•°
دل چون برای شماست، هنوز زنده است!
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
#سلامباباجان♥️🌿''
🧡°`⛅️^^!
『 @jahadesolimanie 』
🥀⃟🪴
خوش به حال حق
که با علی است…
-فقط حیدر امیرالمومنین است.💚
#غدیریام
براے پروفایلاتون💚😌🌱
#روزتون_شہدایۍ🌸💛
#شهیدجھادعمادمغنیه🌤!>
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
'💌'
امامعلیعلیهالسلام:
شغل همراه با پاکدامنی، بهتر از ثروت فراوانی است که با گناهان به دست آید.
•بخشیازخطبه۳۱نهجالبلاغه
🥀⃟♥️|#حدیثعشق
『 @jahadesolimanie 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
•
یه بار دیگه این حرف قاضی زاده هاشمی رو بشنویم جگرمون حال بیاد😂
#انتخابات
『 @jahadesolimanie 』
💛🌼^^
غدیر ،ریزش باران الطاف رحمانی
بر گلزار جان های تشنه است …!
۲#روزتاعیدسعیدغدیرخم
『 @jahadesolimanie 』
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 18
💢 علی مشکوک میزنه!
🔸 من برگشتم دبیرستان ...
زمانی که من نبودم، علی از زینب نگهداری می کرد.
حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ...
🔹سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم😋🍟🥙🥗🥘
🍳 من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود!
دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد 🍟
🔸واقعا سخت می گذشت خصوصا به علی ... اما به روم نمی آورد ...
🔹طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا میذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... 😌 گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ...
🔹زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم!!!😒
🔹 حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه! هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ...
مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...
🔹یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم...
حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ...
🔸شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم!!
🔹یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ... زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ 😊
🔹چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...😒
حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین...
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 36.mp3
7.66M
#شکر_در_سختی_ها 36
بعضی وقتها
که داری بِسـ🏃ـرعت، ازخدا دور میشی
ودیگه چشمات
نشونه های خدا رو نمیبینن؛
💠یهو یه مصیبت یامشکل
میشه یه ترمزِ محکم
وکمکت میکنه؛ برگردی!
ازشون نترسیا
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
•°
قلبی که زِ خاکِ کفِ پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را ..
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
#سلامباباجان♥️🌿''
🧡°`⛅️^^!
『 @jahadesolimanie 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀⃟🌧
الاستشهاد يحیے القلب ♥️🌱!
.
.
شهادٺ قلب را زندھ مےکند🙃💛!
<#کلیپ📻
#روزتون_شہدایۍ🌸🌱
#شهیدجھادعمادمغنیه🌤!>
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 19
هم راز علی
🔺حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ...
زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...😢
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ...
از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...😒⁉️
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...😢
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟😤
🔷 با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان؛ شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...☺️
💢 با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟😤
می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 💔
🔺نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ...
بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ...
با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...😓
🔷خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین!
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد...حسابی لجم گرفته بود... 😤
- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ 😒
خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...
- این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...
- خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ⁉️😊
خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...
توی چشم هاش نگاه کردم ...
- نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...😊❣️
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
به عوام فریبان رای ندهید!
🔸️بزرگ ترین و جبران ناپذیرترین اشتباه و خطای مردم این است که وقتی مرحله پیروزی نظامی و سیاسی انقلاب فرا رسید، کار را به فرجام رسیده تلقی کنند و فکر کردند که انقلاب به همه اهداف و مقاصد خود دست یافته است. اگر مردم وظیفه خود را پایان یافته بدانند و برای تحقق بخشیدن به اهداف انقلاب با دستگاهِ حاکمِ انقلابی همدلی و همکاری نکنند، نه فقط انقلاب از دستیابی به اهداف خود محروم خواهد شد بلکه زمینه قدرت یافتن فرصت طلبان، عوام فریبان، منافقان و خائنان مهیا خواهد گشت.
📚 جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، صفحه ۳۸۰
#انتخابات
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
‹🎥✨› ''جهـــــاد ابـن العـــــماد ♥️ ... '' "قسمت⁴📺" "سخنان #سیـدجوادنصرالله🎙 فرزندِ سیدحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🎥✨›
'' تاثیـر شہــ🕊ـــادت💔 ... ''
"قسمت آخـر این بخـش📺"
"سخنان #سیـدجوادنصرالله🎙 فرزندِ سیدحسننصـرالله در مورد شہید🌤"
『#جہادشناسے♥️🌿』
|•🎞•|jihadmugnie|
#مفاتیح_گرافی | اعمال عید سعید غدیر
🔹روز هیجدهم ذیالحجه روز عید غدیر و عید اللّٰه الأکبر و عید آل محمّد علیهمالسلام و عظیمترین عید است و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده جز آنکه این روز را عید دانسته، نام این روز در آسمان روز «عهد معهود» و در زمین روز «میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» است.
التماس دعای فرج