eitaa logo
جهادگر انقلابی
156 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
12 فایل
سلام و خیر مقدم حضور عزیزان این کانال با نام «جهادگر انقلابی» با نگاهی به زندگی شهید جهانگیر مرجانی و برای زنده نگه داشتن راه و یاد شهدا و خصوصا سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی که نام در گمنامی داشتند و همچنین اخبار و اطلاعات آموزنده ایجاد گردیده است
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلاَمُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ الشَّهِيد، السَّلاَمُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الْوَصِيُّ الْبَارُّ التَّقِی، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ اَمَرتَ بِالْمَعرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ عَبَدتَ اللَّهَ مُخلِصاً حَتَّى اَتَاکَ الْيَقِين، السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا اَبَا الْحَسَنِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه.
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا امسال هم برای مهمان‌هایشان بله‌برون گرفتند… روایت حاج حسین یکتا از عشق را در یادمان شلمچه بشنوید!
شهید نوید صفری: 💎 اگر دو چیز را رعایت بکنی، خدا شهادت را نصیبت می کند؛ ✔️یکی، پرتلاش باش و ✔️دوم، مخلـــص... این دو تا را درست انجام بدهی، خدا شهادت را هم نصیبت می کند. ❤️
هوالشاهد ‍ شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک شهدا بخصوص این شهید مظلوم صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 https://eitaa.com/jahadgar_enghelabi
📌 *شهیدی که بدون حساب و کتاب از برزخ عبور کرد/ ترکش خمپاره به پهلویش خورد و دست بر سینه با ذکر حضرت سیدالشهداء شهید شد* 🔹️ آیت الله حق شناس، در مجلسی درباره شهادت احمدعلی نیری (یکی از شاگردانش)؛ با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: ◇ این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم: از برزخ چه خبر؟ ◇ احمد به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. ◇ رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! ◇ " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" 🔹️ یکی از دوستان شهید می گوید: ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد. ◇ کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : *السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد  به زمین افتاد ...* ◇ احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..." *■ عارف‌ شهید احمد علی نیّری* 🔹️ * یادی از شهدا*
🔴 متهم ردیف اول نابسامانی اوضاع کشور! ❓آیا رای ندادن، نشانه اعتراض به حاکمیت است؟ ❓در کدامیک از انتخاباتِ طولِ تاریخ، صدای آرای خاموش و آرای داده نشده، شنیده شده است؟! 🔻مثلا در انتخابات آمریکا درسال ۱۹۹۶ مشارکت بسیار پایین بود. تقریبا ۴۹ درصد مردم آمریکا رأی دادند و از بین ۴۹ درصد؛ حدود ۲۵ درصد به کلینتون رأی دادند؛ یعنی در واقع ۷۴ درصد مردم آمریکا به کلینتون رأی نداده بودند؛ و کلینتون، عملاً رئیس‌جمهور اقلیت جامعه آمریکا بود. 🔻در مقابل، انتخابات مربوط به انتخاب اوباما و انتخابات مربوط به انتخاب بایدن، جزو بالاترین مشارکت‌ها بود. ❓حال سوال اینجاست که آیا کلینتون، کمتر از بایدن رئیس‌جمهور آمریکا بود؟! خیر! ⛔️ به عبارت دیگر، آن ۵۱% که در دوره نامزدی کلینتون، در انتخابات غایب بودند، اگر در انتخابات شرکت می کردند، می توانستند به کاندیدای مورد نظر خود رای داده؛ شرایط را تغییر دهند، مگر این که ادعا شود که در آمریکا نیز وجود شورای نگهبان! مانع از حضور کاندیدای موثر می گردد. 🤔😳 ✅ نتیجه آن که قهر با صندوق رای، هیچگاه منجر به تغییر مثبت در اوضاع کشور نمی گردد؛
✨﷽✨ 🌷مهمان امام حسین (علیه السلام) : ✍شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی. 📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