فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دانشجویانی که روز شهادتشان در تاریخ ثبت شد
🔹بزرگنیا، قندچی و شریعترضوی ۳ دانشجوی ضد آمریکایی بودند که خونشان ریخت تا ۱۶ آذر به نام دانشجو ثبت شود.
🇮🇷گرامی داشت روز دانشجو ..
یاد و خاطره خونین بالان شهید:
🌷۱.شهید حاج حسینعلی طوافی
دانشجوی رشته متالوژی
دانشگاه علم و صنعت تهران
(والفجر۸)
گردان حمزه، لشکر ۲۷
🌷۲ شهید سید محمد شکری
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران
(کربلای۵)
گردان عمار، لشکر ۲۷
🌷۳.شهید مجید سرچمی
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
(والفجر۸)
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا(ع)
🌷۴.شهید جاوید الاثر محمد جواد تاجیک
دانشجوی تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
(بدر)
گردان میثم، لشکر ۲۷
🌷۵.شهید علی همایون پور
دانشجوی رشته مکانیک
دانشگاه امیر کبیر
(عملیات بیت المقدس ۴)
گردان مالک اشتر، لشکر ۲۷
🌷۶.شهید محمد رضا خانی
دانشجوی دانشگاه علامه طباطبائی
(ماووت عملیات نصر ۴)
اطلاعات عملیات لشکر ۱۰
حضرت سید الشهدا (ع)
🌷۷.شهید حمید رضا شالی
دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف
(والفجر۴)
اطلاعات عملیات ،لشکر ۲۷
صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاصاحب_الزمان(عج)
#اوج_غریبی_و_مظلومیت
#در_این_دنیای_نامردی_و_نفاق
#یکی_از_یکی_با_غیرت_تر!؟
من خودم چندین بار این کلیپ را تماشا کردم و در این آخرالزمان، از وجود داشتن چنین رهبرانی که همگی پسران فاطمه(س) هستند، لذت بردم👌
#یافاطمه_الزهرا(س)
#امام_خامنه_ای
التماس دعا #ناصرکاوه
ناصر کاوه:
🔥دانشجویان ایرانی که زیر تانک له شدند❗️
🔻در دانشگاه که بود اساتید مارکسیست بهخاطر تسلط علمی «او» بر اندیشه اسلامی، جرات نمی کردند در کلاسهایی که او شرکت می کرد حرفهای انحرافی بزنند و یا اصلا به آن کلاس نمیرفتند!!
🔻وقتی که پیش نویس قانون اساسی در حال بررسی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود بود «او» پیگیر گنجانیدن «ولایت فقیه» بود و طرحی را برای آن به مجلس ارسال کرد.
🔻«او» از دانشجویان مرتبط به آیت الله خامنهای در مشهد پیش از انقلاب و فعال عرصه سیاسی قبل و بعد از انقلاب و موضوع تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود.
🔻وقتی به اهواز رفت در اتاق محقرش بسیاری شبها را تا صبح تحقیق و مطالعه می کرد و سخنرانی های پرشور او در رادیو اهواز شنوندگان زیادی داشت.
🔻در دورانی که فرمانده سپاه اهواز بود و بهخاطر خیانت بنی صدر آذوقه و سلاح به نیروهای مدافع مردمی نمیرسید؛ او با همراهی جمعی از دانشجویان و دانش آموزان و مردم به جنگ دشمن می رفت.
در هویزه در یک روز توانست با همراهی یارانش هشتصد نفر بعثی را با دست خالی اسیر کند.
🔻اما حسین و حدود ۶۰ نفر از دانشجویان انقلابی و مردم در محاصره لشکرهای مجهز عراقی افتادند و در ۱۶ دی ۱۳۵۹ و در روز اربعین حسینی، پس از مقاومتی جانانه و تا آخرین نفس با گلوله مستقیم دشمن، همگی به شهادت رسیدند و شنی های تانک های عراقی پیکرهای آنها را چنان زیر خود خُرد کردند که اثر قابل شناسایی از آنها نماند.
🔻پس از این واقعه، هویزه سقوط کرد و هجده ماه بعد که آزاد شد پیکر شهید حسین علم الهدی از قرآنی که با امضای امام خمینی و آیت الله خامنهای به همراه داشت شناسایی شد.
