🚨🚨پشت پرده هایی از توطئه‌هایی از بمب اتم بدتر برای ایران 🎥دستگیری عامل اصلی پروژه‌های ضد جمعیتی سازمان ملل در ایران 🔹 وقتی آنقدر موضوع جلوگیری از برنامه های مرتبط با افزایش فرزندآوری برایشان مهم است که در وزارتخانه ها و مراکز مهم تا سطوح بالا نفوذ می‌کنند.... این زن دستگیر شد اما هنوز نفوذی ها هستند.... 🔹باور کنیم برای دشمن موضوع جمعیت ایران کم از انرژی هسته ای و بمب اتم نیست!!

🔦|#تجربیات_سفر_اربعین ✅| هرچی نیاز داری اینجاست روی قسمت ها کلیک کن 👇 قسمت ۱ | گذرنامه قسمت ۲ | ثبت نام گذرنامه قسمت ۳ | ثبت نام و امنیت قسمت ۴ | مجوز خروج قسمت ۵ | ثبت نام در سماح قسمت ۶ | عوارض خروج از کشور قسمت ۷ | گذرنامه کودکان قسمت ۸ | معرفی پایانه های مرزی قسمت ۹ | معرفی مرز خسروی قسمت ۱٠ | راه های دسترسی به مرز خسروی قسمت ۱۱ | معرفی مرز چذابه و راه های دسترسی به مرز قسمت ۱۲ | معرفی مرز شلمچه و راه های دسترسی به مرز قسمت ۱۳ | معرفی مرز مهران قسمت ۱۴ | راه های دسترسی به مرز مهران قسمت ۱۵ | وضعیت پایانه های مرزی عراق قسمت ۱۶ | تمرین پیاده روی قسمت ۱۷ | کفش سفر قسمت ۱۸ | مهر ورد به عراق قسمت ۱۹ | ممنوعات سفر اربعین قسمت ۲٠ | امنیت وسائل سفر قسمت ۲۱ | برآورد مخارج سفر اربعین تا مرز قسمت ۲۲ | برآورد مخارج سفر عراق قسمت ۲۳ |وسایل سفر قسمت ۲۴ |وسایل سفر کوله کیف و عصا قسمت ۲۵ | وسایل سفر شارژر قسمت ۲۶ | درج مهر گذرنامه قسمت ۲۷ | حمل و نقل در عراق قسمت ۲۸ | وسایل سفر قسمت ۲۹ | وسایل سفر دارو قسمت ۳٠ | کوله پشتی 🖌| #روح_اله_کرمی_راد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ کانال اربعین 🆔 @Arbaeen_net

چند کلامی با همراهان، پیرامون انتشار برخی مطالب نادرست درباره راهکار «آزادسازی تولید خودرو» و اعلام آمادگی جهت گفتگو با دغدغه‌مندان پیشرفت ایران اسلامی در موضوع صنعت خودرو🌻 ✍سیدامیرحسین حسینی🇮🇷

ایده آزادسازی تولید یک ایده پرسابقه، دارای تجارب جهانی متعدد و کاراست. اقتصاددسرمایه داری شعار رقابت می دهد اما در تخصیص، تولید و توزیع، انحصار را دنبال می کند. ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi

🔻 تصویر فوق را در آمریکا طراحی کرده و روی این پیراهن مدعی شده اند که در وعده ی صادق جنگنده های آمریکا با چندین پهپاد و موشک ایران مقابله کرده اند. تصویر فوق هم واقعیت ماجراست. همه داخل دروازه ایستاده بودند بلکه خش به یهودی های ساکن فلسطین نیفتد.... آنها در حال روایت سازی هستند بلکه ماجرا را طوری دیگر جلوه دهند. بدیهی است که بخشی از نبرد روایت میدان است اما نکته ای نباید فراموش شود :واقعیت با روایت سازی تغییری نخواهد کرد. واقعیت رژیمی رو به اضمحلال است که هر بار غلطی علیه میکند از آمریکا تا انگلیس و فرانسه باید به خط شوند بلکه زیر بار موشک باران ایران قالب تهی نکند.... اسرائیل خیلی نمی تواند به چنین حیاتی ادامه دهد. امروز فلسطین هرگز حتی با سه سال پیش هم قابل مثایسه نیست. یهودی های ساکن فلسطین در سراشیبی قرار گرفته اند و این وضع پیچیده تر هم خواهد شد.... پرچم بالاست 🇮🇷✌️

