eitaa logo
مجموعه جهادی حسنا (حمایت از مادران باردار)
941 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
231 ویدیو
16 فایل
گروه جهادی حسنا جهادگران حامی فرزندآوری ارتباط با ما : ادمین: @Z_bazaz تلفن تماس: 0905 689 4313 ( @jahadi_hosna01)
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر خانم هجده ساله‌ای که در دوران عقدکردگی هستند و به تازگی متوجه بارداری خود شدند. پدر ایشون از راه جمع‌آوری ضایعات روزگار می‌گذراند و به دلیل اینکه مریض‌اند و با عصا حرکت می‌کنند روزها در منزل‌‌اند و شب‌ها مشغول جمع‌آوری ضایعات می‌شوند. مادر دختر خانم هم مبتلا به بیماری اعصاب هستند. آقای داماد چون پدرشان سرطان دارند، وام ازدواجشان رو خرج بیماری ایشون کردند و به تازگی در کارگاه کفاشی مشغول به کار شدند. متأسفانه اطلاع یافتن خانواده ها از مسئله‌ی بارداری عروس خانم موجب اختلافات خانواده‌ها شده. امید است قبل از بروز مشکلی جدی، بتوانیم جهیزیه‌ای آبرومند برای این دختر خانم تهیه کنیم. 💳 شماره کارت جهت تأمین جهیزیه برای ۶۱۰۴۳۳۷۳۴۷۲۰۸۲۳۱ سمیه قهرمانی آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این فیلم فقط، *گوشه‌ای* از فعالیت‌های خادمین شما در است ... باشد که مقبول حضرت حق افتد🙏 ✨ شماره کارت ویژه تأمین ارزاق برای این خانواده ها و مخارج مربوط به خانم‌های باردار و نوزادشون(خوراک، پوشاک، سیسمونی، دارو، دکتر و هزینه های متفرقه مورد نیاز) ۵۰۲۲۲۹۱۰۷۶۳۰۰۹۹۳ مهران سرمد ✨جهت اطلاع از فعالیت‌های این مجموعه در یکی از کانال‌های زیر عضو شوید. پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
﷽ انفاق کن و از تنگدستی نترس! 🔹 نصیحت حضرت امام رضا علیه‌السلام به امام جواد علیه‌السلام 🍃 رهبر انقلاب: امام هشتم علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) در نامه‌ای به فرزندش امام جواد علیه‌السلام نوشت: «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. ❇️ این طرز فکر اسلام است و این طرز فکر اسلام فقط مال متوسطین و فقرا نیست که هر وقت ما یک چیزی را اعلام کردیم، یا برای جنگ، یا برای سیل یا برای نیازهای گوناگون، اولین کسانی که اجابت کردند، طبقه‌ی متوسط مردم است. 💍 می‌آیند انگشتری را، طلائی را به آدم می‌دهند که آدم خجالت می‌کشد، اشک انسان درمی‌آید، می‌بیند که این چه خانواده‌ی ضعیفی است، انگشتری که به حسب قیمت ظاهری کم‌بهاست، اگرچه در باطن بسیار باارزش و قیمتی است، اینها هستند غالباً که می‌آیند می‌دهند؛ افراد متوسط و افراد فقیر. آن کسانی که پول‌های بیشتر دارند، کمتر می‌آیند. ۱۳۶۶/۰۸/۲۹ (ع) @giveroflife
☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘ امام حسن مجتبى علیه السلام می‌فرمایند: *أنَا الضّامِنُ لِمَن لَم يَهجُس فى قَلبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَن يَدعُوَ اللّه‏َ فَيُستَجابَ لَهُ؛* كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى ‏كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند. كافى، ج۲، ص۶۲ 🌸 میلاد دومین اختر تابتاک آسمان امامت و ولایت، امام حسن مجتبی علیه السلام بر شما مبارک باد🌸 @giveroflife
