eitaa logo
جهادنگار | صادق مفرد
228 دنبال‌کننده
559 عکس
201 ویدیو
15 فایل
جهانگار | صادق مفرد "روزهای جهاد، تنها روزهای زنده زندگیست." برای ارتباط با ادمین و مشاهده سایر صفحات مجازی، به این لینک مراجعه کنید: https://zil.ink/jahadnegar
مشاهده در ایتا
دانلود
. وقتی خاطرات موسسین رو مرور می‌ کنیم به این می‌رسیم که شکل گیری‌ جهاد سه عامل اصلی داشت اولا سازمان های دولتی خسته و بروکراتیک که هنوز در حال و هوای دوران شاه بودند دوما انرژی انقلابی فوق العاده ای که در ابتدای انقلاب وجود داشت و افراد دوست داشتند یه کاری برای کشور بکنند و سوما مدل حکمرانی حضرت امام که از ابتدا دولت و مردم رو با هم خطاب می کردند . پیش از انقلاب امام معتقد بودند باید برای پیروزی متحد شوند و پس از پیروزی هم معتقد بودند عامل تداوم پیروزی است رویه حضرت آقا هم در این سالها دقیقا همین بوده انگار منهای حتی با قوی و انقلابی هم کاری پیش نمی ره شعار زیبای وقتی محقق می شه که همه براش‌زحمت بکشن و اونجاست که خدا اون قوم‌ رو به قله های و می رسونه پینوشت: تصویری که ملاحظه می‌کنید قاب ماندگاری است از اردوی جهادی تشکیلاتی خوبان کشور که برای تدارک اردوهای جهادی تابستان دور هم جمع شدند
. این روزا خیلی ها از همدیگه می‌پرسن برنامه ات چیه؟ و قراره چیکار کنی؟ بنظرم همینکه بدونیم در نهایت قراره کجا بریم کفایت می کنه مهم نیست حتما تا انتهای مسیر شفاف بشه بعد کنیم نمی‌دونم هدف ه یا ولی هرچی هست نیست پینوشت: أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ پینوشت دو: فاذا دخلتموه فانکم‌غالبون کنار که بکشید هیچ‌اثری نخواهید داشت پینوشت سه: مخاطبم شمایی! خود شما پینوشت‌چهار: تصویر برای سال ۹۷
. اون سالهایی که با بچه های گروه جهادی روح الله تو سربیشه فعالیت می کردیم خودمون رو به آب و اتیش زدیم که برا مردم منطقه درآمد پایدار ایجاد کنیم چندین طرح اجرا شد. برخیش در همون سال اول شکست خورد برخی دو سه سال عمر کرد ولی راه اندازی کارگاه قالیبافی یه تجربه ویژه بود یادمه در اون سال حقوق یه کارگر معدن ۵۰۰ بود ولی کسی که تو کارگاه مون فعالیت می کرد ۷۰۰ تومن درآمد داشت. هنوزم بعد از گذشت ۱۲ سال می شه به این کارگاه ها سر زد و الحمدلله به همت اهالی فعاله پینوشت: امروز حاج حسین زنگ‌زد گفت یه خیر مبلغی رو برا این موضوع گذاشته کنار ضمن اینکه یاد ایام شد! اگر گروهی ظرفیت اقدامش رو داره خصوصی خبر بده
. اگر‌ عزم و همت ِجهادی با دانش و اندیشه ورزی و با قدرت اقناع و مطالبه گری آمیخته بشه معجونِ کارآمدی رو می سازه که می تونه گره های بزرگی رو در مسیر پیشرفت و حل مسائل کشور باز کنه. این عناصر رو به راحتی می شه در مجموعه‌ ب ..سیج دانشجویی پیدا کرد. مجموعه ای که به دلیل اتصالش به نهاد علم و دانشگاه و اتکاش به جوانان فرهیخته و تحول گرا و پایِ کار همیشه موتور محرک و پیشران شکل گیری حرکت های مردمی بوده. پینوشت ۱: از زحمات بردار خوبم‌حمید اقای بالایی تشکر می کنم و برای ایشان آرزوی موفقیت دارم پینوشت ۲: دیروز فصل جدیدی برای خادمی و نوکری ما در دانشگاه هاي تهران آغاز شد. دستم به شدت خالیه و به دعای خیرتون محتاجم.
