش عراق در زمان جنگ با ایران)
در گفتوگوی سوم، عبدالکریم الخزرجی از حمایتهای مردم نظامی و غیرنظامی عراق از امام و انقلاب اسلامی و همچنین در آستانه شکست قرارگرفتن عراق، پیش از پذیرفتن قطعنامه 598 پرده برمیدارد.
همدلی با افک
ار[امام] خمینی در صفوف نظامیان شیعه به چشمتان میخورد؟
- یک جریان بزرگ، هم در بین نظامیها و هم غیرنظامیها بود که افکار انقلاب ایران را تأیید میکرد. همین باعث شد که حکومت عراق، این تأییدکنندگان را تحت تعقیب قرار دهد و فعالان سازمانهای حزبالدعوه را (که نماینده جریان شیعی مخالف [نظام] بود) بازداشت نماید. نبردهای بزرگی بین نیروهای امنیتی و سازمانهای این حزب درگرفت و عراقیها از هر دو طرف تلفات و خسارات زیادی متحمل شدند.
و آیا جنگ میتوانست چند سال دیگر هم ادامه پیدا کند؟
- بله، اگر به همان روش سابق باقی میماند، ادامه پیدا میکرد. عراق از جنگ بیرون آمد ولی با احساسات جریحهدار شده. در طول هشت سال همه پیشرفتها متوقف شد و حتی بخشهای زیادی به عقب بازگشت. قرضهای سنگین و طرحهای نیمهکاره و نرخ بیکاری بالا.
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید :
🔴 به مردم بگویید امام زمان پشتوانهی این انقلاب است.
🔸 بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که بهطرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
🔹از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🔻در وصیتنامه نوشته بود :
🔸من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم...
🔹پدر و مادر عزیزم ! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
🔸پدر و مادر عزیزم ! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم. جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
🔹این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
🔸به مردم دلداری بدهید، به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
🔹بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم.
🔸بگویید که ما را فراموش نکنند.
🔺 بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
👤 راوی: سردارحسین کاجی
📚 برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار صفحه ١٩٢ تا ١٩۵
توضیحات #حسین_شریعتمداری پیرامون یادداشت ناصحانه اش درباره #آیت_الله_سیستانی
#ادب_و_عقلانیت_انقلابی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸مدیر مسئول روزنامه کیهان طی یادداشتی چنین نوشته است:
▪️یادداشت اینجانب در کیهان روز شنبه (۵ مهرماه ۹۹) که با توجه به انگیزه نگارش آن، عنوان "برخاسته از ارادت " را بر تارک خود داشت و از دلشورهای نسبت به بخشی از بیانیه دفتر حضرت آیت الله سیستانی درباره نظارت سازمان ملل بر انتخابات پارلمانی عراق حکایت میکرد، بازتاب گستردهای درپی داشت و با برداشتهای متفاوتی روبرو شده است که کماکان نیز ادامه دارد. از این روی توضیح پیش روی را ضروری میدانم.
◽️استناد اینجانب در یادداشت مورد اشاره به متن فارسی بیانیهای بود که دفتر حضرت آیت الله سیستانی در باره ملاقات معظم له با خانم "جینین هینیس پلاسخارت ”نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد منتشر کرده بود. برداشت نگارنده از بیانیه یاد شده آن بود که حضرت ایشان خواستار نظارت مستقیم سازمان ملل بر انتخابات آینده عراق شده اند.
🔸خوشبختانه #دفتر حضرت آیت الله سیستانی (دام عزّه) درپی انتشار یادداشت کیهان #توضیحی_ارائه_کرد که نشان میداد برداشت اینجانب با واقعیت فاصله داشته است و حضرت ایشان آنگونه که در بیانیه دفتر معظم له آمده است خطاب به نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل فرموده اند " باید در مراحل مختلف برگزاری آن (انتخابات) روند شفافیت مراعات شود و نظارت بر آن به صورت جدی و با همآهنگی بخش مربوطه در هیئت سازمان ملل متحد صورت پذیرد ".
◽️در ادامه آمده است که بیانیه یاد شده از نظارت بر انتخابات توسط سازمان ملل سخن نمیگوید، بلکه از هماهنگی نظارت با ضوابط سازمان ملل سخن میگوید و معنای آن این است که نظارت صرفاً از سوی عراقیها صورت میگیرد، ولی ویژگی اشخاص ناظر و ضوابط اعمال شده در اجرای انتخابات با ضوابط سازمان ملل همخوان باشد تا جای هیچ گونه اعتراض و ایراد از طرف بعضی گروههای ذی ربط در صحت انتخابات وجود نداشته باشد .
◾️همانگونه که ملاحظه میشود منظور ایشان همخوانی نظارت با ضوابط سازمان ملل بوده است و نه نظارت سازمان ملل بر انتخابات عراق. از این روی برداشت اینجانب از نظر حضرت آیت الله سیستانی با آنچه ایشان فرموده بودند هم خوانی نداشته است که به خاطر این خطای ناخواسته از محضر معظم له پوزش میخواهم و امید آن که عذر تقصیر اینجانب را بپذیرند.
🔳و، اما، در این وجیزه اشاره به سه نکته را ضروری میدانم؛
۱ ــ بعد از انتشار یادداشت کیهان، مسئولان و شخصیتهای بلند پایه عراق، از جمله آقایان رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دستگاه قضائی، رئیس مجلس، آقای نوری مالکی، آقای حیدر العبادی و … با صدور بیانیههای جداگانه به حمایت از حضرت آیت الله سیستانی برخاستند و ضمن ابراز ارادت به ساحت مقدس مرجعیت، اینجانب و یادداشتی را که نوشته بودم، به شدت محکوم کردند. اعتراض حضرات را میپذیرم و جایی برای خُرده گیری نمیبینم، ولی آنچه در این میان حائز اهمیت است و درخور تقدیر، اتحاد و یکپارچگی مسئولان محترم عراق در دفاع از مرجعیت و حمایت از معظم له است که به یقین، برای مردم شریف عراق امید آفرین و برای دشمنان اسلام نا امید کننده و رنج آور خواهد بود و از این روی بایسته شکر.
۲ ــ برخی از منتقدان، یادداشت نگارنده را #توهین_آمیز نامیده اند که #اتهامی_ناروا و #به_دور_از_انصاف است، چرا که تواضع نسبت به ساحت حضرت آیت الله سیستانی و عرض #ادب و ابراز #ارادت به ایشان در سطر سطرِ یادداشت یاد شده موج میزند و اینجانب به باور قلبی و نه تشریفات ظاهری، از جایگاه برجسته و قابل تقدیر و احترام ایشان یاد کرده ام. به عنوان مثال ــ و فقط یک نمونه از آن میان ــ تاکید داشته ام که " با توجه به جایگاه برجسته و قابل احترام حضرت آیت الله سیستانی، این سازمان ملل است که برای توجیه صلاحیت خود به تائید حضرت ایشان نیاز دارد و نه ایشان به سازمان ملل". نسخههای فراوان روزنامه کیهان به وضوح نشان میدهند که همواره از اقدامات حضرت آیت الله سیستانی با تقدیر یاد کرده ایم و مخصوصاً نقش ایشان در حفظ استقلال عراق را ستوده ایم.
۳ ــ شماری هر چند اندک نیز با اشاره به حضور حضرت آیت الله سیستانی در عراق و اینکه معظم له یکی از مراجع بزرگوار عراق هستند، به نگارنده اعتراض کرده اند که چرا درباره ایشان سخن گفتهای؟! در این خصوص گفتنی است مرزهای جغرافیائی اگرچه معتبر و قابل احترام هستند، ولی نمیتوانند جدا کننده امت یکپارچه اسلامی از یکدیگر باشند. آیت الله سیستانی متعلق به جهان تشیع است که گسترهای فراتر از این کشور و آن کشور دارد و به ایران و عراق و لبنان و سوریه و پاکستان و … محدود نمیشود.
@rozaneebefarda
▪️مشکل مملکت این است که کار دست جوان مومن انقلابی مثل دفاع مقدس نیست.
▪️فرماندهان ارشد دفاع مقدس زیر سی سال سن داشتند.
@howzehenghelabi
بر ساحل 8 سال دفاع مقدس در چهلمین سالگرد .سعدالله زارعی
چهل سال از روز «آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران» میگذرد، جنگی که از سوی غرب به «عراق» نسبت داده میشد اما به اعتبار مشارکت اطلاعاتی، تسلیحاتی، مالی و حتی واگذاری سرزمین، از سوی طیف گستردهای از کشورها به عراق همه میدانستند، یک جنگ جهانی علیه انقلابی نوپاست. جنگ یک مطالبه بیشتر نداشت؛ «انقلاب مردمی ایران» باید از بین برود و در این میان برای آنان تفاوتی نمیکرد که چند نفر کشته میشوند و ایران چه سرنوشتی پیدا میکند.
امروز یک خط وجود دارد و از سوی همانهایی که آن روز جنگی جهانی را علیه انقلاب مردمی ایران به راه انداختند، تبلیغ میشود، خط این است که اساس دفاع مقدس ما را نفی کنند، دلیل آن هم نقش این دفاع و تداوم روح دفاع در بقاء انقلاب اسلامی است. از این رو میگویند این جنگ میشد اتفاق نیفتد. اگر دستاندرکاران ایران آن روز درست میفهمیدند و درست عمل میکردند جنگ اتفاق نمیافتاد! در این میان نسخهای که برای ماجرای 40 سال پیش ما پیچیده میشود، به نسخهای که امروز برای قدرت داخلی و قدرت منطقهای ما میپیچند بیشباهت نیست، یعنی عدم دفاع از منافع و اقتدار ایران.
یک خط سیاسی میگوید، جنگ از ابتدا، گزینه اشتباه ایران بود و جمهوری اسلامی میتوانست به جای توسل به دفاع نظامی، سیاست خارجی خود را که نگرانیهایی برانگیخته بود، اصلاح کند در این صورت جنگ روی نمیداد و اگر هم روی میداد زود به پایان میرسید و مدعیاند ادبیات سیاسی امام برای عراق و بسیاری دیگر نگرانیهایی را پدید آورده بود و کافی بود امام و بقیه مسئولین جمهوری اسلامی ادبیات خود را اصلاح میکردند. اما این قلب حقایق است.
چرا که این ادبیات انقلابی، عامل جنگ نبود بلکه مهارکننده جنگ بود.
روزی که انقلاب در ایران در آستانه پیروزی بود، غرب و عوامل آن درباره مقابله با ایران به جمعبندی رسیده بودند. کافی است ما تاریخ اخراج امام از نجف و حرکت امام به سمت مرزهای کویت و سپس فرانسه را به یاد بیاوریم؛ پنج ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی! و کافی است مذاکرات سران کشورهای صنعتی را در «گوادلوپ» مرور کنیم که در آن جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی به
هر قیمت به تصویب رسید و حتی اتحاد جماهیر شوروی که ضدامپریالیستی خوانده میشد، هم زیر ورقه آمریکا را در گوادلوپ امضا کرد و کافی است به اسناد مربوط به سفر بهمن ماه 57 ژنرال هایزر معاون ناتو که از سوی آمریکا مأمور کودتای نظامی ولو با کشته شدن ده هزار نفر از مردم تهران بود، نگاه بیندازیم تا بدانیم ادبیات مردم ایران پس از پیروزی انقلاب، نقش چندانی در تهاجمی که از 31 شهریور 59 تا 29 مرداد 67 در مرزهای غربی و جنوبی ایران روی داد، نداشت. موضوع مربوط به اصل استقلال ایران بود، کشوری مستقل که برای خود تصمیم بگیرد. نه اینکه آن کشور چه بیان و چه ادبیاتی دارد. کما اینکه همین بحث امروز هم هست. امروز هم مشکل غرب، فقط ادبیات جمهوری اسلامی نیست چرا که اینک این ادبیات انقلابی جهانی شده و حتی دامنه آن به خود آمریکا هم رسیده است و آمریکا
با ملتهایی که صرفاً علیه او شعار میدهند، مشکل ندارد.