حسنایی‌های عزیز طاعات و عباداتتون قبول حق☺️ در این ماه پر خیر و برکت و تو شرایط درگیری با بیماری کرونا که خیلی از ماها سفره های افطارمون که برای پذیرایی از دوستان و آشنایان پهن می‌شد خالی مونده ما پیشنهاد یه طرح جایگزین براتون داریم با نزدیک شدن به نیمه ماه رمضان، می‌تونیم کریمانه و به تأسی از مولود این ماه، بخشی از مبلغی که می‌خواستیم برای سفره‌های افطارمون هزینه کنیم را برای رفع نواقص پک‌های سیسمونی(خرید پوشک و دوخت سرویس خواب) انفاق کنیم. ما به ۵۰ بسته پوشک و ۵۰ دست سرویس خواب احتیاج داریم، هزینه هر بسته پوشک تقریباً ۸۰۰۰۰ تومان و هزینه هر سرویس خواب ۱۰۰۰۰۰ تومان است. شما می‌تونید با تقبل یک سهم یا چند سهم در این (ع) ما شریک شوید. 🔆 مدت این طرح از امروز، دهم ماه مبارک رمضان تا هفدهم ماه مبارک هست. 🌟 مازاد این پول برای هزینه‌های دیگر سیسمونی و ... استفاده خواهد شد. 🔆 توی این روزهای عزیز می‌تونید به *نیت صدقه* هم مبالغ خود را واریز کنید. شماره کارت جهت واریز مبالغ برای تقبل یک یا چند سهم از پک‌های سیسمونی ۵۰۲۲۲۹۱۰۷۶۳۰۰۹۹۳ مهران سرمد آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
مجموعه جهادی حسنا (حمایت از مادران باردار)
حسنایی‌های عزیز طاعات و عباداتتون قبول حق☺️ در این ماه پر خیر و برکت و تو شرایط درگیری با بیماری ک
امروز روز کریم است کریم اهل بیت علیه السلام با کریم ها، کارها دشوار نیست😍 نیت کنید و قدمی کوچک بردارید ان‌شالله بهترین عیدی رو از دستان باسخاوت آقا امام حسن مجتبی(ع) بگیرید☺️🌺 کمک‌های ما، دلگرمی فرشته‌های توراهی و خونواده‌هاشون هست. @giveroflife
چند وقتی ست که درد همدمش شده، اما امروز دیگر امانش را بریده است. درد از پهلوها می‌پیچد و نفسش را بند می‌آورد. دوست داشت می‌توانست به مادرش زنگ بزند و بگوید .... 🔸 فردا شب ساعت ۲۲ منتظر ادامه‌ی این داستان واقعی باشید😊 🌱 انتشار داستان مکتوب ولی واقعی یکی از مادران تحت حمایت مجموعه حسنا @giveroflife
حسنایی‌های عزیز چشم‌تون روشن😍 گل پسری که می‌بینید، عزیز دل هستند که چند روز پیش به دنیا اومدند😊 امیدواریم قدمش پر خیر و برکت باشه🙏 الحمدالله امروز با کمک خیرین مجموعه تونستیم مبلغ ۸ میلیون تومان فراهم کنیم تا گل پسرمون به همراه مادرش از بیمارستان مرخص شوند. از همه‌ی عزیزانی که باواسطه یا بی‌واسطه قدمی برداشتند تا این مادر عزیزمون امشب را در منزل خودش سپری کند بسیار ممنونیم، اجرتون با عزیز دل حضرت زهرا سلام الله علیها البته از پول جمع‌آوری شده، مبلغ کمی اضافه مانده که انشالله برای مورد بعدی استفاده خواهد شد. @giveroflife
چند وقتی ست که درد همدمش شده، اما امروز دیگر امانش را بریده است. درد از پهلوها می‌پیچد و نفسش را بند می‌آورد. دوست داشت می‌توانست به مادرش زنگ بزند و بگوید .... قسمت اول داستان تا دقایقی دیگر 🌱 انتشار داستان مکتوب ولی واقعی یکی از مادران تحت حمایت مجموعه حسنا @giveroflife
چند وقتی ست که درد همدمش شده. اما امروز دیگر امانش را بریده است. درد از پهلوها می پیچد و نفسش را بند می آورد. دوست داشت می توانست به مادرش زنگ بزند که: "مامان وقتشه بیا بریم بیمارستان." و مادرش قند در دلش آب شود و قربان صدقه نوه ی کوچکش بشود و نگران دخترش... ولی نمی تواند... اصلا چندین و چند سال است که مادرش از حال او خبر ندارد. ۳ ساله بوده که یتیم شده. تقریبا همسن همین الان های پسرش ابوالفضل. و بعد از آن هم مدتی نگذشته است که مادرش تصمیم گرفته برود پی زندگی خودش و او و خواهرش را با غم یتیمی و بی مادری تنها بگذارد. حجم این همه غم برای شانه های کودکی در سن او خیلی زیاد بود. هنوز تلخی آن روزها را در کامش حس می کند. بی پناهی و تنهایی ناچارشان کرده بود به خانه عمو پناه ببرند. مابقی دوران کودکی اش در خانه عمو گذشته بود. نوجوان بود که عمو هم رفت پیش پدر... شماره مهدیه خانم را می گیرد. قبل ترها چندباری از مهدیه سفارش سبزی گرفته بود و از آن موقع به بعد، مهدیه حواسش به او بود و کمکش می کرد. از سه ماه پیش که مشکل بیمه اش را به او گفته دارد کارهایش را پیگیری می کند ولی هنوز به نتیجه نرسیده است. برای این که بیمه تکمیلی هزینه زایمان را بدهد باید از همان نه ماه پیش اقدام می کردند ولی دیر شده است. _سلام مهدیه خانم چه خبر؟ _سلام عزیزم. امروز حالت چطوره؟ _دردام بیشتر شده انگار _دارم می رم بیمارستان شهریار قیمت زایمان رو از اونجا هم بپرسم. _خدا کنه از بقیه بیمارستان‌هایی که این مدت ازشون قیمت پرسیدی ارزونتر باشه _خدا کمکمون می کنه عزیزم نگران نباش مراقب خودت باش... بلند می شود کمی قدم بزند بلکه دردش کمتر شود. در زیرزمین نمور و کوچکشان هوا کم است و نفسش را به شماره می اندازد‌. به قاب عکس شوهرش، سیدمسعود نگاه می کند...... همان که بعد از فوت عمو سایه سرش شد، هرچند با این اختلاف سنی بهشان نمی‌خورد زن و شوهر باشند. یادش بخیر وقتی اولین بار فهمید باردار است با چه ذوقی به سید مسعود خبر پدرشدنش را داده بود و لب های مسعود به لبخندی از ته دل گشوده شده بود که بالاخره بعد از چندین سال انتظارشان به سر آمده بود و خدا به آنها هم بچه داده بود. چقدر دلشان بچه می‌خواست و چقدر صبر کرده بودند تا لذت این لحظه شیرین را بچشند. چقدر حیف شد که نشد برای دومین بار آن خنده عمیق را در چهره شوهرش ببیند... قبل از آن‌ که به او بگوید باز دارد پدر می شود در یک غروب گرم تابستان در میان بهت و‌ ناباوری او سید سکته کرد.... پیش از آن که به بیمارستان برسد همه چیز تمام شد و ابوالفضل که هنوز سه سالش نشده بود و سادات کوچک درون شکمش که تازه فقط صدای قلبش شنیده می شد یتیم شدند و او ماند و دنیایی غم و تنهایی و مسئولیت... سید که رفت باز تنها شد و باز بی سرپناه... و این بار مجبور شد در اتاق کوچکِ خانه‌ی خواهر ناتنی اش بچه اش را بزرگ کند... ولی برای شوهرخواهرش نگهداری از سارای باردار و ابوالفضل یتیمش سخت بود. به یک خیریه معرفیشان کرد تا برایشان خانه ای جور کنند و آنها هم همین زیر زمین را برایش اجاره کردند که هرچند دور افتاده بود و کوچک ولی لااقل دیگر سربار کسی نبودند. بعداز آن که دو ماهی، که خیریه پرداخت اجاره اش را تقبل کرده بود تمام شد، باید خودش آستین ها را بالا می زد کاری می کرد که دخلش با خرجش بخواند. سبزی سرخ می کرد و می فروخت. هرچند در این شرایط کرونا هم کسی سبزی سفارش نمی‌دهد و همین قوت لایموت هم به زور می رسد... و فقط مانده است کمک‌های گاه و بی‌گاه همان هایی که قبل‌ترها سبزی سفارش می‌دادند........ دستی به موهای صاف و قهوه ای ابوالفضل می کشد. خدا را شکر که لااقل ابوالفضل همدم تنهاییش بود... ادامه دارد : ز.‌ بزاز 📝پ.ن ۱: داستان براساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است. 📝پ.ن ۲: اسامی شخصیت‌ها مستعار هستند. آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
سلام عزیزان همراه😊 امروز آخرین روز (ع) هست. برای تکمیل سیسمونی فرشته‌های توراهی‌مون کمک‌های شما گره‌گشاست. با نیت صدقه، هدیه، نذر و ... می‌تونید در این طرح شرکت کنید. حمایت ما از مادران باردار نیازمند، به پشتوانه‌ی همراهی و کمک‌های شما خوبان است❤️ شماره کارت جهت واریز مبالغ برای تقبل یک یا چند سهم از پک‌های سیسمونی ۵۰۲۲۲۹۱۰۷۶۳۰۰۹۹۳ مهران سرمد آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ همزمان با میلاد کریم اهل بیت علیه‌السلام در استان خراسان جنوبی، شهرستان قاین و روستاهای اطراف آن با کمک خیرین همان منطقه، ، موکب امام حسن مجتبی(ع) و گروه جهادی امام حسن عسکری(ع) ۷۰ بسته ارزاق به همراه ۷۰ بسته گوشت ۱ کیلویی بین مادران باردار نیازمند توزیع شد. 🔸 سبد غذایی اهدایی شامل: گوشت، پنیر، خامه، خرما و نخود بود. 🔸 برای قربانی سه رأس گوسفند ذبح شد، هزینه یک گوسفند توسط گروه جهادی امام حسن عسکری(ع)، یک گوسفند توسط ، یکی هم‌ توسط خیرین‌ منطقه تقبل گردید. 🔸 بسته‌های نمک و نبات متبرک از آستان قدس رضوی نیز در سبدهای ارزاق قرار داشت. 🔸گاهنامه فرهنگی نیز همراه ارزاق در اختیار مادران باردار قرار گرفت. 🔸 بسته‌های مذکور به روستاهای زول، خنج، کرغند، گریمنج، محمد آباد، تیقاب، تیقدر از توابع شهرستان قاین اهدا شد. 🌺جزاکم الله خیرا🌺 آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
