🌹١١ مرداد ١٢٨٨ در تقویم سالروز شهادت شیخ فضل الله
▪️انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم
خانواده ی وی، جنازه ی شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندندو می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت،دختر شيخ فضل الله نقل مي كند: دیشب مرحوم آقا را خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من در همان عالم خواب گریه می کردم، آقا به من گفت: "گریه نکن، همان بلاهایی را که سر سید الشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا دربیاورند تا درنیاورده اند زود آن را به قم بفرست."
▪️جنازه ی مطهر شیخ را بعد از ١٨ ماه بدون آن كه كم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای كه قبلاً در صحن مطهر تدارك دیده بود، دفن كردند.عكس فوق مربوط به مزار ايشان در صحن حرم معصومه است همان صحني كه ايوان آيينه در آن قرار دارد....
▪️پس از شهادت شیخ
با شهادت شیخ فضل الله مراجع نجف به این قطعیت رسیدند كه مشروطه از مسیر خود منحرف شده است، از آن تبرّی جستند. تا آن جا كه بزرگ ترین مرجع تقلید عصر، آیت الله آخوند خراسانی، تصمیم گرفت شخصاً به تهران بیاید و از نزدیك مشروطه خواهان را ببیند تا در صورت علم به این كه بیگانه پرست ها نهضت مشروطه را قبضه كرده اند، طی فتوایی آن را به كلی تحریم كند، اما قبل از حركت، در دهم ذی حجه ١٣٢٩ یعنی ١٦ ماه پس از دار زدن شیخ فضل الله، شبانه او را در همان نجف اشرف به طرز مرموزی مسموم كردند.
▪️پس از مدتی در ٢٤ تیر ١٢٨٩ شمسی قریب یك سال پس از شهادت شیخ، یكی دیگر از سران روحانی مشروطه یعنی سید عبدالله بهبهانی را به دستور همان مجاهدینی كه شیخ را به شهادت رسانده بودند، به جرم مخالفت با قوانین ضد اسلامی كه در مجلس به تصویب می رسید و جلوگیری از رشد فرهنگ غرب در منزلش، به شهادت رساندند و سید محمد طباطبایی را نیز تهدید به مرگ كرده و از گردونه خارج ساختند.
@mersad598
Quran-page-120.mp3
2.07M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و بیست قرآن کریم، سوره مبارکه المائدة
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و هجده قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
Quran-page-121.mp3
2.07M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و بیست و یک قرآن کریم، سوره مبارکه المائدة
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و بیست قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و نوزده قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و بیست و یک قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
🛑 ترور اسماعیل هنیه و مهترین هشدارهای امروز
✍ #محمدصادق_ابوالحسنی
🔹خبر همچون پتک در آینه بود: رهبر حماس، "#اسماعیل_عبدالسلام_هنیه"، در حدود ساعت ۲ بامداد ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳ در یکی از اقامتگاههای ویژه جانبازان در شمال تهران (قلب ایران) ترور شد.
🔰 اما مهمترین نکات این ترور:
1⃣ نخستین نکته، هدف قرار دادن چهره کلیدی و اصلی حماس است. #اسماعیل_هنیه شخصیتی خوشبیان، صریحاللهجه، دارای کاریزما و روابط عمومی بالا و همچنین چهرهای جامع، مقبول و ذی نفوذ بود و خلا حضور او در حماس به این زودی پر نخواهد شد. چرا؟
چون هنیه، عملاً مهمترین عامل اتحاد سیاسی بین نیروهای مبارز شیعه و سنّی درباره فلسطین بود. میدانیم که خود جریانها و نیروهای فلسطینی، همه یکسان نیستند و در قبال نوع مواجهه با اسرائیل (محور شرارت) و همچنین کیفیّت تعامل با محور مقاومت (ایران) سلائق مختلفی دارند؛ از جریان فتح و تشکیلات خودگردان و امثال ابومازن و جریان سازشکار در درون فلسطین بگیر تا جریانهای مبارز ضد صهیونی که برخی در قبال ایران قدری محتاطتر و حتی گاهی بدبین هستند؛ ضمنا برخی عناصر در قبال ایران گرایشات مذهبی تندی دارند. البته فلسطینیهای امروز از همیشه با ما متحدترند و سلفی انگاشتن همه آنان، جفا است؛ ولی تعارف که نداریم: برخی از همین عزیزان، گاه به علت گرایش به اخوانیها و یا به عناصر سلفی "الوسطیه" بود که به دستبوسی امثال قرضاوی میرفتند. وانگهی، گاه اختلافاتی بین خود مبارزین فلسطینی رخ مینماید که سرنوشتساز است؛ مثلاً قبلاً از نظر رویکرد، بین شاخه نظامی حماس (با حضور محمدالضیف) با شاخه سیاسی حماس (به رهبری مشعل) در قطر اختلافاتی پدید میآمد؛ مثلاً شاخه نظامی با موضعگیری علیه بشار اسد و اعلام رضایت از سرنگونی حکومت او همراه نبود و حتی در مخالفت با برخی از شاخه سیاسی بیانیه داد. اما اسماعیل هنیه، توانسته بود یک چهره معتدل، مقبول و همگرا از خود نشان دهد واتحاد را به حد اعلی برساند. ایشان ضمن ایجاد وفاق بین نیروهای گوناگون مبارز فلسطینی، تعامل خود را به نحو فزایندهای با مبارزین شیعه از جمله در ایران، لبنان، یمن و عراق، ارتقاء بخشید و با اعتدال رویه و برخورد پدرانه خویش، حلقه اتصال این مبارزه بود. (بویژه در هماهنگی با سپاه قدس و حزب الله لبنان)
هنیه فردی بسیار صبور، سازشناپذیر، دارای پتانسیل و ظرفیت عظیم و سعه صدر فراوان بود و استقامت پولادینی در برابر اسرائیل داشت که حتی با پرپرشدن عزیزانش نیز متوقف نشد. لذا حماس نیز باید فردی جامع، مقبول و متحدکننده مثل او را برگزیند.
2⃣ اسرائیل با ترور اخیر، کوشیده تا اولاً امنیت روانی مردم ایران را در هم کوبد و بین حامیان دولت و سپاه دو دستگی ایجاد کند تا هرکدام یکدیگر را در این ترور مقصر و متهم جلوه دهند؛ نیز بین فلسطینیها و ایرانیان تفرقه اندازد و حاکمیت ایران را که حامی فلسطین بوده و هست، مقصر اصلی قلمداد کند؛ لذا مراقب باشید.
3⃣ ترور فواد شکر در لبنان و اسماعیل هنیه در ایران، حاصل چراغ سبزی است که آمریکاییها در سفر جدید نتانیاهو نشان دادند و هواداران ترامپ و هریس بر حمایت کامل از تجاوزات اسرائیل انگشت تاکید نهادند. وقتی نتانیاهو جای پای خود را چه در بین جمهوریخواهان و چه در بین دموکراتها محکمتر دید، طبعاً گستاختر شد.
4⃣ هدف دیگر اسرائیل، مخدوش کردن حیثیّت سیاسی و کارایی امنیتی ایران است تا کشورمان را تحقیر و منزوی سازد؛ آن هم زمانی که اوج نقشآفرینی ایران در نظم نوین جهانی فرارسیده است. اسرائیل میخواهد دیگر رهبران مقاومت و حتی سران کشورها جرات نکنند به کشورمان پا گذارند. این مسئله نیز باید توسط نهادهای امنیتی آسیبشناسی و جبران شود. مطمئن باشید هیچ چیز جز ترور سران اسرائیل و حتی شخص نتانیاهو این ضایعه را جبران نمیکند.