باز هم مشکل کشورهایی هستند که نمیخواهند زیر سیطره آمریکا باشند. آنان نیز تحریم میشوند، تهدید میشوند و حتی به یک جنگ طولانی درگیر میشوند، مگر غیر از این است که فلسطینیها نزدیک به 100 سال است درگیر جنگ هستند. آنان که پیش از مبتلا شدن به اشغال و غارت فلسطین، ادبیات ضدآمریکایی
یا ضداسرائیلی نداشتهاند. مسئله غرب با فلسطینیها این است که نمیخواهند مردم فلسطین استقلال و آزادی سرزمینی داشته باشند. آنان امروز ضدآمریکا شدهاند چرا که سرزمینشان با حمایت مقامات آن کشور به غارت رفته است. آنان قبل از این کاری به کار آمریکا نداشتند اما خب آمریکا با آنان کار داشته است. مگر همین روزها آمریکاییها درباره کرانه باختری تصمیم نگرفتهاند؟ خب در کرانه باختری چه کسی صاحب خانه و چه کسی دزد متجاوز است؟ پس دلایل و نمونههای زیادی وجود دارند که این انگاره را که صرف ادبیات انقلابی سالهای اول، سبب آغاز جنگ علیه ایران در سالهای بعد بوده را باطل میکند.
جنگ ادامه پیدا کرد و ۲۸۹۰ روز به درازا کشید. طولانی شدن جنگ هم به ایران ارتباطی نداشت. اگر ایران کار دفاع را در میانه راه، رها میکرد، ریشههای فتنه در عرض 3-4 سال دیگر سر بر میآوردند و کار بار دیگر بالا میگرفت. مگر نه این است که حدود دو سال پس از پایان جنگ با ایران، تجاوز به کویت صورت گرفت و این در حالی بود که در آن زمان کویت تحت حمایت قدرتهای جهانی هم بود ولی ایران
کماکان از سوی شوروی و آمریکا و عوامل آنها «مشکل مشترک» خوانده میشد. پس اگر ما مثلاً در سال 61 پس از فتح خرمشهر درصدد پایان دادن به «دفاع مشروع» خود برمیآمدیم بار دیگر باید به جنگ باز میگشتیم، در حالی که سابقه بدی هم از خود بر جای گذاشته بودیم، دفاع را باید ادامه میدادیم. ملتی که در نیمه راه، کار را رها میکند، در ورود دوباره، جدی گرفته نمیشود. جنگ حدود 8 سال ادامه پیدا کرد و در این میان حدود یک میلیون نفر از شهروندان ایران در آن شرکت کردند، اگر این جمعیت به میدان نمیآمدند، دو گزینه جلوی ایران بود؛ ویرانی و تجزیه و گزینه دوم درگیر شدن در جنگی فرسایشی و طولانی، شبیه آنچه، از سال 1389 یعنی در طول ده سال، لیبی با آن درگیر است و هنوز هم چشماندازی بر پایان آن نیست و باز این در حالی است که لیبی درصدد استقلال هم نبوده و تنها سطحی از تغییر در محیط داخلی را مطالبه کرده است.
نزدیک به یک میلیون ایرانی در جنگ شرکت مستقیم داشتند و براساس آمار بنیاد شهید و امور ایثارگران 196837 نفر شهید شدهاند که به طور میانگین روزانه ۶۸ نفر به شهادت رسیدهاند. جنگ در گستره مرزهای غربی و جنوبی کشور یعنی حدود 1500 کیلومتر درگرفته بود و این در حالی بود که برخلاف دشمن که با «استراتژی جنگی قاطع»، نیروهای گستردهای را آماده کرده بود، جمهوری اسلامی و حتی ایران قبل از انقلاب، اصولاً استراتژی جنگ با همسایگان نداشت و لذا مرزهای کشور براساس دفاع در مقابل تهاجمات موردی و محدود، به سلاحها و موقعیتهای دفاعی مجهز شده بود.
