مشغول انجام کارهای روزانه بودم که یکی از رفقا تماس گرفت و گفت یکی که خیلی دوستش داری چند دقیقه دیگه پایین ساختمون منتظرته! آماده شدم و اومدم پایین. یه ماشین با شیشه های دودی در انتظارم بود! داخل ماشین دیده نمی شد! در ماشین رو كه باز کردم، از ديدن راننده هم ذوق زده شدم و هم تعجب كردم! جهاد پشت فرمون نشسته بود!
راه افتاديم... در کوچه پس کوچه های ضاحیه رسیدیم به دفتر کار یکی از دوستان. نماز رو خوندیم و نشستیم به صحبت. حرفامون حسابی گل انداخته بود و از هر دری سخنی به میان می اومد... بحث رسید به حاج قاسم!
ایامی بود که عکسهای حاجی در جبهه های ضد داعش، در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد، و جهاد نگران جون حاج قاسم بود... بهش گفتم انگار حاج قاسم دلش خیلی برای بابات تنگ شده! خندید و گفت همینطوره!
گفت داریم برای مراسم سالگرد حاج رضوان برنامه ریزی می کنیم. میشه حاج میثم مطیعی رو دعوت کنی به عنوان مداح مراسم بیاد بیروت؟ گفتم چشم، إن شاء الله به حاج میثم میگم. می گفت میخوام امسال مراسم رو متفاوت برگزار کنیم... بله، مراسم خیلی متفاوت برگزار شد... چون پيش از رسيدن به سالگرد حاج عماد، جهاد هم به پدرش ملحق شده بود...
☑️ شادی ارواح طيبه شهدای اسلام و خصوصاً جهاد عزيز صلوات
«سید کمیل باقرزاده»
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
این قرار داد یه قرار داد بین الملی خود جوشه یعنی تو قبول کردنش هیچ اجباری نیست
و یه قرار دادیه که میاد جلوگیری میکنه از پول شوئی و هرگونه واریز پول یا هرچیز مالی به تروریستها
ویه لیست دارن که هر اسمی داخل اون لیست باشه تروریست و اون کشوری که قبول کرده این قرار داد رو
باید قبول کنه اون اشخاص تروریست هستند
اسم این لیستsdnهستش و هرکسی بازم لازم به ذکره که اسمش داخلش اون لیست باشه تروریست هستش و نباید ارتباط مالی با اون داشت
که به اسم ۲استوره داخل این قرار داد میرسیم
قاسم سلیمانی
عزیز جعفری
وهرکشوری که به این قرار داد پابند شد قبول داره این ۲شخص تروریسته
و اون کسی که قرار داد رو تشکیل داده حق با اون بوده
و دوستان بزرگوار مون داخل برجام این قرارداد رو مثل همون ۲۰۳۰قبول کردن
و این قرار داد وارد مجلس شواری جمهوری اسلامی ایران شده
قرار دادی که اصلا نیازی ب قبول کردنش نبود و اجباری داخلش نبوده
و نکته ی قابل تعجب اینکه داخل مجلس همه قبول کردن قاسم سلیمانی یک تروریست هستش
ک این قرارداد در مدت ۲۰دقیقه تایید شده.
لطفا اطلاع رسانی کنید❌❌❌❌
📜#حکایت
🚨 داستان عجیب شهید شدن #فرزند_شیطان در جنگ صفّین
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در کوه هاى تِهامَه مردى را دید که بر عصاى بلندى به اندازه درخت خرما تکیه زده است. فرمود: این آواز جنّ است. جن گفت: من #هام_بن_هیم_بن_لاقیس_بن_ابلیس هستم. حضرت فرمود: فاصلهٔ تو و ابلیس دو پدر می باشد؟ گفت: بله. حضرت فرمود: گذشتهٔ تو چگونه بود؟ گفت: از روزى که قابیل، هابیل را کشت من بودم. می توانستم حرف بزنم. به ریسمان الهى چنگ نزدم، در جنگل می گشتم و از تپّه ها بالا می رفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت می نمودم. سپس گفت: من توبه کرده ام. آن زمان که همراه نوح (ع) در کشتی اش بودم و او را به دلیل دعایى که براى قوم خویش می نمود، ملامت کردم. حضرت نوح نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با هود (ع)، همراه با کسانى که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز به جهت دعایى که براى قومش نمود، ملامت کردم و با الیاس در شن زارها به سر می بردم و همراه ابراهیم (ع) آن هنگام که قوم وى او را در آتش انداختند بودم من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت. پس از آن، با یوسف (ع) بودم آنگاه که برادرانش به وى حسادت ورزیدند و او را در چاهى افکندند. من او را به عمق چاه بردم و او را غذا می دادم و مثل یک رفیق با او رفتار می نمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس وى بودم تا اینکه خداوند وى را از آنجا نجات داد. سپس، همراه با موسى (ع) بودم. آنحضرت بخشى از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسى هم بودى، سلام مرا به او برسان. من نیز عیسى (ع) را ملاقات کردم و سلام موسى (ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا اینکه بخشى از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد (ص) بودى سلام مرا به آن حضرت برسان. پس اى رسول خدا! عیسى بر تو سلام می رساند.