5⃣ نگرانی اصلی من این است که چه کسی جای اسماعیل هنیه مینشیند؟ باید فردی در وزان همو باشد. شاید اگر افراد دیگری جایگزین شوند بهتر است تا خالد مشعل. آقای خالد مشعل بایستی رویه خود را پختهتر سازد تا بین ایران و حماس فاصله نیفتد؛ چرا که ایشان زمانی در جنگ داخلی سوریه، به نفع نیروهای مهاجم علیه حاکمیت دمشق موضع گیری کرد. ضمناً به جای تقدیر از زحمات رهبر معظم انقلاب - که در راس هرم مقاومت در منطقه است - در گفت و گوی خبری اعلام کرد که باید دنبال حامی جایگزین ایران باشیم و ضمناً به ترکیه رفت و به مدیحهسرایی اردوغان (نماد اسلام لیبرال و ضد مقاومت) پرداخت؛ که تو نه تنها رهبر ترکیه، بلکه از رهبران جهان اسلام هستی و الگوی اسلام مدرن و میانهرو را ارائه دادی!
6⃣ اما یک فرصت مهم: در این شرایط باید بین رییس جمهور منتخب و حلقه لیبرال و سازشکاری که درصدد مصادره و نفوذ دردولت هستند، شکاف انداخت و رویکرد ضدصهیونیستی دولت را از همین ابتدا نهادینه کرد
🔰 کانال اسرار تاریخ 🔰
💠 ۱۱ مرداد، سالروز شهادت آیتالله شیخ فضلالله نوری
💡چگونه میشود که فقیهی سالک چون او، پا روی مصالح و منافع شخصیاش میگذارد و از حوزه نجف و سامرا به تهران که قربانگاه او است هجرت میکند؟!
✍آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری به رتبهای رسیده بود که استادش میرزای شیرازی او را «نفْس خود» و استاد دیگرش میرزا حبیب الله رشتی «فروغ دیده و نور چشم خویش» نامیدند. ناظم الاسلام کرمانی از معاصرین و بل مخالفان شیخ میگوید: «حاج شیخ فضلالله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیه و هم نکات ریاست را بهتر از دیگران دارا است.».
🔹با این حال از حاج شیخ حسین لنکرانی نقل است:
«میرزای شیرازی هنگام اعزام شیخ به ایران و تهران، اندوهگینانه قریب به این مضمون به شیخ فرموده بود:
شیخ فضلالله! تو جان عزیز منی، و من با ارسال تو دارم پاره تنم را از خود دور میکنم. ولی چه کنم، حفظ کیان اسلام و استقلال ایران در این شرایط حساس، به وجود کسی چون تو احتیاج دارد.»
🔸گفتهاند جناب میرزا منتهای ترویج را در حق شیخ میفرمود و وقتی اهالی تهران نزد میرزای شیرازی میرسیدند، به آنها میفرمود: «شیخ نوری ما را چگونه نگهداری مینمایند؟!»
🔹شخصیت شیخ و حمایت جناب میرزا باعث اعتقاد راسخ اهل تهران به وی شده بود و به گفته اعتماد السلطنه: «مجلس درس و افادت و افاضتش نیز امروز بسی عامر و به وجود کافه مستعدین طهران، دائر میباشد.»
🥀تا آنکه عاقبت، در روز ۱۱ مرداد، نفْس جناب میرزای شیرازی را وسط تهران به دار شهادت آویختند...
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔻آخوند خراسانی و مشروطۀ سکولار-۱
(به روایت آیتالله بهجت)
🖊مهدی جمشیدی
۱. امضاگیرندگان مشروطه، «ظاهرالصلاح» بودند و وجوهات خود را میپرداختند که آخوند خراسانی را در گرفتن مشروعیّت مشروطه، «فریب» دادند(در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۲۲).
۲. امضای تأیید مشروطیّت را زمانی از آخوند گرفتند که ایشان مشغول به فکر و در حال آمادهسازی و ترتیب مطالب درس بود. هنگامیکه آخوند از پلههای اطاق مطالعۀ شخصی به پایین میآمد تا به مجلس درس برود که تمام فکرش در جمعآوری درس بود و برای فکر کردن در امر دیگر وقت نداشت، اساسنامه و مرامنامۀ مشروطیّت را به ایشان نشان دادند تا امضا کند. ایشان هم دید قانون اساسی و مجلس قانونگذاری و وکلا و نمایندگان مورد وثوق و منتخب مردم و ... همه، موافق اسلام و دین است و همۀ احکام و قوانین جاری مملکت بر طبق قرآن و اسلام و زیر نظر شش نفر از فقهای طراز اوّل است، بیدرنگ در همانجا امضا کرد. یک امضا از روی «غفلت» و «اشتباه» و یا در اثر «فریبخوردن» که از انسان صادر میشود، خدا میداند که چقدر «آثار زیانبار» بر او مترتّب میشود. «اسم خالی» و «شعار تنها» به درد نمیخورد و کافی نیست؛ اگر شما مشروطهایها راست میگویید که میخواهید بر طبق اسلام و قرآن عمل کنید، بیایید حکم علمای هر شهر را تنفیذ و پیاده کنید(در محضر بهجت، ج۲، ص۳۷۳).