🔻ایستادگی او و یارانش امید زیادی در جبهه خودی ایجاد کرد که زمینه عملیات های بعدی از جمله فتح خرمشهر شد.
🔻همچنین مقاومت شهید علم الهدی و یاران مظلومش ترس زیادی در نیروهای بعثی ایجاد کرد، چون صدام فهمیده بود که در فرمولهایش با جریان جدیدی مواجه شده است و باوجود آنکه میتوانست سوسنگرد را هم بگیرد، جرأت نکرد جلو بیاید.
🔻روز ۱۶ دی در تقویم به عنوان #روز_شهدای_دانشجو نامگذاری شده است ولی متاسفانه دستگاههای فرهنگی و رسانهای، دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی توجه زیادی به این حادثه مهم و الگوی بزرگ جریان دانشجویی ندارند.
#شهیدحسین_علم_الهدی👇
🌷نوجوان که بود، ساواک دستگیرش کرد. رفتم ملاقاتش و دیدم اوضاع زندان اصلا خوب نیست. اتاق زندان بسیار کوچک و قدیمی و غیر بهداشتی بود... به سید حسین گفتن: چه چیزی لازم داری برات بیارم؟... گفت: فقط یک جلد قرآن برام بیارین.... حسین علم الهدی را به بند نوجوانان بزهکار انداختند. او صبوری به خرج داد...چند روز صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند بلند بود... ماموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد می زدندو می گفتند: تو به اینها چی کار داری؟... از آن به بعد، شکنجه ی حسین، کار هر روز ماموران شده بود... یک بار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد... این نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی، یا اینکه از سقف آویزانش می کردند و می چرخاندنش و یا...
🌷رشته مورد علاقه اش «تاریخ» بود. سال 1356 در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد. هر روز نماز صبحش را در حرم می خواند. توی مسجد کرامت مشهد جلسات تفسیر قرآن آیت الله خامنه ای را پیدا کرده بود. بچه های دانشجو را به این جلسات میبرد...
🌷روزهای ابتدای جنگ ، شبی تعدادی از بسیجیان طرح شبیخون به ارتش عراق را داشتند . ارتش عراق در اطراف اهواز بود . حسین وصیت نامه ای نوشت و به من داد . این برگه تاچند روز درجیب من بود . روزی مشغول مطالعه کاغذهای جیب خود بودم که ناخودآگاه نامه ی حسین را خواندم . حسین در وصیت نامه نوشته بود، به شاگردانم سفارش وتأکید می کنم که مطالعه نهج البلاغه را ادامه دهند...
🌷نیمه هاى شب بود كه نهج البلاغه میخواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره اش برافروخته شده و دارد اشك میریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبهاى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله میكند و مبفرماید :أین َ عمار؟ أین َ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست...
🌷عراقیها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازهها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای...
#کتاب_شهداوانس_به_قرآن
#ناصرکاوه
جز اینکه چندی بیشتر دلتنگ تو هستیم ..
فرقی میان امشب و شب های دیگر نیست
لیلة الشهداء💔
#شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر دلخراش از مردم عادی که توسط رژیمصهیونیستی در شمال غزه قتلعام شده و پیکر آنها در خیابانها رها شده است😰
📌 دانشجو رسالتش در این است که در برابر دردهای جامعه برای همیشه حسّاس بماند. (شهید بهشتی)
🕊 به یاد شهدای امنیت دانشجویان شهید:
حسین زینالزاده و دانیال رضازاده
#روز_دانشجو
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهدای_مدافع_امنیت
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌 ماجرای پسری که به پدرش دستور داد در خاکسپاری پسر شهیدش شرکت کند
🔹 حاج اکبر زینلی با دو فرزندش مجید و محمد حسین اهل روستای فتح آباد رفسنجان بودند و هر یه با هم در عملیات حضور داشت.
◇ پدر با پسرهایش در یک گردان بودند ، حاج اکبر و محمدحسین بسیجی و مجید پسرش هم فرمانده آنها بود.
◇ در حین عملیات خبر رسید که محمدحسین شهید شده و حاج اکبر نزد پسرش مجید آمد و گفت : پسرم آماده شو که به رفسنجان برویم ، همه منتظر هستند و هرچی باشد تو برادرش هستی تو هم باید توی مراسم تشییع و تدفین برادرت باشی.
