eitaa logo
پایگاه جهادگران استان یزد
695 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
346 ویدیو
18 فایل
اینجا قرارگاه جهادی شهید محمدخانی🌹 و پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد✌🏻 • عرصه‌های عمرانی، آموزشی، اشتغال زایی، سلامت 📲 با ما همراه باشید: https://zil.ink/q_hajammar 📥 ارتباط با ما و ارسال خبر: @Ad_jahadgaran_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 || سه قدم تا خدا (سری چهارم) 🔹 برگزاری مراسم اعتکاف دانش‌آموزی دختران: ●⁠ برپایی مناجات شبانه و انجام گروهی اعمال اعتکاف و نمازشب ●⁠ مناجات سحر همراه با توسل و زیارت پرچم حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها ●⁠ برپایی نماز صبح و خواندن دعای عهد ● انجام اعمال ام داوود ●⁠ برپایی نماز ظهر ●⁠ برپایی نماز مغرب و اهدای جوایز ●⁠ گعده پایانی و وداع دوستانه 🕌 مسجدحضرت‌ابوالفضل(ع)،حسن‌آباد‌ مشیر 🗓️ دی ماه ۱۴۰۳ ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
📣 || شما هم دعوتید! 🔰 اجتماع فعالین جهادی و آئین اختتامیه ششمین جشنواره بین المللی جهادگران 🔷 رویداد زمان: ۹ و ۱۰ بهمن ماه مکان: دانشگاه صنعتی شریف سالن استاد جباری 🔶 اختتامیه زمان: ۱۱ بهمن ماه مکان: مجتمع فرهنگی ۱۳ آبان سالن همایش بصیرت 🏆 ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
پایگاه جهادگران استان یزد
📖 || زنده باد جهاد 🟢 مشخصات کتاب: کتاب زنده باد جهاد، دربردارنده مطالعات و مستندسازی نسبت به تجربیات گرانقدر نهاد انقلابی جهاد سازندگی است. رویکرد اصلی کتاب، تبیین الگوی مدیریت جهادی در ساختار و فرهنگ مدیریتی کشور است. مبنای کتاب زنده باد جهاد، انتقال تجربیات مدیریتی منطبق با روح و فرهنگ انقلاب اسلامی است. بنابراین اگر دانشجوی مدیریت هستید و یا مدیریت یک مجموعه را برعهده دارید خواندن این کتاب وجه جدیدی از مدیریت را در مقابل شما قرار خواهد داد. 🟢 معرفی کتاب زنده باد جهاد: کتاب زنده باد جهاد ۱۰ روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی با هدف مستندسازی تجربیات ارزشمند دوران فعالیت جهاد سازندگی است که توسط سید مجتبی قافله‌باشی، سید علیرضا طباطبایی، سید حسین رفیعی، سید حمزه حسنی، حامد حاجی‌پور و سعید امینی به رشته تحریر در آمده است. 🟢 برشی از متن کتاب زنده باد جهاد: اگر در جاده قدم می‌زدی پاهایت در آسفالت فرو می‌رفت. هر کس که عقلش کار می‌کرد، ساعت ۲ ظهر از خانه ‌اش بیرون نمی ‌آمد. در این شرایط، زمانی که پشت ماشین نشستم و دستم را بر روی فرمان گذاشتم، مثل این که ماهیتابه داغی را در دست گرفته باشم، جلز و ولز کرد. فوراً بیرون پریدم، یک شال را آب زدم و روی دستم گذاشتم و در جاده راه افتادم. هوا به قدری گرم بود که ناگهان پشت ماشین خوابم برد. یک لحظه بیدار شدم و دیدم دارم به زیر تریلی می‌روم. این کارها به خاطر نادانی و بی‌ عقل ما نبود؛ بلکه به قدری کار جاذبه داشت و شوق و اشتیاق ایجاد می‌کرد که نمی‌خواستیم کوچکترین زمانی را از دست بدهیم. ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd