eitaa logo
گروه جهادی شهید عزیززادگان
265 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
10 فایل
. لینک کانال گروه جهادی شهید عزیززادگان قم . https://eitaa.com/joinchat/1182400604C07a410580f . @jahadi_heiat . ارتباط مجازی با مدیر گروه: @jamraci
مشاهده در ایتا
دانلود
لنگر آسمان ، ستون زمین تو به جبریل داده‌ ای پر و بال مستی‌ ام را خودت دو چندان کن یا علی یا محول الاحوال
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | ‌۱۴۰۲ اینگونه گذشت... 👆 مروری بر لحظات ماندگار دیدارهای سال۱۴۰۲ رهبر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سال نو بر شما و خانواده گرامی‌تان «حُسینی» بادا🌹 نوروز وصالتان حُسینی بادا نیکوییِ حالتان حُسینی بادا در وسعت کُلُ خَیر فی بابِ حُسین سرتاسر سالتان حُسینی بادا
شعری زیبا از امام خامنه ای من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! سید علی خامنه ای❤️❤️❤️ { أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ } 🇮🇷 🇵🇸
انس شهید صیاد شیرازی با روضه 🔹خانه‌دار شدن شهید صیاد طول و تفصیل دارد. بالاخره بعد از کش و قوس‌ها و چانه‌زنی‌های فراوان صیاد را راضی کردیم که ماشینش را بفروشد و خرج خانه کند. 🔹با کمک چند نفر از همکاران خانه را برایش آماده کردیم. قرار شد با خودش برویم و خانه را ببینیم. رفتیم. خوب همه‌جا رو بازدید کرد. حیاط، طبقه‌های بالا و زیر زمین که یک سالن وسیع داشت و یک اتاق کوچک‌تر. 🔹خانه تازه رنگ‌شده بود و موکت هم نداشت. برگشت یکی از بچه‌ها را صدا کرد و گفت: «آقای جمشیدی! برو بازار چندمتر پرچم بگیر و بیار دور تا دور این اتاق نصب کن. از این پارچ هایی که روش شعر نوشته‌شده؛ “باز این چه شورش است” از همون‌ها بگیر و بیار» . 🔹من و تیمسار ازگمی به‌هم نگاه کردیم که صیاد چه کار می‌خواهد بکند. 🔹گفت: که «از این سالن استفاده شخصی نمی‌کنیم. این‌جا می‌شه حسینیه که همان هم شد. 🔹شب‌های اول هر ماه مراسم عزاداری امام حسین و ائمه را آن‌جا برگزار می‌کرد. خودش جارو دست می‌گرفت و قبل‌از آمدن مهمان‌ها، حیاط و پیاده‌روی جلوی در را آب‌وجارو می‌کرد. هرچه اصرار می‌کردم که «حاج‌آقا! بدید من جارو می‌کنم»، فایده نداشت. 🔹وقتی هم که مهمان‌ها می‌آمدند، کفش‌ها را جفت می‌کرد. بعد می‌آمد توی سالن؛ همان کنار در دو زانو می‌نشست.
آب‌می‌بینم‌وازعمــــق‌جگر‌مــی‌سوزم عطش‌روز‌نهم‌بوی‌ابالفضل‌دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا