فرشتگان کارگزا عالم 13.mp3
9.33M
#فرشتگان_کارگزاران_عالم ۱۳
💫الله اکبر
از عظمت عالَمی که حتی سرِسوزنی از آن را نشناخته ایم!
💫والله اکبر به عظمت فرشتگانی که؛
بر این عالَم عظیم،احاطه دارند!
کمی بزرگتر نگاه کنیم👀
@jahadesolimanie
📿با خدا باش تا نگهبانت باشد
▫️أطِعِ اللّه َ في جَميعِ اُمورِكَ؛ فإنَّ طاعَةَ اللّه ِ فاضِلَةٌ على ما سِواها
🟤 در همه كارهايت فرمانبردار خدا باش ؛ زيرا كه فرمانبرى از خدا بر هر چيز ديگرى برترى دارد .
📘نهج البلاغه
#نامه_69
🌷 شهیدابراهیم هادی
از شروع جنگ یک ماه گذشت. ابراهیم به همراه حاج حسین و تعدادی از رفقا به شهرک المهدی در اطراف سرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهای پدافندی را در مقابل دشمن راهاندازی کردند. نماز جماعت صبح تمام شد. دیدم بچهها دنبال ابراهیم میگردند! با تعجب پرسیدم: چی شده؟! گفتند: از نیمه شب تا حالا خبری از ابراهیم نیست! من هم به همراه بچهها سنگرها و مواضع دیدهبانی را جستجو کردیم ولی خبری از ابراهیم نبود! ساعتی بعد یکی از بچههای دیدهبان گفت: از داخل شیار مقابل، چند نفر به این سمت میان! این شیار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر دیدهبانی رفتم و با بچهها نگاه کردیم. سیزده عراقی پشت سر هم در حالی که دستانشان بسته بود به سمت ما میآمدند! پشت سر آنها ابراهیم و یکی دیگر از بچهها قرار داشتند! در حالی که تعداد زیادی اسلحه و نارنجک و خشاب همراهشان بود. هیچکس باور نمیکرد که ابراهیم به همراه یک نفر دیگر چنین حماسهای آفریده باشد!
آن هم در شرایطی که در شهرک المهدی مهمات و سلاح کم بود. حتی تعدادی از رزمندهها اسلحه نداشتند.
یکی از بچهها خیلی ذوق زده شده بود، جلو آمد و کشیده محکمی به صورت اولین اسیر عراقی زد و گفت: "عراقی مزدور!"
برای لحظهای همه ساکت شدند. ابراهیم از کنار ستون اسرا جلو آمد. روبهروی جوان ایستاد و یکییکی اسلحهها را از روی دوشش به زمین گذاشت. بعد فریاد زد: برای چی زدی تو صورتش؟!
جوان که خیلی تعجب کرده بود گفت: مگه چی شده؟ اون دشمنه.
ابراهیم خیرهخیره به صورتش نگاه کرد و گفت: اولا او دشمن بوده، اما الآن اسیره، در ثانی اینها اصلا نمیدونند برای چی با ما میجنگند. حالا تو باید این طوری برخورد کنی؟!
جوان رزمنده بعد از چند لحظه سکوت گفت: ببخشید، من کمی هیجانی شدم. بعد برگشت و پیشانی اسیر عراقی را بوسید و معذرتخواهی کرد. اسیر عراقی که با تعجب حرکات ما را نگاه میکرد، به ابراهیم خیره شد. نگاه متعجب اسیر عراقی حرفهای زیادی داشت!
📚به نقل از کتاب #سلام_بر_ابراهیم
@jahadesolimanie
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🥀•
داداش جہاد میفرماد :
چیزے کہ در ما میجنگد و
جہاد میکند قدرت بدنـے نیست
و نہ موشک کورنت و نہ گراد و نہ موشکهاے زلزال و خیبر و رعد
آن روح است🇵🇸 . . . !
عبارت است از خون ،
خون است کہ پیروزے را نتیجہ
میدهد، این ایمان و عقیده
ما است …!
#لشگرامامزمان
「ⓙⓐⓗⓐⓓ」
"🔗🕊"
هزارپنجرهدرهرگذرگشودهشدهست
بهشوقدیدنیکلحظهیحضورازتو ..
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
🌼⃟🔗¦↫ #سلامباباجان🖤🌿
🥀⃟🖇¦↫#اینالطالببِدَمِالزهرا؟
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
『 @jahadesolimanie 』
🥀⃟🌧
صبـح یعنے ڪہ دلم
تنگ تـو و آمدنتـــ ...
نقشے از نـور بزن
بر شب تنهـایے من ...
#روزتون_شہدایۍ💛🌱
#شهیدجھادعمادمغنیه🌤!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"🥀"
گُــــلِ سُـــرخ ام . . .
بہ جاےِ شیشہےِ شیـر ،
گلوله ، سہمِ لب هاےِ تو بوده !
•بیادِشہداےکوچکِغزه♥️🇵🇸"
📻#معراجیون
『 @jahadesolimanie 』
「🌳🖇 」
درختـے که شاخه هاش از حصار بریزه تو کوچه ؛ هر عابرے بهش دست درازے میکنه ،شاخه رو میشکنه ، میوه هاش رو میخوره ، بهش آویزون میشه ، حتـے اون محبت و دلسوزے که صاحبش داره رو نداره ، میوه رو هرچقدر دلش خواست میچینه و رد میشه ... با اینکه عابر نه بهش خاک داده نه آب ... ولـے وقتـے از تو حصارش خارج نباشه فقط مال صاحابشه ! چون خاکش داده ، آبش داده ، سر فصلش هَرسش میکنه ، دلسوزه ... هیچکس حق نداره بهش دست بزنه و به شاخ و برگاش آسیب بزنه ... در معرض خطر نیست ! گرفتـے . . ؟🔗⃟🖤|#حرفقشنگ 『 @jahadesolimanie 』