•••
+معتقدبودکه
گروهگرایےبراےانسانتعصبو
عجزفکرےبهوجودمےآوردومیگفت
شمافقطببینیدحضرتامامخمینے(ره)
چهمیگویدازایشانتبعیتکنید
درمبارزاتسیاسے–مذهبےهرگز
خودسرانهعملنمیکردوسعےبراینداشت
کهمبارزاتشدرمسیرمکتبباشد
درواقع،انقلابےبودنمجیدبا
مکتبےبودنشقرینبودوسعےمیکرد
درزندگے،کارومبارزه،
باجوازشرعےعملکند.
"📻"#شهیدمجیدبقایی
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🔗🌷•
+بانوسعدهبدرالدین(همسرحاجعماد)
اولینبارکهدیدمشچهاردهسالمبود، دوستنزدیکبرادرممصطفیبودو بهخانهمانرفتوآمدداشت عقدمانراسیدمحمدحسینفضلالله خواند،نامزدبودیمکهمجروحشد، خیلیهمشدید میخواستمدتیبهیکیازروستاهای آرامدورازمرزفلسطینبرود. آنزمانخانوادههابهدخترها اجازهنمیدادند کههمراهنامزدشانسفربروندولیهر طوربودپدرمرا،راضیکردم شدمپرستارشوباهمرفتیمطاریا روستایینزدیکبعلبک بخاطرطوفانحوادثیکهدرلبنان رویمیداد،ازدواجماخیلیسریع اتفاقافتادنتوانستیم جشنبگیریم حتیمنمثلبقیهعروسها پیراهنسفیدهمنپوشیدم! بعداز،ازدواجبلافاصلهبهتهران سفرکردیمآنجامهمانشیخ علیکورانیبودیم،هنوزجاگیر نشدهبودیم کهعمادرفتبهبعضیکارهایش رسیدگیکندومنتنهاماندم ازهمانروزهایاولفهمیدمکه بایدبهتنهاییوانتظارکشیدن عادتکنم،دیگرصبرمسرآمدهبود، قبلاکهخیلیکمخانهمیآمدو بیشتردرحالکاربود،حالاهمبعضی وقتهاهفتههاهمینطورمیگذشتو نمیدیدمش،شکایتمرا پیشخودشبردم لبخندیزدوگفت: پسکیبرایظهورامامزمان زمینهچینیکنه؟(: "📻"#روایتعمـاد ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
‧⊰🔗‧🌤⊱‧
ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..!
تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، جہاد مغنیه به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . .
هر شب، ساعت
ِ22:00⏰✨ + یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 ! ‹ اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج ›
⋞💚🌤⋟
دل مردهایم و یادِ شما جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما..♥️
『 اَلسـلامُعَلَيْـكَاَيُّہاالاِْمـامُالْمَاْمـوُنُ✋🏻 』
🌤⃟🔗¦↫#سلامباباجان✨"
「➜• jαнαdeѕolιмαɴιe」
໑♥️⛓
•
.
حافظصبورباشڪہ
درراهعاشقی
هرڪسڪہجاننداد
بہجاناننمیرسد!(:🖐🏽
💌¦↫#روزتون_شہدایۍ🕊✨
📿¦↫#شہیدجھادعمادمغنیھ💛!
⌈.🌱.@jahadesolimanie⌋
(🕊🕌)
.
.
فدایتوبشومای
امامبیحرمم
خداکندبشودشیعهسایباندلت💚(:
#السلامعلیڪیاحسنبنعلی✋🏼
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🔗🌷•
+بانوسعدهبدرالدین(همسرحاجعماد)
بعدازآنبرادرمبرایدیدنمنبه
تهرانآمدتاازاوضاعمناطمینانپیداکندو
نامهضبطشدهمادروخواهرمرابهمن
برساند(نامههاییکهصوتیرویکاست
ضبطمیشد)
آنهاازاحوالموشکلخانهاموجاهایی
کهدیدهبودمسوالکردهبودند.
همانطورکهبهنوارگوشمیدادمدردمندانه
گریهمیکردم،ازخودممیپرسیدمبهآنهاچه
بگویموچطوربگویمازکمبودغذاروزهمیگیرم.
نزدیکچمدانمشدمکهدستنخوردهباقی
ماندهبود،نگاهمافتادبهکتاب
نفحاتمحمدیهازشیخمحمدجوادمغنیه
کتابرابازکردموحدیثیازپیامبر(ﷺ)
خواندمکهدربارهبهترینزنانفرمودهبود...
همسرحاجرضوانوقتیازشوهرش
حرفمیزد،صدایشلرزشبیشتری
داشتحاجعمادبرایمنشوهرنبود
پسرمبود،اینقدرکهمناورادوستداشتم.
دنیادرنظرشهیچبودومیگفتمن
فقطبایدبرایشیعیانکارکنم
حاجیهخانمبازهمحرفشرانیمهتمام
گذاشت،وقتیداشتخاطرهیکیاز
ماموریتهایحاجرضوانراتعریف
میکردحرفشراعوضکردوگفت
حاجعمادهیچوقتیکخواب
راحتنداشتهمیشهازجنوبلبنان
بهسوریه،ازسوریهبهجنوبوازجنوببه
بیروتمیآمدوخوابحاجعماددر
ماشینودراینمسیرهابود
"📻"#روایتعمـاد
¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