۳. انسان باید کارهایش را مطابق «دفتر شرع» انجام دهد؛ چه موافق تقیّه باشد و چه مخالف آن. اگر انسان، کارش بر طبق «حجّت شرعی» باشد، اگرچه مخالف با واقع شود، در نزد پروردگار، معذور بلکه مأجور است. ولی چنین نباشد که کارهایمان با دفتر شرع، موافقت نداشته باشد و هرچه «خواستیم» یا «از ما خواستند»، انجام دهیم؛ هرچند برخلاف «شرع» باشد. اگر بخواهند یک امضا به نفع خود از انسان بگیرند، «گروهی» هجوم میآورند و «شرایط» را طوری فراهم میآورند تا به مقصد خود برسند؛ همچنان که در امضا به نفع مشروطه، از آخوند خراسانی پیش آمد و چه «سوءاستفادهها» که نکردند(در محضر بهجت، ج۱، ص۱۰۰).
۴. کشتهشدن شیخفضلالله نوری، مثل توپ در نجف صدا کرد، و علیه آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود، ریاست مطلقه و مرجعیّت عامه، مانند میرزای شیرازی بزرگ به ایشان میرسید. لذا وقتی بعد از قتل نوری، نزد آخوند آمدند، فرمود: دنیای مرا از بین بردید، آیا میخواهید آخرتم را هم از بین ببرید؟!(در محضر بهجت، ج۲، ص۲۶۰).
۵. مردمِ این زمانه، مرجعی را میخواهند که به او وجوهات بدهند و دست او را ببوسند، به شرط اینکه «تابع» و «مطیع» آنها باشد، نه «متبوع» و «مطاع». کفّار، علمای شیعه را بهعنوان «مُحلّل» میخواهند تا از طریق نفوذ و قدرت آنها به «قدرت» برسند؛ لذا همین که قدرت به آنها منتقل شد، دیگر با مراجع کاری ندارند. حاضرند به آنها «احترام» بگذارند، امّا حاضر نیستند زیر بار «دستورات»شان بروند. وقتی مشروطهخواهان به قدرت رسیدند، برای آخوند خراسانی، رهبر انقلاب مشروطه در نجف، نوشتند اینگونه نیست که ما همۀ فرمایشات شما را بپذیریم(در محضر بهجت، ج۲، ص۲۴۴).
۶. آخوند ملا قربانعلی زنجانی میگفت به نجف میروم تا دو نفر را تعزیر کنم: یکی آخوند خراسانی و دیگری شیخالشریعة اصفهانی(در محضر بهجت، ج۲، ص۳۳۷).
۷. کلامی که از غیرمعصوم باشد، از هر بزرگی باشد، نباید به آن صددرصد اعتماد کرد، بلکه باید احتمال خلاف و خطا در آن داد. کلام معصوم هم هفتاد مَحمِل دارد که بدون فحص از معارض و صوارف آن، نمیشود به آن اعتماد، و به ظاهر آن عمل نمود. بنابراین، اوّلین تنبیه برای کسیکه میخواهد چیزی بفهمد آن است که هرکلامی که دید یا شنید، از هر بزرگی که بود، باید احتمال بدهد که کلام او خطا باشد. صرف اینکه صاحب کلام و گویندۀ سخن، بزرگ و بزرگوار است، نباید و نمیشود به آن اعتماد کرد. با اعتماد به غیر، کار را مگذرانید؛ زیرا آنان که معصوم نیستند. آقایی میگفت: به آخوند خراسانی خیلی اعتماد داشتم، ولی چون دیدم میتوانم بر برخی نظریههای او اشکال وارد کنم، اکنون اگر بگوید ماست سفید است، خوب چشمم را باز میکنم که ببینم مقداری زرد است، یا خیر(در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۷۷).