دشمن با تحلیل جنگهای کلاسیک، تردیدی در دست یافتن به «پیروزی قاطع» نداشت. نگاه صدام حسین و ژنرالهای او به وضع ارتش ما در آن زمان بود. ارتشی که برای کار دیگری غیر از پیروزی در جنگی همهجانبه، آموزش دیده و سازمان یافته بود و حالا با جنگی تمامعیار مواجه گردید و این ارتش با پیروزی انقلاب لاجرم دستخوش تغییرات بنیادی میگردید و این در حالی بود که اصولاً «انحلال ارتش» توسط جریانی مرموز هم دنبال میشد که براساس اسناد لانهجاسوسی، از سوی آمریکا راه افتاده بود.
همه اینها به صدام حسین و آمریکاییها اطمینان میداد که ایران نمیتواند در برابر تهاجم گسترده ارتش قدرتمند و به روز شده صدام، دوام بیاورد. جنگ با این تحلیل و با این درجه از اطمینان در روز 31 شهریور 59 آغاز شد. البته انقلاب اسلامی در جریان پیروزی بر رژیم نظامی محمدرضا شاه راه پیروزی خود را یافته بود؛ این راه توسل به مردم بود.
در جریان انقلاب اسلامی مردم ایران نوعاً نه عضو حزبی و نه به سلاحی مجهز بودند. حضرت امام هم در زمان قبل از پیروزی انقلاب اصولاً مبارزه مسلحانه را قبول نداشت و هیچگاه به آن توصیه نکرد و با همین مردم رژیم مسلح شاهنشاهی را سرنگون و ارتش را با روشهای دینی جذب نمود. وقتی جنگ علیه ایران آغاز شد، حضرت امام ضمن گسیل همه قوای نظامی کشور به مرزهای جنوب غربی، سراغ مردم آمد چرا که رمز مقاومت و پیروزی را حضور مردم در صحنه میدانست. مردم به صحنه آمدند و امام حدود ده ماه پیش از آغاز جنگ با تشکل نهاد بسیج مستضعفین پیشبینی لازم را کرده بود؛ عبارت «ملتی که 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد» بیانگر اتکاء امام در دفاع به مردم بود. مردم به صحنه آمدند و البته این در حالی بود که «برادران ارتشی» از هیچ چیزی در دفاع از سرزمین و مردم خود فرو نگذاشته بودند، اما خب ارتش کلاسیک متجاوز آن روز عراق را نمیشد با ارتشی با مختصات سال 1359 ایران متوقف کرد.
به زودی تیپ و لشکرهای مردمی شکل گرفتند و مدت زمان زیادی طول نکشید تا ارتش صدامحسین طعم شکست و عقبنشینی را چشید. فاصله به صحنه آمدن مردم و تشکیل گروهها و تیپهای مردمی تا آزادسازی خرمشهر - به عنوان بزرگترین نماد پیروزی ایران در جنگ- فقط 20 ماه بود؛ یعنی 20 ماه پس از آغاز جنگ، انقلاب اسلامی پیروزی قطعی خود را اثبات کرد. اما با پیروزیهای ایران در جنگ، توطئهها علیه ایران به پایان نرسید و دشمن رنگ عوض کرد و جدیتر به صحنه آمد.
برای درک این نکته کافی است به تاریخ واگذاری سوپراتانداردهای فرانسه و تاریخ بمبهایی که از فرودگاه «هیثرو لندن» مستقیماً به شرق عراق منتقل میشدند و یا زمان واگذاری دو جزیره «وربه» و «بوبیان» از سوی کویت به عراق و یا زمان واگذاری «بندر عقبه» از سوی اردن به عراق و یا زمان مصوبه پرداخت 60 میلیارد دلار کمک به عراق از سوی کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، برای پایداری در جنگ (و به قول آنان دفاع از سرزمینهای عربی) نگاهی بیندازیم تا دریابیم که همه این موارد مربوط به پس از فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 بوده است.
پس این ادعا که مسئولین جمهوری اسلامی میتوانستند پس از پایان مرحله تهاجمی صدام در اواخر سال 59 و یا پس از اثبات اقتدار و برتری نظامی ایران در اوایل سال 1361، به جنگ خاتمه دهند، درست نیست. چرا که اصولاً