. امروز ب دانشگاه‌های تهران میزبان دکتر بود فارغ از محتوای جلسه که ان شالله بخش هاییش به زودی منتشر می شه، همینکه بخاطر دغدغه های مطرح شده و دلسوزانه مسئولین ب دانشجویی حضور پیدا کردند و با حوصله جواب شبهات رو دادند اتفاق خوبی بود و انتظار می ره کلیه دولتمردان جدید این رویه رو اگر ندارند کسب کنن و اگر دارند حفظ کنن منهای مردم توفیقی حاصل نمی شه و باید وقت گذاشت برای بر طرف کردن شبهات و همراه کردن عموم مردم
. این عکس رو فکر کنم پنج سال پیش گرفتم سالی که با جمعی از دوستان برا پیگیری ستاد دانشگاهیان اربعین رفتیم کربلا و میزبان ما رو برد پروژه های نیمه کاره ستاد بازسازی رو دیدیم . در كنار خيمه گاه و درست پشت تل زينبيه بازاري وجود داشت به نام بازار ابوطالب كه همه اون را با كوچه‌هاي تنگ و باريكش و مغازه‌‍‌هاي متعدد تربت فروشي مي‌شناختند. اونجا مسجدي وجود داشت به نام مسجد كه مورد وثوق و ارادت شيعيان عراقي بود ولی عموم زائران ایرانی باهاش آشنا نبودن این مسجد در محل ساخته شده بود. خیمه ای که نقش حضرت رو داشت که تصمیات جنگی رو اونجا می گرفتند و در روز عاشورا هم بدن هاي مطهر شهدا رو اونجا جمع مي‌كردند اون روزی که این عکس رو گرفتیم ساختمان درحال ریختن بود و خیلی با احتیاط واردش شدیم نمی‌دونم الان در صحن حضرت عقيله بني‌هاشم نمادی ازش هست یا نه . ولی این شب‌ها وسط روضه ها دلم اینجاست دقیقا زیر این سازه
. درچنین روزی جسمت رو هدیه کردی با اینکه روز عقدت رفتی و عملیات تموم شده بود ولی موندی مسیر رو برای عملیات بعدی باز کنی میدان مین و آن مین لعنتی! یکی شهید شد یکی جانباز رفیق صمیمیت که قدی بلند داشت و چشم هاش مثل تو زاغ بود چشم و پاش رو داد و تو چشم دادی و اعصابی که هیچ وقت آروم نشد الحمدلله که هستی و اميدوارم به واسطه شما از ما بگذرند
. حتما خبر داری! رفقای جهادی به یادت مرکز واکسیناسیون زدن تا هر کس پاش رو تو سفارت سابق می‌ذاره با دیدن چهره معصومت و نگاه آرومت یاد خدا و بنده های خوبش بیافته و دلش آروم بشه یه فکری هم به حال دل ما کن دل ما هنوز آشوب ه از اون خبر از اون روزها کاش بجای تو ...
. راه تو خون می طلبد مرد کیست... محمدمصطفی سارنگ _از بچه های باصفای ب سیج دانشگاه خواجه نصیر _ بعد از توفیق خادمی برای ولی نعمتان خدا به جهادگران آسمانی پیوست حسین جان، هوای هم دانشگاهی ات رو داشته باش
. دو ماه می شه که به خاطر مشغله جدید حضورم در چنین جمع های باصفایی کمرنگ شده امیدوارم زودتر کار جدیدمون سر و سامان بگیره و دوباره اخر هفته ها تو جمع رفقای جهادی مون باشم دلم برا تک تک رفقای جهادی از استان های مختلف و از اقشار مختلف تنگ شده و یقین دارم نظیر شما عزیزان رو در هیچ جمعی تجربه نخواهم کرد پینوشت: تهرانی های عزیز، خرده نگیرید. یکم طول می کشه دلتنگ شما شم 😉
. دو تا رفیق و بچه محل که مبارزات شون رو از قبل انقلاب شروع کردن تو بین رفقا و بچه های محل معروف بودند که چشم هاشون آبی ه و حاج حسین قدش بلنده مدتی کنار امام تو جماران بودند وقتی قائله کومله و دموکرات شروع شد فوری خودشون رو به کردستان رسوند با اینکه رفقا و همرزم هاشون رو با حلبی تو روستا سر می بریدن ایستادن و مقاومت کردن تا اینکه جنگ شد با لباس نظامی رفتند سر سفره عقد و فردای عقد راهی منطقه شدند عملیات که تموم شد گفتند چند تا تخریب چی‌بمونه به عملیات بعدی کمک کنه با اینکه خانواده چشم انتظار بود نیمه شب پیش قدم شدن و وارد میدان مین شدند تا اینکه حاج حسین پاش رفت روی مین و اون مین لعنتی چشم هاشون و قد بلند حاج حسین رو گرفت و هر دو خوشحال شدند زیبایی شون رو خرج صاحب شون کردند حاج حسین با وجود شرایط جسمی اش همچنان جهادی موند با وجود فشار های عجیب در این سال های بعد جنگ و فراز و نشیب های سیاسی کشور مدافع حقوق ایثارگران بود یک روز وقتی برق رفت دخترش گفت تازه می فهمم چقدر سخته چشم هاتون نمی بینه حاج حسین گفت شما وقتی چشم‌هاتون رو می‌بندید می دونید بالاخره چند دقیقه دیگه دنیا رو می بینید ولی ما همسر و بچه هامون رو هنوز ندیدیم رحمت و رضوان خدا بر شهید
. نزدیک به سه ماه پیش، کمی‌ بالاتر از پیچ منتهی به اردوگاه آبعلی، زیر آبِ یخ رودخونه ، با شما رفاقتم آغاز شد. اون روز داشتم به صحبت های حضرت ماه در ماه رمضانی که گذشت فکر می‌کردم و بیان این نکته که تشکل های دانشجویی حرکت های جهادی و اند یا صحبت های دو سال قبل که در تشریح فرمودند تشکل های دانشجویی اند و رو هدف دار و جهت دار می کنند تا اینکه چشم بهم زدیم و خورد به دیدار دسته های عزاداری دانشجویی در اربعین حسینی: خودتان را آماده کنید و مجهز کنید برای و افشاگری خلاصه کنم! عرض و طول این تشکل، عرض و طول انقلابه یعنی هرجا که انقلاب به حضور مردم نیاز داره ب دانشجویی پیشانی این جبهه است خوشحالم که بناست یک سال از عمرم رو با شما و در این میدانِ پرهیاهو و البته پرنشاط تجربه کنم