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻مرحوم آخوند خراسانی و مشروطۀ سکولار-۲
(به روایت آیتالله بهجت)
🖊مهدی جمشیدی
۱. در زمان آقا سیّدمحمّدکاظم یزدی یکی از علما و بزرگان اسلامبول، به نجف آمد و با سیّد و آخوند خراسانی در یکجا اجتماع نمودند و آن عالم بر له مشروطه، بیاناتی ایراد کرد که برای «آزادی مسلمانان» باید کوشش نمود. مرحوم آخوند رو کردند به مرحوم سیّد و فرمودند: آقا، شنیدید؟ سیّد در جواب آنها فرمود: وقتی سنّیها به شهرهای شیعهنشین میآیند، دستبسته نماز میخوانند و کسی به آنها اعتراض نمیکند، و هنگامیکه شیعهها به شهرهای سنّینشین میروند با دست باز نماز میخوانند؛ میبینید که بحمداللّه مسلمانان در همهجا آزادند. شما «آزادی مسلمانان» را نمیخواهید، لابد «آزادی کفر و بیبندوباری» را میخواهید(در محضر بهجت، ج۱، ص۲۳۰).
۲. روزی در جریان مشروطیّت، آخوند خراسانی خواست درس را شروع کند، ناگهان طلبهای بلند شد و گفت: الآن تلگراف آمده است که در تبریز، زدوخورد است و اگر آقا سیّدمحمّدکاظم یزدی اختلاف نکند، غائله میخوابد. درس تعطیل شد و طلاب از مسجد به سوی منزل سیّد حرکت کردند. عدّهای از طلاب که میخواستند از میان جمعیّت بیرون بروند، از هر کوچه که میرفتند، سر کوچه چماقبهدستی ایستاده بود. بله، تمام راهها را به جز راه خانۀ سیّد بسته بودند تا همه مجبور بشوند به منزل سیّد بروند. جمعیّت وارد خانه سیّد شدند و گفتند: اگر با مشروطه موافقت نکنید، ظلم و خونریزی میشود، چون قریب به اتّفاق است که در مشروطه، خونریزی واقع نمیشود ـ البتّه دیدیم که شد ـ سیّد فرمود: میدانم «کاسۀ زهر» است نمیخورم، شما که نمیدانید اگر بخورید معذورید. یکی از میان جمعیّت جواب داد: اگر نزد یهودی میرفتیم، چنین جوابی نمیداد. آری، در گرفتاریها باید «قدمبهقدم» به دفتر شرع نگاه کنیم؛ هرکجا که دیدیم «واضح» و «آشکار» است پیش برویم، و در موارد «شبههناک» و «تاریک»، خودداری و توقف کنیم. «عمل به احتیاط»، پشیمانی ندارد(در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۲۷؛ در محضر بهجت، ج۳، ص۲۱۸).
۳. عدّهای از علمای مشروطهخواه و طلاب طرفدار مشروطیّت در محفل آقا سیّدمحمّدکاظم یزدی جمع شدند و با شعر و نثر، از مشروطه تعریف و تمجید کردند و از استبداد و ظلم قاجار، بدگویی نمودند. منتظر بودند سیّد هم مطلبی بفرمایند. ایشان درحالیکه دستهای خود را روی «عمامه» گذاشته بود، با همان لحن و لهجه یزدی فرموده بودند: میگویم مواظب «عمامه»هاتان باشید. کسیکه متصدی مدیریّت و رهبری میشود، باید بهرهای از «مقام نبوّت» داشته باشد، تا اینکه وقتی قیام و مطالبه حقّ میکند، «لوازم عادی و عقلی» و «آثار مترتّبه و مترقبۀ» آن را ملاحظه کند؛ زیرا گاهی یک مطلب مینویسند و به دست انسان میدهند تا امضا کند، مطلبی که «بهظاهر» خیلیخوب و موافق با عقل و شرع است، درحالیکه انسان «پشت کاغذ» و «کاسۀ زیر نیمکاسه» را نمیبیند. «محرّک» و «مرام» و «منشأ» و «هدف» را باید دید، نه «نوشته» را. وقتی کسی دربارۀ مطلبی به میرزای شیرازی مراجعه میکرد، ایشان سعی میکردند هر طور شده «ریشۀ» آن مطلب را به دست آورند و «ریشهیابی» میکردند که مطلب از کجا آب میخورد و «سرچشمه» آن کجاست. همانها که از آخوند بر له مشروطه امضا گرفتند، ابتدا نزد میرزای شیرازی بزرگ رفتند، ولی ایشان با آن «دقت» و «فطانت» و «زیرکی» که داشت، اساسنامه آنها را امضا ننمود و به آنها پیام داد تا از سامرا بیرون روند(در محضر بهجت، ج۲، ص۱۸۵).