همزمان با توزیع ارزاق در روستاهای استان خراسان‌جنوبی، با هدف تربیت نسلی پاک و صالح، ضمن تهیه مقداری سیب، تعدادی از دختران حافظ قرآن در همان منطقه با قرائت سوره یوسف و متبرک کردن سیب‌ها سبد غذایی مادران باردار را به سیب‌های تبرکی مزین کردند. آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giverofife
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ حسنایی‌های عزیز سلام☺️ لطفاً برای واریز مبالغ اهدایی و نذورات خود، بسته به نیتی که در نظر دارید یکی از شماره کارت‌های زیر را انتخاب کنید🙏 💳 شماره حساب و شماره کارت جهت *ذبح قربانی* برای کمک به مادران باردار نیازمند شماره حساب ۴۰۰۴۵۵۶۷۱۸ شماره کارت ۵۸۵۹۸۳۱۰۱۲۳۵۲۱۳۳ مهران سرمد 💳 شماره کارت جهت تأمین *جهیزیه‌ی مامان عروس‌ها* ۶۱۰۴۳۳۷۳۴۷۲۰۸۲۳۱ سمیه قهرمانی 💳 شماره کارت جهت تأمین *ارزاق، سیسمونی، درمان، اشتغال زایی و مخارج کلی* مادران باردار نیازمند ۵۰۲۲۲۹۱۰۷۶۳۰۰۹۹۳ مهران سرمد آدرس کانال ما در پیام‌رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال ما در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
همراهان گرامی سلام😊 ما در بخش تولید محتوای مطالب کانال و انتشار به موقع گزارش‌ها و ... به چند نفر نیروی فعال و دست به قلم احتیاج داریم. اگر کسی از شما عزیزان، شرایط همکاری در این زمینه‌ها را دارد لطفاً با آیدی زیر ارتباط بگیرد👇 @z_arab64 با تشکر💐 @giveroflife
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تولیدی توسط دوستان عزیزمان در روستای کرغند، از فعالیت‌های در مناطق محروم استان خراسان جنوبی 🍃بارالها، ما شاکر و مفتخریم به خدمتگزاری ولی‌نعمتان‌مان 🍃 در اولین شب قدر عاجزانه از تو می‌خواهیم این توفیق را از ما نگیری و در این مسیر ما را به ثبات قدم و خلوص نیت مزین کنی🙏 @giveroflife
🌙 سالِ نو مؤمنین از «شب قدر» آغاز می‌شود 🔻رهبرانقلاب: در حقیقت از شب قدر، انسان مؤمن روزه‌‏دار، سال نویی را آغاز می‌کند. در تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته می‌شود. انسان وارد یک سال نو، مرحله‌ی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو می‌شود. در راهی به حرکت در می‌آید، با ذخیره‌ی تقوا این راه را طی می‌کند. ۸۸/۰۶/۲۹ @giveroflife
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ماه تا آمد که بردارد سری از سجده گاه قصه‌ی شــــق القمـــر بار دگر تکرار شد اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ وَ (وَصِيِّهِ) وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إلَي شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ (اَلْكَرْبِ) عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَهِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَهِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الأَْوَّلِينَ وَ اﻵْخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ 🏴 شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در محراب مسجد کوفه را خدمت همگی شما عزیران تسلیت عرض می‌نماییم. @giveroflife
