eitaa logo
جهادگر انقلابی
157 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
11 فایل
سلام و خیر مقدم حضور عزیزان این کانال با نام «جهادگر انقلابی» با نگاهی به زندگی شهید جهانگیر مرجانی و برای زنده نگه داشتن راه و یاد شهدا و خصوصا سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی که نام در گمنامی داشتند و همچنین اخبار و اطلاعات آموزنده ایجاد گردیده است
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ نامزد محترم! باید شفاف باشه هزینه‌های تبلیغات خودت رو از کجا میاری❗️ ⬅️ حضرت_امیر سلام‌الله فرمود اگه دیدید من فقیر اومدم تو حکومت ولی پولدار رفتم، یعنی من خائنم❗️ https://eitaa.com/jahadgar_enghelabi
السَّلاَمُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ الشَّهِيد، السَّلاَمُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الْوَصِيُّ الْبَارُّ التَّقِی، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ اَمَرتَ بِالْمَعرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ عَبَدتَ اللَّهَ مُخلِصاً حَتَّى اَتَاکَ الْيَقِين، السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا اَبَا الْحَسَنِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه.
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا امسال هم برای مهمان‌هایشان بله‌برون گرفتند… روایت حاج حسین یکتا از عشق را در یادمان شلمچه بشنوید!
شهید نوید صفری: 💎 اگر دو چیز را رعایت بکنی، خدا شهادت را نصیبت می کند؛ ✔️یکی، پرتلاش باش و ✔️دوم، مخلـــص... این دو تا را درست انجام بدهی، خدا شهادت را هم نصیبت می کند. ❤️
هوالشاهد ‍ شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک شهدا بخصوص این شهید مظلوم صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 https://eitaa.com/jahadgar_enghelabi
📌 *شهیدی که بدون حساب و کتاب از برزخ عبور کرد/ ترکش خمپاره به پهلویش خورد و دست بر سینه با ذکر حضرت سیدالشهداء شهید شد* 🔹️ آیت الله حق شناس، در مجلسی درباره شهادت احمدعلی نیری (یکی از شاگردانش)؛ با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: ◇ این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم: از برزخ چه خبر؟ ◇ احمد به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. ◇ رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! ◇ " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" 🔹️ یکی از دوستان شهید می گوید: ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد. ◇ کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : *السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد  به زمین افتاد ...* ◇ احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..." *■ عارف‌ شهید احمد علی نیّری* 🔹️ * یادی از شهدا*
🔴 متهم ردیف اول نابسامانی اوضاع کشور! ❓آیا رای ندادن، نشانه اعتراض به حاکمیت است؟ ❓در کدامیک از انتخاباتِ طولِ تاریخ، صدای آرای خاموش و آرای داده نشده، شنیده شده است؟! 🔻مثلا در انتخابات آمریکا درسال ۱۹۹۶ مشارکت بسیار پایین بود. تقریبا ۴۹ درصد مردم آمریکا رأی دادند و از بین ۴۹ درصد؛ حدود ۲۵ درصد به کلینتون رأی دادند؛ یعنی در واقع ۷۴ درصد مردم آمریکا به کلینتون رأی نداده بودند؛ و کلینتون، عملاً رئیس‌جمهور اقلیت جامعه آمریکا بود. 🔻در مقابل، انتخابات مربوط به انتخاب اوباما و انتخابات مربوط به انتخاب بایدن، جزو بالاترین مشارکت‌ها بود. ❓حال سوال اینجاست که آیا کلینتون، کمتر از بایدن رئیس‌جمهور آمریکا بود؟! خیر! ⛔️ به عبارت دیگر، آن ۵۱% که در دوره نامزدی کلینتون، در انتخابات غایب بودند، اگر در انتخابات شرکت می کردند، می توانستند به کاندیدای مورد نظر خود رای داده؛ شرایط را تغییر دهند، مگر این که ادعا شود که در آمریکا نیز وجود شورای نگهبان! مانع از حضور کاندیدای موثر می گردد. 🤔😳 ✅ نتیجه آن که قهر با صندوق رای، هیچگاه منجر به تغییر مثبت در اوضاع کشور نمی گردد؛
✨﷽✨ 🌷مهمان امام حسین (علیه السلام) : ✍شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی. 📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود خدا بر آقای سلطانی گوینده خبر سراسری که اشک مارا با این روایت قشنگش درآورد... https://eitaa.com/jahadgar_enghelabi
﷽ 📝 مساله اول در چیست؟ 🔻همه باید اصرار داشته باشید که در انتخابات شرکت کنید. 🔹به نظر من مسئله ‏ی اول در انتخابات؛ مسئله ‏ی انتخاب این شخص یا آن شخص نیست؛ مسئله ‏ی اول، مسئله ‏ی حضور شماست. 🔸حضور شماست که نظام را تحکیم می‌کند، پایه ‏های نظام را مستحکم می‌کند. 🔹آبروی ملت ایران را زیاد می‌کند، استقامت کشور را در مقابل دشمنی ‏ها زیاد می‌کند. 🔸دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف میکند. 🔺این یک مسئله ی بسیار مهم است؛ پس مسئله ‏ی اول، شرکت در انتخابات است. 🌺 بیانات رهبر انقلاب اسلامی مدظله‌العالی در جمع مردم استان کردستان‏ در میدان آزادی سنندج‏ ٨٨/٢/٢٢ https://eitaa.com/jahadgar_enghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آغاز پیاده‌روی نیمۀشعبان به سوی کربلا 🔹در آستانۀ نیمۀشعبان جمعی از زائران عراقی با پای پیاده به سوی کربلا می‌روند. 🔹امسال مسئولان عراقی معتقدند که تعداد زائران نیمۀشعبان امسال به بیش از ۳.۵ میلیون نفر می‌رسد.