۴. بعضی از علما، وقایع آتیه را «پیشبینی» میکردند و پیشامدهای آینده را میدیدند. علمایی نیز بودند که هر کس در نزد آنها مطلبی نقل میکرد، میفهمیدند که راست است و یا دروغ، و از خود اوست و یا اینکه واسطه است. بهاصطلاح «ردیابی» میکردند و میفهمیدند از کجا «سرچشمه» میگیرد. مشروطهخواهان پیش از اینکه نزد آخوند خراسانی بیایند، ابتدا نزد میرزای شیرازی بزرگ رفتند و از ظلم قاجاریه ـ نه ظلم انگلیس یا شوروی ـ برای مرحوم میرزا نقل کردند. ایشان «اعتنایی» نکرد. آنها دو سه روز در سامرا ماندند، تا بلکه بتوانند علیه قاجار و له مشروطه از ایشان امضا بگیرند؛ ولی میرزا، شخصی را نزد آنها فرستاد و پیغام داد که ماندن شما در اینجا به صلاح شما نیست، بروید. مقصود اینکه، آیا میشود کسی با خدا و اولیای خدا، ارتباط دینی و معنوی داشته باشد، ولی در مواقف مهمّه، دستگیری نشود و مخذول گردد و راهنمایی نشود؟!(در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶۱).
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻روایت علامه طهرانی از منزلت شیخفضلالله
🖊مهدی جمشیدی
۱. مرحوم علامۀ طهرانی -رضواناللهتعالیعلیه- میگویند: تقیزاده، از همان فراماسونرهای مشهور و از همان مَلاعینی بود که فتوای به دار کشیدن شیخفضلالله نوری را امضاء کرد، و قاضیِ محکمه نیز که شیخ ابراهیم زنجانی بود حکم کرد و شیخفضلالله را به دار کشیدند؛ با آن مرد عالِم، مجتهد، عادل، و حتی «مرجع تقلیدِ وقت» چنین کردند؛ شیخفضلالله نوری، عالِم عادی نبود، «مرجع» بود. پدر من گفت من که تحصیلاتم در نجف تمام شد و آمدم طهران، به پدرم گفتم: در طهران کسی هست که از درس او استفاده کنم؟ پدرم گفت: برو درس شیخفضلالله. این حرف بر من گران آمد که ما که در آنجا اساتید بزرگی را طیّ کردیم، حالا چگونه پدر من میگوید به درس شیخ برو. به درس او رفتم، ولی در اطاق درس ننشستم، بلکه بیرون نشستم که یک درس او را گوش کنم و اگر پسندیدم بروم. ایشان قَسم میخورد که شیخ، چنان وارد مبحث شد و چنان خروج از مبحث پیدا کرد که بهتحقیق، از هیچیک از أعاظم و مراجع نجف و کربلا کمتر نبود. در مقابل، آنچنان بر ضد شیخ، به تبلیغات دست زدند و سرانجام نیز او را دار زدند، و همین تقیزاده، حکم به دار زدن او کرد. مردم هم میگفتند شیخی بوده که خلاف مصلحتِ وقت عمل میکرده و او را به دار زدند. با تبلیغات، شیخفضلالله را در افکار عمومی، بهعنوان یک مردِ «عامی» و «کماهمّیّت» و «خائن» و «کمفهم» و «خودخواه» جلوه دادند. یک روز در زمان سابق، من به یکی ازکتابخانههای طهران رفته بودم، بعضی از اساتید دانشگاه هم آنجا بودند و دیدند که من شیخ را تقویّت میکنم؛ اینها تعجّب کردند و گفتند بهواقع شما دربارۀ شیخ، چنین نظری دارید و او را خائن نمیدانید؟!(علامه طهرانی، سالک آگاه، صص۱۳۴-۱۳۶).