صدای ابوالفضل رشته افکارش را پاره می کند: _مامان تشنمه دستی به سر ابوالفضل می کشد وبلند می شود تا برایش آب بیاورد که دوباره فشار درد بالا می گیرد باز هم از ذهنش می گذرد که کاش همان روزها بچه را سقط کرده بود... قسمت دوم داستان امشب ساعت ۲۲ آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife
مجموعه جهادی حسنا (حمایت از مادران باردار)
#مامان_شماره_چهل‌ویک #مامان_عروس دختر خانم هجده ساله‌ای که در دوران عقدکردگی هستند و به تازگی متوج
بخشی از جهیزیه‌ای که به کمک شما عزیزان برای چهل‌ویکمین مامان گل‌مون، فراهم شد. ان‌شالله خوشبخت بشن و نسلی مهدوی داشته باشند🙏 @giveroflife
صدای ابوالفضل رشته افکارش را پاره می کند _مامان تشنمه دستی به سر ابوالفضل می‌کشد و بلند می شود تا برایش آب بیاورد که دوباره فشار درد بالا می‌گیرد. باز هم از ذهنش می‌گذرد که کاش همان روزها بچه را سقط کرده بود. آن وقت در این هجوم تنهایی و بی‌پولی کمتر دلهره و دغدغه داشت. خیلی ها گفته بودند: *خودت و این بچه را راحت کن* *با شرایطی که تو داری سقط کردن این بچه یتیم نه اشکال عقلی دارد نه شرعی* *آینده اش را چه می خواهی بکنی؟!* شیطان را لعنت می کند. معلوم است که خدا خشمش می گرفت که طفل معصومی را که نفس می کشید، بی هیچ گناهی، از زندگی ساقط کند.‌ حتما آمدنش حکمتی داشته... سادات کوچولو آرام لگد می‌زند به شکمش انگار دارد بدنش را کش و قوس می‌دهد. دلش برای دیدنش و در آغوش گرفتنش غش و ضعف می رود به جایش ابوالفضل را بغل می کند و به سینه می چسباند. مهدیه  زنگ می زند _سلام عزیزم تو بیمارستان بهم گفتن مراکز بهداشت شاید بتونن بهمون کمک کنن _چه خوب! _شماره یکی‌شونو از تو اینترنت پیدا کردم بهشون زنگ می زنم بهت خبر می‌دم _باشه خدا خیرت بده بلند می شود بقچه لباس های نوزادی ابوالفضل را باز می‌کند تا ببیند کدام یک از لباس ها به درد مریم سادات می‌خورد. همه لباس ها پسرانه اند وبعضی کهنه شده اند اما خب چاره ای نیست باید با همین ها سر کند، نتوانسته لباس نو برای دخترش بخرد. از دلش می گذرد بزرگتر که بشود دست و بالم بازتر می شود و لباس های قشنگ و نو برایش می خرم. چشم هایش را می بندد در لباس پرچین صورتی تصورش می کند که دور می خورد و می‌خندد و دل می برد ... صورتش به لبخندی زیبا شکفته می شود. صدای زنگ تلفن از فکر بیرونش می آورد. شماره ناشناس است رنگش می پرد دستهایش می لرزد جواب نمی دهد، نکند همان هایی باشند که پیشنهاد داده بودند بچه اش را از او بخرند... جگر گوشه اش را... از ترس اینکه آسیبی به بچه ها برسد خودش را در خانه حبس کرده بود. همان یک بار هم که درد کلیه امانش را برید با چه ترس و لرزی رفت دکتر و سونو گرافی و بعد هم فقط داروهای عفونت کلیه را در خانه مصرف کرده بود و دیگر جایی نرفته بود. نم اشک گوشه چشمش را پاک می کند دستی به موهای ابوالفضل می کشد و سفت تر بغلش می کند. صدای ابوالفضل از فکر وخیال بیرونش می آورد: _مامان !خوبی؟ گفتی آبجی مریم کی به دنیا میاد؟ _همین روزا دیگه باید بیاد پسرم صورت گرد و چشمان سیاه و پر شیطنت ابوالفضل هر لحظه تصویر سید مسعود را برایش تداعی می کند. چشمانش را می بندد و سعی می کند چهره مریم سادات را تصور کند یعنی مثل ابوالفضل شبیه سید مسعود می شد یا شبیه خودش؟ دوباره تلفن زنگ می زند... ادامه‌ دارد : زینب بزاز 📝پ.ن ۱: داستان براساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است. 📝پ.ن ۲: اسامی شخصیت ها مستعار هستند. آدرس کانال در پیام رسان بله👇 https://ble.ir/giveroflife آدرس کانال در پیام‌رسان ایتا👇 https://eitaa.com/giveroflife