eitaa logo
جهاد تبیین🇮🇷
219 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
170 فایل
سلام رفقا🙏🏻 اینجا قراره به بخشی از مسئولیتم در جهاد تبیین که آقاجان مون آسدعلی آقا خامنه ای{حفظه الله} فرمودن هریک از ما به اندازه خودمون مسئول هستیم، عمل کنم، لطفا با من همراه باشید🙏🏻 #روشنگری #تربیت_دینی #تربیت_سیاسی راه ارتباطی👇🏻 @ali_ziyaie
مشاهده در ایتا
دانلود
رسانه‌های عربی: تهران با صدای بلند و صریح می گوید: هر کشوری که با موشک ها مقابله کند و از رژیم صهیونیستی دفاع کند، هدف موشک های ما خواهد بود. 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️پیشرفته‌ترین و مجهزترین مرکز درمان سرطان رو دولت افتتاح کرد؛ اینها رو اصحاب رسانه لیبرال و غرب‌گرا به شما نمیگن؛ چون میترسن که مردم بفهمن رفاه و سعادت بدون اتکا به غرب هم میسره. 🇮🇷🖤🌱 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
جهاد تبیین🇮🇷
امروز به خاطر یکی از رفقام، به ساختمان بیماران دیالیزی ساختمان بیماران کلیوی ساختمان بیمه تکمیلی مر
راستی یادم رفت بگم؛ دیروز از نزدیک بااین موضوع روبروشدم که به لطف عزیزمون، عزیزانی که بیماری کُلیوی دارن و لازمه مداوم دیالیز انجام بدن کافیه با ۳۰ هزار تومن، تو انجمن بیماری های خاص عضو بشن تا دیالیزی که هر جلسه اش ۳۴٠ هزار تومان است، بااینکه شیلنگ هایی که ازش استفاده میکنن اینطور به بنده گفتن گرونِ ، کاملاً رایگان انجام بشه براشون روحت شاد آقاسید هنوزم قَدرتونُ نمیدونیم... 🥺❤ شادی روح مطهر صلوات💚
Raphael Novarina 11.mp3
1.52M
خدایاشُکرت بخاطر نعمت امروز زندگی🤍🍃 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🤍🍃 ‌إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ‌ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند [بدانند كه ] ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده است تباه نمى‌كنيم سوره کهف _ آیه ۳۰ 🍃🤍🌱 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
امروز چه روز غریبیِ برای من🥺 چون سالروز شهادت امیر سرلشگرخلبان اسطوره و قهرمان زندگیم هست💚 امروز با این خلبان سرافراز بیشتر آشنا میشیم ان شاالله🙏🏻
جهاد تبیین🇮🇷
امروز چه روز غریبیِ برای من🥺 چون سالروز شهادت امیر سرلشگرخلبان #شهید_عباس_بابایی اسطوره و قهرمان زن
لباس پوشیدنش اصلا به خلبان ها نمی رفت. به شوخی می گفتم: تو اصلا با من نیا. به من نمی آیی. می گفت: تو جلوتر برو من هم مثل نوکرها دنبالت می آیم. شرمنده می شدم. فکر می کردم اگر عباس می تواند نسبت به دنیا این قدر بی تفاوت باشد من هم می توانم. می گفتم: تو اگر کر و کور و کچل هم باشی باز مرد مورد علاقه من هستی.  📙کتاب آسمان ۱ (به روایت همسر شهید) ص ۳۷-۳۶ شادی روح والای لطفاً صلواتی عنایت کنید💚🇮🇷 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
جهاد تبیین🇮🇷
امروز چه روز غریبیِ برای من🥺 چون سالروز شهادت امیر سرلشگرخلبان #شهید_عباس_بابایی اسطوره و قهرمان زن
نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.» شادی روح مطهر لطفاً صلواتی عنایت کنید💚 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
حسین من🌱 از اینکه با تو بودم هیچ موقع ضرر نکردم!