شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🌱🖤」
زمیـنجایِتونبود
توآسماننشیـنبودی
امافراموشنکـنعدہایدࢪزمیـن
چشـمیاریازآسماندارند...(:
پ.ن:کلیپسخنرانےشہید۲۰۱۳
#کلیپخام
#روزتون_شہدایۍ🕊
#شہیدجھادعمادمغنیھ✨(:
|📻|@jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
'📖⏳'
نتيجه كوتاهـے در كار، پشيمانـے است و نتيجه دورانديشـے ، سالمماندن [از خسارت و دريغ] !
|حکمت۱۸۱نهجالبلاغه|
#کلامامیر :)
《🕯》
یاد روزے افتاد که پدر دلدارےاش میداد ، دخترم! فردای قیامت جبرئیل از تو خواهد پرسید چه میخواهے ؟ خواهے گفت : آمرزش شیعیانم ... خدا آنها را میبخشد ! و شیعیان شیعیانم را هم ... و خداوند هر کسـے را که با تو پیوندے داشته باشد مےآمرزد !📚چهاردهخورشید،یکآفتاب 『 #بیتالزهرا🖤』 『 #فاطمیه🥀』
03 Ella_Khayra 4.mp3
10.39M
'🎙'
#محمدحسینپویانفر
اللّهملانَعلممِنهاالّاخَیرا#صلیاللهعلیکیافاطمةالزهرا 「➜• jαнαdeѕolιмαɴιe 」
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(💛🕌)
.
.
مَـــــن . . . ؟!
پُر از ماجراےِ دوست داشتن ِشمـا . . (:
#امامرضایقلبم♥️
「ⓙⓐⓗⓐⓓ」
فرشتگان کارگزا عالم 13.mp3
9.33M
#فرشتگان_کارگزاران_عالم ۱۳
💫الله اکبر
از عظمت عالَمی که حتی سرِسوزنی از آن را نشناخته ایم!
💫والله اکبر به عظمت فرشتگانی که؛
بر این عالَم عظیم،احاطه دارند!
کمی بزرگتر نگاه کنیم👀
@jahadesolimanie
📿با خدا باش تا نگهبانت باشد
▫️أطِعِ اللّه َ في جَميعِ اُمورِكَ؛ فإنَّ طاعَةَ اللّه ِ فاضِلَةٌ على ما سِواها
🟤 در همه كارهايت فرمانبردار خدا باش ؛ زيرا كه فرمانبرى از خدا بر هر چيز ديگرى برترى دارد .
📘نهج البلاغه
#نامه_69
🌷 شهیدابراهیم هادی
از شروع جنگ یک ماه گذشت. ابراهیم به همراه حاج حسین و تعدادی از رفقا به شهرک المهدی در اطراف سرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهای پدافندی را در مقابل دشمن راهاندازی کردند. نماز جماعت صبح تمام شد. دیدم بچهها دنبال ابراهیم میگردند! با تعجب پرسیدم: چی شده؟! گفتند: از نیمه شب تا حالا خبری از ابراهیم نیست! من هم به همراه بچهها سنگرها و مواضع دیدهبانی را جستجو کردیم ولی خبری از ابراهیم نبود! ساعتی بعد یکی از بچههای دیدهبان گفت: از داخل شیار مقابل، چند نفر به این سمت میان! این شیار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر دیدهبانی رفتم و با بچهها نگاه کردیم. سیزده عراقی پشت سر هم در حالی که دستانشان بسته بود به سمت ما میآمدند! پشت سر آنها ابراهیم و یکی دیگر از بچهها قرار داشتند! در حالی که تعداد زیادی اسلحه و نارنجک و خشاب همراهشان بود. هیچکس باور نمیکرد که ابراهیم به همراه یک نفر دیگر چنین حماسهای آفریده باشد!
آن هم در شرایطی که در شهرک المهدی مهمات و سلاح کم بود. حتی تعدادی از رزمندهها اسلحه نداشتند.
یکی از بچهها خیلی ذوق زده شده بود، جلو آمد و کشیده محکمی به صورت اولین اسیر عراقی زد و گفت: "عراقی مزدور!"
برای لحظهای همه ساکت شدند. ابراهیم از کنار ستون اسرا جلو آمد. روبهروی جوان ایستاد و یکییکی اسلحهها را از روی دوشش به زمین گذاشت. بعد فریاد زد: برای چی زدی تو صورتش؟!
جوان که خیلی تعجب کرده بود گفت: مگه چی شده؟ اون دشمنه.
ابراهیم خیرهخیره به صورتش نگاه کرد و گفت: اولا او دشمن بوده، اما الآن اسیره، در ثانی اینها اصلا نمیدونند برای چی با ما میجنگند. حالا تو باید این طوری برخورد کنی؟!
جوان رزمنده بعد از چند لحظه سکوت گفت: ببخشید، من کمی هیجانی شدم. بعد برگشت و پیشانی اسیر عراقی را بوسید و معذرتخواهی کرد. اسیر عراقی که با تعجب حرکات ما را نگاه میکرد، به ابراهیم خیره شد. نگاه متعجب اسیر عراقی حرفهای زیادی داشت!
📚به نقل از کتاب #سلام_بر_ابراهیم
@jahadesolimanie