6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکدام از بانوان یزدی با انفاق قطعه ای طلا میتوانند در این کار عظیم و کمک به مردم بی پناه لبنان سهیم باشند.
🌹🌹🌹
غزه تنها مونده غرقه ی خون
عادت کردیم انگاری همه مون
عاشورا شد موندیم یه کنار
تماشاچی شدیم آخر کار
🌹🌹🌹
✅حاج مهدی رسولی
پویش جهاد طلایی 💫
https://eitaa.com/jahad_talaee
#جهاد_طلایی
💫طلاهایی که عاقبت بخیر شدند...
✅ اهدای یک النگوی طلا توسط یکی از بانوان یزدی برای کمک به جبهه مقاومت
⌛️ سه شنبه ۲۴ مهرماه ، ساعت ۱۷
💠 حسینیه دارالمهدی آزادشهر، نماز استغاثه
پویش جهاد طلایی 💫
https://eitaa.com/jahad_talaee
روایت خدمت:
اینجا منزل خانم راغبیان است. نه خانهای شبیه دیگر خانهها.
مهمانان اینجا فرق دارند. اهالی خانه هم...
مهمانان گاهی حتی آشنا هم نیستند.
به گفتهی خود خانم راغبیان، اینجا منزلِ کار است.
بعدازصحبت حضرت آقا درمورد لبنان، رنگ و لعاب جدیدی هم به خود گرفته.
مدتیاست، کیسه کیسه، پنبه، الیاف و پارچه توی خانه رد و بدل میشود.
یک پرچم حزبالله نصب کرده بالای چرخ خیاطیاش و روکش و بالش میدوزد برای مردم لبنان.
خودش میگوید الان در مرحله چندم کارهست و حدود پنجاه بالش قبلا تحویل داده شدند.
پن: یادم نمیآید رهبری هیچ وقت آنقدر جزئی حرفی زده باشند. او قبل از تحلیلها، خودش از میان حرفها کارش را پیدا کرده!
اما این تنها کاری نیست که او انجام میدهد...
https://eitaa.com/vaeragh
پویش جهاد طلایی 💫
https://eitaa.com/jahad_talaee
🔷 نماز جمعه
✅پویش #جهاد_طلایی
نمازجمعه ، ۲۷ مهرماه
ورودی مسجد ملا اسماعیل
پویش جهاد طلایی 💫
https://eitaa.com/jahad_talaee
هدایت شده از وَِرَاقْ.مهدیه مهدیپور
_________________________________________۴
یک؛
قدیمترها و (گاه همین الان)، دوجا دوست داشتم پسر باشم: یکی ایام عزاداری محرم و یکی هم وقت اعزام مدافعان حرم، که جنگ معاصر ما بود.
دو؛
چند تصویر توی ذهنم دارم که تبدیل شده به فانتزیهای ذهنم:
اولی، یک لوکیشن است. یک حیاط قدیمی که خانمها کنارحوض حلقه زدهاند و نخود کشمش بسته بندی میکنند برای جبهه.
دیگری، تصویر زنی است که آخرهای شب کناربخاری نفتی پاروی هم گردانده و تمام زورش را میزند که دستکش و کلاه بافتنی را تمام کند و صبح برساند پایگاه محله برای رزمندهها.
سه؛
من حتی زمانی، بخاطر فانتزیهایی که گفتم، سرخورده هم شدهام.
چون زمان جنگ که اصلا اثری از من نبوده، و موقع مدافعان حرم، به این چیزها نیازی نبود و الحمدلله علی کل نعمات و پیشرفتها...
ولی خب همینها در من حس پوچی ایجاد میکرد.
چهار؛
این دنیای خاکی آنقدر غبار دارد که حتی آرزوهای خودمان را هم از یاد ببریم.
و اصلا نفهمیم الان درست وسط معرکه فانتزیمان نشستیم.
پنج؛
خانم راغبیان اما، انگار دستمالی دستش گرفته تا این غبار را پاک کند.
شش؛
از میان همه آرامش و حال خوبش، یک گله هم ازش دیدم. میگفت:« من نمیدانم چرا تا اسم جنگ میآید همه چشمشان دو دوی رفتن میزند!
بروند بجنگند.
بروند روایت کنند.
بروندکمک...
میگفت چرا توی کوچه پس کوچه های همین شهر سوژهها را پیدا نمیکنید!؟
چرا زنان شهر از اتفاقات این روزها بیخبرند!؟
شاید خیلیها دلشان بخواهد مثل دوستان ما چرخ خیاطیشان را صرف این کار کنند.
هیچکس حال دل این زنها را جایی نوشته؟
خانمها بار زیادی از جنگ را میتوانند به دوش بکشند. کسی میداند؟
هفت؛
تصویر نخودچی، کشمش ها توی ذهنم دوباره جان گرفت.
چهل تکه دلم به هم دوخته شد.
درست جایی هستیم که میشود جلو یکی از فانتزیهای ذهنمان را تیک بزنیم.
هشت؛
همه حرف خانم راغبیان این بود که
اتفاقا،
#جنگ_چهره_زنانه_هم_دارد...
#منزلِ_کار
@mahdipour_314
https://eitaa.com/vaeragh
#جهاد_طلایی
💫طلاهایی که عاقبت بخیر شدند...
✅ اهدای یک النگو توسط بانوی یزدی برای کمک به جبهه مقاومت
💠 چهارشنبه ۲۵ مهرماه ۱۴۰۳
پویش جهاد طلایی 💫
https://eitaa.com/jahad_talaee
#جهاد_طلایی
💫طلاهایی که عاقبت بخیر شدند...
✅ اهدای یک جفت گوشواره، گردنبند، دستبند و سه انگشتر توسط بانوی یزدی برای کمک به جبهه مقاومت
💠 پنج شنبه ۲۶ مهرماه ۱۴۰۳
پویش جهاد طلایی 💫
https://eitaa.com/jahad_talaee