eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 درد فراق، ساده مداوا نمی شود باید به هم رسید، و الّا نمی شود ازشنبه بسته‌ایم به جمعه دخیل‌اشک تا تو نیایی این گره ها وا نمی شود 💛°`🌵- 『 @jahadesolimanie
نمے دانم شاید لبخندهایتان ... تسبیح خداوند بود... ڪہ اینگونہ دلنشین مانده است... 🌷 ❤️°`🌷- 『 @jahadesolimanie
💠 🔰 حدیث قدسی: 🔴 اِحذَرْ أن تكونَ مثلَ الصَّبيِّ إذا نَظَرَ إلى الأخضَرِ و الأصفَرِ و إذا اُعطِيَ شَيئاً مِنَ الحُلوِ و الحامضِ اغتَرَّ بِهِ ✍ حذر كن از اين كه چونان كودك باشى، كه هرگاه چشمش به سبز و زرد بيفتد، يا ترش و شيرينى به او داده شود، فريفته آن گردد. 📚 إرشاد القلوب صفحه 200 💛°`🌵- 『 @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی گریه فرمانده نیروی زمینی سپاه هم در آمد 🔹 گلایه های دردآور مردم مناطق محروم سیستان و بلوچستان 💛°`🌵- 『 @jahadesolimanie
🍃 رفیقش میگفت: یه شب تو خواب دیدمش..🌙✨ بهم گفت به بچه ها بگو حتی سمت گناه هم نرن،❌ اینجا خیلی گیر میدن..! ↫اللهــــم عجل لولیڪ الفرج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💛°`🌵- 『 @jahadesolimanie
دروازه های بهشت به روی من باز است...(: 🌿🥀 🌸°`🍃- 『 @jahadesolimanie
آسمان‌میگرید . . . که‌چرابه‌قدرِچشم‌هایِ‌‌تو، تماشایی‌نیست . . . ✨🌊 (: 💛°`🌧- 『 @jahadesolimanie
من واقعا نگران مردم عربستانم که انتخابات ندارن . . یعنے الان با چے خودشون رو باد می‌زنن؟! از نعمت خنک کننده هاے بنفش بعضیا تو ایران محرومن😕😂💔 :) 💛°`🌧- 『 @jahadesolimanie
🪔 | 1⃣ ⚫️ باذکریاجوادتو‌حاجت‌گرفته‌ایم... ▪️ شهادت‌حضرت علیه السلام تسلیت باد 🥀 ⬇️ دانلودعکس‌با‌کیفیت‌‌بالاتر‌: https://s4.uupload.ir/files/negar_۲۰۲۱۰۷۱۰_۲۱۰۳۱۹_zss0.png
🪔 | 2⃣ ⚫️ باذکریاجوادتو‌حاجت‌گرفته‌ایم... ▪️ شهادت‌حضرت علیه السلام تسلیت باد 🥀 ⬇️ دانلودعکس‌با‌کیفیت‌‌بالاتر‌: https://s4.uupload.ir/files/negar_۲۰۲۱۰۷۱۰_۲۱۰۳۵۷_8h0p.png
'' بسـم‌رب‌جہـاد . .♥️🌙 ''
وقت عزایمان رسیدھ . . صاحب عزا بیا💔! • . . السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- 🌱'' 🖤°`⛅️! 『 @jahadesolimanie
「📸」 شھادٺ♥️:) . . یعنے متفاوت به آخر رسیدن! و اگرنه مرگ پایان همه قصه هاست📒🖇 🌸🌦' シ! 🌼°`🌵- 『 @jahadesolimanie
| امام جواد علیه‌السلام اسوه جوانان در مبارزه با جبہه کفر و نفاق . 🔻رهبر معظم انقلاب : امام جواد علیه السلام مانند دیگر ائمه‌ے معصومین براے ما اسوه و مقتدا و نمونه است . در نوجوانے به رهبرے امت اسلام منصوب شد و در سالہایے کوتاه ، جہادے فشرده ، با دشمن خدا کرد به طورے که در سن ۲۵ سالگی یعنے در جوانے ، او را با زهر شہید کردند و درس بزرگے به ما آموخت که در هنگامے که در مقابل قدرت هاے منافق و ریاکار قرار مے گیریم ، باید همت کنیم و هوشیارے مردم را براے مقابله با این قدرت ها بر انگیزیم . اگر دشمن ، آشکار دشمنے بکند و اگر ادعا و ریاکارے نداشته باشد ، کار او آسان تر است . اما وقتے دشمنے مانند مأمون عباسے چہره اے از قداست و طرفدارے از اسلام براے خود میآراید ، شناختن او براے مردم مشکل است . 1359/07/18 🖇 🥀' 🌱 🖤°`🌧- 『 @jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
تو جوادے همه خلق ، گدایان تواند♥️🌱! #شھادت‌جوادالائمه‌علیه‌السلام‌تسلیت🕯🏴' #کاظمین . . 🖤°`🌧- 『 @jah
🥀🌒 آتش زند به قلب همه، سوز داغ تو شد در اشک اهل ولا، چلچراغ تو اى یادگار فاطمه، اى حجت نهم گیرد زلال اشک من امشب سراغ تو  🕯🏴' . . 🖤°`🌿- 『 @jahadesolimanie
<🌧✨> جھاد جوان بسيار باحيايے بود . در لبنان زندگے بسيار سخت است ؛ آن هم براے يک جوان مذهبے و حزب اللهے . . هميشه وقتے ميرفتيم بيرون سـرش پاييـن بود ، دائم و سریع هم كارش را انجام ميداد كه برويم و . . زياد در اين فضاها نمے ماند ، مهمانے كه ميرفتيم يا در جمعے اگر حضور داشت لبخند دائم بر لبانش بود ، اما با همان چهره مهربان و خندان دينش را حفظ ميكرد :)! گاهے در جمع دوستانه ، اگر از بچه ها حرفے ناشايست مےشنيد با همان خنده متذکر میشد . راوے🎙 : دوستان شھید 🖇 🌾💛 🌸°`🌿- 『 @jahadesolimanie
او‌شآھ و ھمه غݪام او . . ッ 🧡°`🌦- 『 @jahadesolimanie
‼از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!! ❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️ ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد. هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد. به نماز خواندن او نگاه کردم. ا