۲. تصریح علامۀ طهرانی به اینکه شیخ شهید، «مرجع تقلید» بوده، سخن درخور توجّه و مداقّه است و نشان میدهد که ایشان از نظر علمی و فقهی، در مرتبۀ بسیاری بالایی بوده است، درحالیکه حتّی امروز نیز اهل تحقیق و تأمّل، چنین شناختی از منزلت و مکانت شیخ ندارند و او را بیشتر سیاسی میانگارند تا علمی. شیخ توانست میان این دو، جمع برقرار کند و در عین وجاهت علمی، به بصیرت سیاسی نیز دست یابد. کسانیکه دربارۀ قوّت علمی شیخ، تردید روا میداند، در پی این هستند که نظر و موضع سیاسی او را فروبکاهند و از اهمّیّت و اعتبار، ساقط کنند. بیان علامه طهرانی نشان میدهد که شیخ از لحاظ فقهی، قابلمقایسه با عالیترین فقها و علمای نجف بوده است. اینجاست که اعدام شیخ، معنای بسیار تأسّفبارتر و تلختری مییابد.
۳. نکتۀ درخشان دیگری که در بیان علامۀ طهرانی آمده، بازی روایتی است که در برابر شیخ شهید، به راه انداختند و به تخریب و ترور شخصیّت او پرداختند. شیخ شهید، «شهید کجروایت» بود و جریان روشنفکریِ سکولار در دورۀ مشروطه توانست با وارونمایی و تحریف، نهفقط خودش را توجیه کند، بلکه شیخفضلالله را دیدۀ عوام و خواص، بدنام و بدعمل جلوه بدهد. هرچند دیگران به دلیل ضعفهای فکری و تحلیلی نسبت به بنیانهای سیاسیِ تجدّد و مقاصد روشنفکریِ سکولار، توانمند نبودند و در زمین تجدّد، بازی کردند، اما با این حال، تذکّرات و انذارهای شیخ، باید آنها را از خواب غفلت و سادهاندیشی بیدار میکرد. این قدرت روایتیِ روشنفکریِ سکولار را نشان میدهد که فضای غالب را پدید آورد و ذهنها را مرعوب و مسخّر کرد. شیخ شهید، هرچه کوشید این وضع و حالت اجتماعی را در هم بشکند و رگهها و ریشههای انحراف را نمایان سازد، موفق نشد؛ چراکه او در غربت و تنهایی قرار گرفته بود و جامعه بهصورت یکپارچه و حداکثری، مشروطه را طلبیده بود و نسبت به ماهیّت سکولار آن حسّاسیّتی نداشت. در اثر تحریف، چنین وضعی شکل میگیرد که جای قهرمان و خائن تغییر میکند و مدار حرکت جامعه به ورطۀ زوال هویّتی فرومیافتد. جنگ شناختی، این اندازه مهم و تعیینکننده است و میتواند سرنوشت اجتماع را صورتبندی کرد.
۴. اگر بخشی از جبهۀ اصحاب حقیقت، دچار نقصان تحلیلی و سادهنگری فکری شود و نتواند نقشههای پنهان را بخواند و حملبرصحت کند، به «روشنفکری سکولار»، اعتماد خواهد کرد و سیاست و جامعه را به آنها واگذار خواهد نمود. در نظر نگرفتن مرزهای فکری و اعتقادی نسبت به تجدّد و پیوستنِ عملگرایانه به کنشگران بومیِ تجدّد، چنین نتیجهای در پی دارد. علمای آن روز، «استبدادِ قاجار» را دیدند و برآشوبیدند، اما «سکولاریسمِ روشنفکری» را ندیدند و اعتماد کردند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60