•°
نَظَرة واحدة عَليك تَشْفي كُل جَراحنا
یک نگاه تو، مرحم تمام زخمهای ماست!
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
#سلامباباجان♥️🌿''
🧡°`⛅️^^!
『 @jahadesolimanie 』
🥀⃟🪴
و امروز به نگاهت ، به دعایت
از همه وقت بیشتر احتیاج دارم...
به حال خودم رهایم نکن برادر!✋🏻
#روزتون_شہدایۍ🌸🌱
#شهیدجھادعمادمغنیه🌤!>
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(💛🕌)
.
.
این گدا از سلطان کَرَم میخواد
یه مشهد کنار مادرم میخواد …
#امامرضایقلبم♥️
「ⓙⓐⓗⓐⓓ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
•
هر کدام از نامزد ها با کدام خودرو آمدند؟
ببینم آیا نکتش و متوجه میشید؟☝️😂
داداشمزاکانی🤣🤣🤣🤣
#انتخابات
#بخندمومن
『 @jahadesolimanie 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛🌼^^
زندگیمه اسد الله نجف...(:❤️🩹
٦#روزتاعیدسعیدغدیرخم
『 @jahadesolimanie 』
🦋💐💚💐💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 14
"عشق تحصیل"😌
🔷 یه بار زینب، شش هفت ماهه بود، علی رفته بود بیرون، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه😍
🔸 نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ...📚
چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم 😌
عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ...
حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش !!!
🔸حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم 😊
منم با دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم...
چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ...
🔸 چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ...🙄 یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ...
- می خوای بازم درس بخونی؟ ☺️
🔸 از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ...
- اما من بچه دارم ؛ زینب رو چی کارش کنم؟🙄
- نگران زینب نباش، اگه بخوای کمکت می کنم.👌🏼
🔸ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ...
🔸 علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود .
🔷خودش پیگیر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد.
مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ...
💢اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه!!!
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 32.mp3
5.85M
#شکر_در_سختی_ها 32
از دوره کردنِ خودت نترس❗️
از انتقادات دیگران، هول نکن.
✔️تادیر نشده؛
تا سوتِ پایانو نزدن؛
بیماری های دست و پاگیرِ روحتو بشناس
واین مصائب بزرگ رو ازروحت پاک کن
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
هدایت شده از اندیشکده اصطناعت
🔹عماد فائزمغنیه و عملکردی به شیوه آیت خرچنگ
یکی از مواردی که در #آیت_خرچنگ می آموزیم این است که باید غیرقابل پیش بینی باشیم تا دشمن را از عملکردمان درچار حیرت کنیم ، همانطور که دوستان شهید مغنیه از ایشان روایت میکنند :
🔹همیشه میگفت :
《 باید یک شیوه و اسلوبی پیدا کنم که اسرائیلی ها توقع و انتظار آن را نداشته باشند 》
#شهید_مغنیه
#شهید_عماد_مغنیه
#کودکان_تمدن_ساز
📚راز رضوان _ صفحه ۵۴
_____🦀_________🦀________🦀_______
کانال کودکان تمدن ساز 👇🏻
@koodakanetamadonsaz
⊰🥀✨⊱
.
.
ݪبخݩدٺوبرڪآشےدݪحڪشدهـاسٺ . .(:
🎞⃟🔗|⇜#پس_زمینه"
♥️⃟🔗|⇜#شهیدجہادمغنیه🌱"
🌼⃟🔗|⇜#درخواستی_اعضا✨''
•• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ ••
🌤⤑𝓳𝓪𝓱𝓪𝓭𝓮𝓼𝓸𝓵𝓲𝓶𝓪𝓷𝓲𝓮 ↵
•°
ای آفتاب روشن وُ ای سایهی همای
ما را نگاهی از شما تمامست اگر کنی..
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
#سلامباباجان♥️🌿''
🧡°`⛅️^^!
『 @jahadesolimanie 』
🥀⃟🪴
رتبه والاے انسان را
شهادت لازم است
رونق بازار ایمان را
شهادت لازم است ✨!(:
#روزتون_شہدایۍ🌸🌱
#شهیدجھادعمادمغنیه🌤!>
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」