رسول خدا (ص) فرمود: بر عیسى، روح خدا تا آن زمان که آسمان ها و زمین پا برجایند سلام و بر تو نیز سلام اى هام! که سلام آنان را به من رساندى. اگر درخواست و حاجتى دارى، بگو. هام گفت: خواسته من آن است که خداوند تو را براى امّتت نگهدارد و آنان را براى تو شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا براى وصى و جانشین پس از تو مقاومت ورزند؛ چرا که امت هاى پیشین به خاطر سرپیچى از اوصیاى الهى به هلاکت رسیدند و خواسته من آن است که اى رسول خدا! سوره اى از قرآن را به من تعلیم دهى تا در نمازم آن را بخوانم. رسول خدا (ص) به حضرت على (ع) فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن. هام گفت: اى رسول خدا! این کسى که مرا به او می سپارى کیست؟ رسول خدا (ص) فرمود: اى هام! در کتاب، وصى «آدم» را چه کسى یافتید؟ گفت: «شیث». جانشین «نوح» که بود؟ گفت: «سام». جانشین «هود» که بود؟ گفت: «یوحنا بن حنان» پسر عموى هود. وصىّ و جانشین «ابراهیم» که بود؟ گفت: «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق». جانشین «موسى» که بود؟ گفت: «یوشع بن نون». جانشین «عیسى» که بود؟ گفت: «شمعون بن حمون صفا» پسرعموى مریم. فرمود: چرا اینان جانشینان پیامبران هستند؟ هام گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغب ترین آنان به آخرت. پیامبر (ص) فرمود: در کتاب، جانشین «محمّد» را چه کسى یافته اید؟ گفت: در تورات، نامش «إلیاست».آن حضرت فرمود: این «إلیاست» او على جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغب ترین نسبت به خداوند در آخرت می باشد. هام بر على (ع) سلام کرد و گفت: اى رسول خدا! آیا او نام دیگرى هم دارد؟ فرمود: آرى، «حیدر» پس على (ع) سوره هایى از قرآن را به او آموخت. هام گفت: اى على! اى جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختى براى نماز من کافى است؟ فرمود: آرى. اندک قرآن، بسیار است.
یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا (ص) سلام داد و خداحافظى کرد و برگشت و دیگر پیامبر (ص) را ندید تا اینکه آن حضرت از دنیا رفت.
هام در لیلة الهریر نزد حضرت على (ع) آمد و در جنگ صفین در رکاب امام علی (ع) کشته شد.
منبع:
📚 بصائر الدرجات / ص ۱۱۸
📙 الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، ص 223.
@jahadesolimanie
کپی کردن این مطلب ممنوع❌❌
💞 شهـید جــــهـاد مغنیه 💞:
🔴خاطره فرمانده
در بازگشت از سفر اربعین پارسال، در فرودگاه نجف یک خانم مسن لبنانی
🔵 (مادر #جــهاد ) 🔵 جلویم نشسته بود و با دو سه تا آقای لبنانی صحبت می کرد و عکس رو تو گوشیش بهشون نشون می داد جسارت به خرج دادم و پرسیدم این جوون کیه؟ چقدر زیباست؟ گفت پسرمه دو هفته ی پیش تو سوریه شهید شد بغض کرده بود و از پسرش برام میگفت...ولی والله من ذره ای انکسار تو وجود این زن ندیدم!!| ابراهیم وار اسماعیل خودش رو داده بود و سربلند بود و می گفت اولش خیلی بی تاب بودم، تا اینکه چند شب قبل از پنجره ی هتل با حضرت سیدالشهدا (عليه السلام) حرف می زدم و یه شب گفتم آقا شما مادرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو روسفید کردی، منم پسرمو دادم میخوام رو سفید باشم، و شب حضرت رو در خواب دید که فرمود روسفیدی و قبول باشد... و می گفت از آن شب دیگر آرام آرامم... و من مات و مبهوت از این همه عظمت فقط گفتم مادر چگونه #ما باید از شما تشکر کنیم!؟
https://eitaa.com/jahadesolimanie