◇ مجید پدر را در آغوش کشید و گریه کرد و گفت: تکلیف من امروز این است که بالای سر نیروهای گردان باشم.
◇ پدر زیر بار نمی رود و حاج مجید دست آخر به پدرش می گوید: مجبورم بهعنوان فرمانده دستور دهم بروید و مراسم خاکسپاری محمدحسین جان را برگزار کنید.
🔻 شهید «مجید زينلي فتحآبادي» چهارم آذر ۱۳۳۹، ديده به جهان گشود. فرمانده گردان ۴۱۸ لشكر ۴۱ ثارالله در جبهه و سوممرداد ۱۳۶۷، در شلمچه براثراصابت تركش خمپاره به پيشاني، شهيد شد.
🔻 شهید «محمد حسین زينلي فتحآبادي» ششم تير ۱۳۴۱، به دنيا آمد و سيام ارديبهشت ۱۳۶۵، در مهران بر اثر اصابت تركش به سر و كتف، شهيد شد.
🩸قائم مقام فرمانده گردان۴۱۸ لشکر۴۱ثارالله
#سردار_شهید_حاجمجید_زینلی
#شهید_محمد_حسین_زینلی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🌹 مهمـان امروز ما👈💗شهید شاهرخ ضرغام هستند 🌹 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن🙏سلام دوستان✋ شاهرخ ضرغام هستم, معروف به حر انقلاب... سال ۱۳۲۸ تهران به دنیا اومدم و حالا میخوام از خودم براتون بگم😊دوران کودکي جثه درشت و قوي داشتم💪 بیشتر از سنم نشون میدادم🙂 هيچ وقت زيربار حرف زوروناحق نميرفتم... دشمن ظالم ويارمظلوم بودم😊 در سن دوازده سالگي طعم تلخ يتيمي را کشیدم و از آن پس با سختي روزگار را سپري کردم 😢سال دوم دبيرستان بودم. قد و هيکلم از همه بچه ها درشت تر بود... خيلي ها درمدرسه ازمن حسابميبردند، اما من کسي را اذيت نمي کردم🙂يک روز وارد خانه شدم و بي مقدمه گفتم: ديگه مدرسه نميرم!... مادرم با تعجب پرسيد: چرا؟! 😳 گفتم: با آقا معلم دعوا کردم...اونها هم من رو اخراج کردند. مادرم کمی نگاهش کردم و گفت: پسرم، ُخب چرا دعوا کردي؟!
روایت از مادر شهید:👇
🌟 وقتي از دوستانم پرسيدم, گفتند: معلم از بچه ها امتحان سختي گرفت.همه کلاس تجديد شدند. اما فقط به يکي از بچه ها که به اصطلاح آقازاده بود و پدرش آدم مهمي بودنمره قبولي داد😕 شاهرخ به اين عمل معلم اعتراض کرد. معلم هم جلوي همه، زد تو گوش پسر شما😣شاهرخ هم درسي به آن معلم داد که ديگه از اين کارها نکنه!
💥 ازاون موقعه به بعد رفتم پیگیر ورزش شدم💪پس از چند سال و در مسابقات کشتی فرنگی قهرمان جوانان تهران در دسته صدکیلو شدم😊و در سال ۱۳۵۰ در دسته فوق سنگین جوانان کشور قهرمان شدم. من به خاطر قدرت جسماني كه داشتم اهل واجبات نبودم از لوتی مرام بودم... فشار مالي باعث شد محافظ يكي از كابارها بشم. من با خاندان شاه و زور گویی و...خیل مشکل داشتم😡 ولی ارادت زیادی به امام خمینی داشتم. قبل از انقلاب رو سینه ام خالکوبی کردم و روی آن نوشتم 💗خمینی فدایت شوم...
💠مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود، شاهرخ نشسته بود مقابل تلویزیون، سخنرانی حضرت امام در حال پخش بود. داشتم از کنارش رد میشدم که یکدفعه دیدم اشک تمام صورتش را پر کرده. با تعجب گفتم: شاهرخ، داری گریه می کنی!؟
با دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: امام، بزرگترین لطف خدا در حق ماست. ما حالا حالاها مونده که بفهمیم رهبر خوب چه نعمت بزرگیه، من که حاضرم جونم رو برای این آقا فدا کنم.
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#سالروز_شهادت
#ولایت_فقیه