32.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌌 مناجات "سحرگهان" 🌙 🗣 با صدای قاسم رفعتی سحرگهان که موذن برآوَرَد آواز به روی دل شود از حق، درِ عنایت باز برآورند مناجاتیانِ قدس، خروش زنند بر صف روشندلان، صلایِ نماز بیا به مجمع ایمانیانِ یک دل و دین که این گروه، به یک قبله می کنند نماز مقامِ امن الهی، منادیِ توحید عزیزتر، حرمِ کبریا حریمِ حجاز ز خواب، بختِ بلندم به کوتَهی گَروَد بگو: موذنِ خوش لهجه برکشد آواز
السَّلاَمُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ الشَّهِيد، السَّلاَمُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الْوَصِيُّ الْبَارُّ التَّقِی، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ اَمَرتَ بِالْمَعرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ عَبَدتَ اللَّهَ مُخلِصاً حَتَّى اَتَاکَ الْيَقِين، السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا اَبَا الْحَسَنِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه.
🔺همان ها که به آمریکا و اسرائیل التماس میکنند تا به خاک ایران حمله کنند و ملت ایران را تحریم کنند؛ به ملت میگویند در انتخابات شرکت نکنید چون انتخابات به ضرر شماست:))) در این ماجرا پندهایی است برای آنان که اندیشه کنند... 💬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊شهدا می‌دانستند برای زنده ماندن لایق تر از یک سری دیگر هستند... آنان رفتن چون میکردن احساس مسئولیت در انتخابات مثل شهدا 📌شهدا برای اهدای جان، به بدی برخی مسئولین نگاه نکردند... 📌شهدا می دانستند که عده‌ای سوءاستفاده خواهند کرد؛ اما برای اهدای جان، تردید نکردند! 📌اگر ما در رأی دادن مثل شهدا احساس مسئولیت نکنیم، یعنی فرهنگ شهادت نداریم❗️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا با این همه مشکل تو شرکت میکنید؟ جوابش عالی بود👌 ─‌┅═‎✧❁°❁✧═‎┅─‌ https://eitaa.com/jahadgar_enghelabi
خلاصه ای بسیار زیبا و حیرت آور از سوی پروردگار به همه انسانها :👇 سوگند به روز، وقتی که نور میگیرد و به شب، وقتیکه آرام میگیرد، که من نه تو را رها کرده‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام. (ضحی 1-2) افسوس که هرکس را بسوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را بسخره گرفتی! (یس 30) و هیچ پیامی از پیامهایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (انبیا 87) و مرا به مبارزه طلبیدی وچنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز توانایی! (یونس 24) و این درحالی بود که حتی مگسی را هم نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری. (حج 73) پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید(چه لرزشی!)، گفتم کمکهایم در راهست و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک کردی. (چه شکهایی!) (احزاب 10) تا زمین با آن وسعتش بر تو تنگ آمد. پس حتی ازخودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من بسوی تو باز گشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118) وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم، با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام 63-64) این عادت دیرینه ات بوده که هرگاه خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رو بسوی دیگر کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من ناامید شدی. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوش تو باری که می شکست پشتت را؟ (سوره شرح 2-3) آیا غیر از من، خدایی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف 59) پس کجا میروی؟ (تکویر 26) پس از این سخن، دیگر به کدام سخن میخواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6) مرا بیاد می آوری؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرهای پاره پاره را به هم فشرده میکنم تا  قطره ای باران از خلال آنها بیرون آید و بخواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این درحالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم 48) من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحتهایی بر میدارد! و در شب، تمام روحت را درخواب باز پس میگیرم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آنرا به زندگی بر انگیخته، و تا مرگت که بسویم بازگردی، به اینکار ادامه میدهم. (انعام 60) من همانم که وقتی می ترسی، به تو امنیت می دهم. (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یکبار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29) تا یکبار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا فهمیدین چرا شهیدش کردن یا نه؟ مولوی عبدالواحد ریگی؛ یکی از علمای اهل سنت سیستان و بلوچستان ✍️ محمدسام پ. ن. نظام مبتنی بر ولایت فقیه؛ همانطور که دشمنانی سرسخت دارد که برای ابراز دشمنی با او و نظام تحت ولایت و رهبری ولی فقیه، هیچ حد و مرزی نمی شناسد، همینطور دوستانی دارد از افکار و مذاهب و ملل مختلف که برای حمایت از ولی فقیه؛ از جان شیرین خود مایه می گذارند... 📌مولوی عبدالواحد ریگی؛ از علمای اهل سنت را مقایسه کنید با مولوی عبدالحمید؛ از علمای دیگر اهل سنت، مصداقی روشن هستند از دوستی و دشمنی حداکثری با ولایت فقیه؛ هر دو از سیستان و بلوچستان...
📝چرا سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید یوسف الهی به خاک سپرده شود؟ در یک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد ۱. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود ۲. نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می‌کشید ۳. دائما ذکر خدا می‌گفت ۴. قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود ۵. هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود ۶. چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی‌گفت ۷. خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می‌گفت ۸. روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی‌ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 💥 ۵ خاطره از شهید حسین یوسف الهی 🔹 شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. 1️⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2️⃣ مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3️⃣ برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت ۱۰:۰۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت! 4️⃣ همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر۴۱ ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی -فرمانده لشکر- در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟! گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5️⃣ همرزم شهید: زمستان سال ۶۴ بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من! چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر ۸ محقّق شد!...