« نقش قهرمانان بی ادعا در توسعه انسانیت » 🌹 دی‌ ماه ۱۳۵۳ استاندار وقت کرمان در دفترش پذیرای زوجی بود، زوج میانسال پولداری، ساکن تهران که به تازگی از مسافرت طولانی‌ به دور دنیا و شهرهایِ ایران برگشته بودند. هیچوقت کسی‌ ندونست چرا از بینِ این همه شهر کرمان رو انتخاب کردند. مرد مهندس کشاورزی و تحصیل‌کرده‌ ی دانشگاه تهران و بعدا پاریس بود. خیلی‌ پولدار بودند، پولی‌ که حاصل کارِ مرد از تجارت و تخصصش بود نه ارثیه ی فامیلی. مرد به استاندار وقت گفت: "سالهاست زندگی‌ می‌کنیم و متاسفانه فرزندی نداریم و وارثی. تصمیم گرفتیم با پولی‌ که داریم در کرمان چیزی بسازیم. "استاندار خیلی‌ خوشحال شد. فوری پیشنهاد داد: "بیمارستان بسازین. کرمان بیمارستان کافی‌ نداره." مرد گفت: "نه!" استاندار پیشنهاد داد: "هتل! کرمان فقط یک هتل داره." —نه! —مدرسه؟ مسجد؟ مرکزِ خرید؟ و جوابِ همه نه بود. همسرِ مرد توضیح داد: ما تصمیم گرفته ایم در کرمان دانشگاهی بسازیم. با همه ی امکانات! و مرد کلامِ همسرش رو کامل کرد: ما یه دانشگاه اینجا میسازیم اونوقت هتل و مسجد و بیمارستان و مرکزِ خرید و مرکزِ جذبِ توریست هم در کنارِ اون دانشگاه ساخته میشه. ما دانشگاهی در کرمان میسازیم برایِ بچه‌هایی‌ که نداریم و می‌تونستیم داشته باشیم. اون روز و تمامِ هفته ی بعد اون زوجِ میانسال در ماشین استانداری تمامِ کرمان رو برایِ پیدا کردنِ زمین مناسب برایِ ساختن اون دانشگاه زیر و رو کردند. هر جا بردنشون، چیزی پسند نکردند. روزِ آخر در حومه ی کرمان در بیابونِ برهوتِ کویری کرمان، راننده کلافه دمی ایستاد تا خستگی‌ در کنند و آبی بنوشند. راننده بعدها تعریف کرد که: " تا مرد پیاده شد که قدمی‌ بزند، زیر پاش یک سکه ی یک ریالی پیدا کرد. برش داشت و به من گفت همین زمین رو می‌خوام. برکت داره. پیدا کردنِ این سکه نشونه ی خوبیست. اینجا دانشگاه رو میسازم. " راننده می گفت بهشون گفتم: "اینجا؟؟ اینجا بیابونه. بیرونِ کرمانه، نه آب داره و نه برق. خیلی‌ فاصله داره تا شهر." ولی‌ مرد سکه ی یک ریالی رو گذاشته بود جیبش و اصرار کرده بود که نه فقط همین زمین رو می‌خوام. همه ی زمینِ این منطقه رو برام بخرین. دانشگاه رو اینجا میسازم."اون زمین خریده شد، و احداثِ دانشگاهِ کرمان از همون ماه با هزینه و نظارتِ مستقیم اون مرد شروع شد. اتاق کوچکی در اون زمین ساخته شد و تصویرِ کوچکی از اون مرد رویِ یکی‌ از دیوار‌ها بود. کسی‌ تو کرمان اصلا اونو نمیشناختش. سالها گذشت، خیلی‌ اتفاق‌ها افتاد. انقلاب شد، جنگ شد. ولی‌ هیچ چیز و هیچ کس نتونست، مشکلات شخصی‌، بیماری، و حتی در اوج جنگ هرگز اجازه نداد ساختنِ اون دانشگاه متوقف شه. و در تمام این مراحل همسرش در کنارش بود و لحظه‌ای ترکش نکرد. اون دانشگاه ساخته شد. یکی‌ از زیباترین، مجهزترین دانشگاه‌های ایران. شامل دانشکده‌های مختلف تقریبا در تمامی‌ رشته ها. سرانجام در ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ در حضور خودش و همسرش ، اون دانشگاه افتتاح شد. دانشگاهِ شهید باهنرِ کرمان! نامی‌ از او بر هیچ جا نبود غیرِ از همون عکسِ کوچیکِ قدیمی‌ تو اون اتاق کوچیک. وقتِ سخنرانی‌ افتتاحیه گفته بود که چقدر خوشحاله که اون دانشگاه رو ساخته و حس میکنه که این فرزندانِ خودش هستند که به اون دانشگاه میان. و آرزو کرده بود که اتاقِ کوچکی در ورودی اون دانشگاه داشت که با همسرش اونجا زندگی‌ میکرد و میتونست آمد و رفتِ هر روزه ی فرزندانش رو ببینه. اتاقی‌ به اون داده نشد. ولی‌ او ادامه برایِ اتمامِ اون دانشگاه رو هرگز متوقف نکرد. دانشکده‌های مختلف یکی‌ بعد از دیگری شروع به کار کردند. آخرین دانشکده ، دانشکدهِ پزشکی‌ بود. در کنارِ این دانشکده او و همسرش یک بیمارستانِ ۳۵۰ تخت خوابی‌ هم ساخته بودند. روز افتتاحِ اون دانشکده دقیقا با فارغ التحصیلی من در....... افتتاحیه رفتم، همه ی دانشجوها از رشته‌های مختلف اومده بودند. جا برایِ سوزن انداختن نبود. کسی‌ حتی نمی‌دونست که اونا اومدن یا نه. بیشترِ ماها هیچ تصویری از اونا ندیده بودیم.وقتی‌ رئیس دانشگاه کرمان سخنرانی‌ کرد و گفت به پاسِ تمامِ تلاش‌ها و کاری که کرده ‌اند دانشکده و بیمارستانِ دانشگاهِ کرمان به نام او نامگذاری شده، و با اصرار از او و همسرش خواست که پشت تریبون بیان و شروع به کارِ اونجا رو رسما اعلام کنند، اون وقت ما زوجِ پیر و کوچیک و لاغر اندامی رو دیدیم که از پله‌ها بالا رفتند. هیچ سخنرانی‌ نکردند و هیچ نگفتند. فقط اونجا ایستادند و دانشجوها همه بدونِ هیچ هماهنگی‌ قبلی همه با هم به احترامشون بلند شدند و برایِ بیشتر از ۲۰ دقیقه فقط دست زدند. و اونا فقط نگاه کردند و گریه کردند. زنده یادان فاخره صبا و علیرضا افضلی پور.هم اکنون هر دو در کنار هم و در قبرستان ظهیرالدوله آرمیده اند . روحشان شاد، قهرمانان

