جزیره مجنون به شهر موش ها معروف شده بود! موش داشت این هوا.
چند بار كه بچه ها از عقبه گربه آورده بودند تا دخل موش ها را بیاورند ، برعكس شده بود و گربه ، نوش جان موش ها شده بودند! دیگر رزمنده هایى كه آنجا بودند جانشان به لب رسیده بود.
موش ها حتى به مهمات و اسلحه هم رحم نمى كردند. نصفه شبى یك هو مى دیدى یك نفر نعره مى زند و روى یك پا جست و خیز مى كند و یك موش گردن كلفت به انگشت پایش آویزان شده.
حتى قنداق سلاح ها را هم مى جویدند و پتوها و گونى ها هم بى نصیب نمانده بود.
تا اینكه خبر رسید تو یكى از مقرها یك گربه پیدا شده كه توانسته از خجالت موش ها در بیاید و آنها را ناكار كند.
بچه ها یك نفر را انتخاب كردند تا براى یكى دو هفته آن گربه دلیر را به مقر بیاورد.
مأمور مربوطه كفش و كلاه كرد و روانه آن مقر شد و به زیارت فرمانده آنجا رفت.
وقتى مأموریتش را گفت ، فرمانده فكرى كرد و بعد گفت:
«ما حرفى نداریم ، اما باید از ستاد لشگر براى گربه مان حكم مأموریت بیاورید ؛ آن هم با امضاء فرمانده لشكر. آخر مى دانى كه اینجا جبهه اس. رفاقت تأثیرى ندارد😊. تازه براى ما مسئولیت دارد. بروید و هر وقت حكم مأموریت آوردید ، گربه ما در خدمت است😳😳😂😂».
#کتاب_رفاقت_به_سبک_تانک
🔗🇱🇧🇮🇷به کانال شهید جهاد مغنیه بپیوندید . 👇👇👇
@jahadesolimanie
🖼 امام علی علیه السلام : چیزی را که از عهده انجام آن برنمیآیی ضمانت نکن.
🔗🇱🇧🇮🇷به کانال شهید جهاد مغنیه بپیوندید. 👇👇👇
@jahadesolimanie
مشغول انجام کارهای روزانه بودم که یکی از رفقا تماس گرفت و گفت یکی که خیلی دوستش داری چند دقیقه دیگه پایین ساختمون منتظرته! آماده شدم و اومدم پایین. یه ماشین با شیشه های دودی در انتظارم بود! داخل ماشین دیده نمی شد! در ماشین رو كه باز کردم، از ديدن راننده هم ذوق زده شدم و هم تعجب كردم! جهاد پشت فرمون نشسته بود!
راه افتاديم... در کوچه پس کوچه های ضاحیه رسیدیم به دفتر کار یکی از دوستان. نماز رو خوندیم و نشستیم به صحبت. حرفامون حسابی گل انداخته بود و از هر دری سخنی به میان می اومد... بحث رسید به حاج قاسم!
ایامی بود که عکسهای حاجی در جبهه های ضد داعش، در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد، و جهاد نگران جون حاج قاسم بود... بهش گفتم انگار حاج قاسم دلش خیلی برای بابات تنگ شده! خندید و گفت همینطوره!
گفت داریم برای مراسم سالگرد حاج رضوان برنامه ریزی می کنیم. میشه حاج میثم مطیعی رو دعوت کنی به عنوان مداح مراسم بیاد بیروت؟ گفتم چشم، إن شاء الله به حاج میثم میگم. می گفت میخوام امسال مراسم رو متفاوت برگزار کنیم... بله، مراسم خیلی متفاوت برگزار شد... چون پيش از رسيدن به سالگرد حاج عماد، جهاد هم به پدرش ملحق شده بود...
☑️ شادی ارواح طيبه شهدای اسلام و خصوصاً جهاد عزيز صلوات
«سید کمیل باقرزاده»