🎥 دومین حمله رژیم وحشی اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای، سال ۲۰۰۷ به رآکتور هسته‌ای در دست ساخت دیرالزور سوریه بود سوریه هم مثل عراق به این تجاوز پاسخ مناسبی نداده بود...

منهایِ تخریب استادی داشتم که تعریف می‌کرد یک روز دیر به کلاس درس می‌رسه و می‌بینه همه نشستند پای درس ولی چراغ‌ها همه خاموشه...سینه سپر می‌کنه و یک یاالله بلندی می‌گه و وارد می‌شه و کلید چراغ‌ها رو می‌زنه ولی هیچ چراغی روشن نمیشه و همه می‌خندند استادشون میگه: فکر می‌کنی کل این جمع نمی‌فهمند و فقط شما می‌فهمی که باید چراغ‌ها رو روشن کرد؟ شده حکایت خیلی از ماها... دیدم جناب شیخ فرهاد فتحی با دیدن یک مطلب و یک تجربه شخصی و یک کارگاه و یک سرچ و یک مثال و یک و یک و یک ایده‌ای که حاصل زحمات چندین و چند ساله یک جوان دغدغه‌مند و سرمایه حقیقی کشور هست رو به سادگی زیر سوال می‌برند! ایده‌ای که صدها ساعت در برترین دانشگاه‌های کشور نقد و بررسی و مباحثه و مناظره شده؛ از دانشگاه‌های صنعتی تهران بگیرید تا علوم انسانی و بویژه رشته اقتصاد! مدت‌هاست که به تبیین این ایده می‌پردازند؛ از محافل عمومی و حوزه علمیه گرفته تا مدارس و دانشگاه‌ها و حتی رادیو و صدا و سیما! و در کنار همه این‌ها کتابی هم به نگارش درآوردند و همچنین اخیراً یک دوره رایگان هم برای تبیین ایده تولید کردند. همه این‌ها رو گفتم اما بدیهی عقلیست که نقد اشکالی نداره! اصلاً نقد منصفانه برای حرکت به سمت آرمان‌ها واجب و ضروری هست اما نقد منهایِ تخریب...هر چند که ادبیات اون مطلب بیشتر «تخریبِ منهای نقد» بود و سرمایه‌سوزی و ناامید کردن جوانان تراز گام دوم انقلاب اسلامی! بخش اول | دوم 🛠 آچــــــــــــــــــــــار: 🇮🇷 💠 @Achar_Ir

پایگا های موشکی مخفی دریائی سپاه دراعماق خلیج فارس ایران قوی