#معرفی_کتاب
📚 معرفی رمانهای برتر ایرانی به انتخاب تعدادی از اهالی کتاب:
📖 کلیدر. محمود دولتآبادی
📖 همسایهها. احمد محمود
📖 شوهر آهوخانم. علی محمد افغانی
📖 سمفونی مردگان. عباس معروفی
📖 جای خالی سلوچ. محمود دولتآبادی
📖 آتش بدون دود. نادر ابراهیمی
📖 چشمهایش. بزرگ علوی
📖 سووشون. سیمین دانشور
📖 شادکامان درهی قرهسو. علی محمد افغانی
📖 داییجان ناپلئون. ایرج پزشکزاد
📖 چراغها را من خاموش میکنم. زویا پیرزاد
📖 تنگسر. صادق چوبک
📖 روی ماه خدا را ببوس. مصطفی مستور
📖 ملکوت. بهرام صادقی
📖 عزاداران بیل. غلامحسین ساعدی
📖 تالار آیینه. امیرحسین چهلتن
📖 درخت انجیر معابد. احمد محمود
📖 شازده حمام. محمدحسین پاپلی
📖 سلوک. محمود دولتآبادی
📖 سالهای ابری. علیاشرف درویشیان
📖 بار دیگر شهری که دوست میداشتم. نادر ابراهیمی
📖 عادت میکنیم. زویا پیرزاد
📖 مدار صفر درجه. احمد محمود
📖 رازهای سرزمین من. رضا براهنی
📖 کولی کنار آتش. منیرو روانیپور
📖 فرار فروهر. اسماعیل فصیح
📖 سهم من. پرینوش صنیعی
@jahaneketab
تا زمانی که یاد نگیرید چگونه با افرادی که با شما موافق نیستند صبور باشید،
نه شاد خواهید بود و نه موفق!
👤 #ناپلئون_هیل
@jahaneketab
📚کتاب #خواهر_من_قاتل_زنجیرهای
🖌️نویسنده #اوینکان_بریثویت
درباره کتاب:
«فمی» سومین دوستی است که «آیولا» اعتقاد دارد به خاطر «دفاع از خودش» کشته است. طبق معمول، خواهر بزرگتر «آیولا» یعنی «کورده» باید به او کمک کند که از شر جسد خلاص شود. تنها دوست مورد اعتمادی که «کورده» دارد، یک بیمار در کما است که در محل کار او، بیمارستان «لاگوس»، بستری است. این بیمارستان تنها جایی است که «کورده» برای فرار از «آیولا» می تواند به آن پناه ببرد، و همچنین تنها جایی که او می تواند مرد مورد علاقه اش را ببیند—دکتری جذاب و مهربان به نام «تاده». اما وقتی «آیولا» تصمیم می گیرد که با خواهرش در محل کار او نیز ملاقات کند، «آیولا» و «تاده» با هم آشنا می شوند. «کورده» می داند که این اتفاق ممکن است همه چیز را در زندگی اش نابود کند.
@jahaneketab
برای مدت طولانی از کسی متنفر نباشید،
چون تنفر تبدیل به نقطه ضعفتان میشود.
یاد بگیرید فرد را از دایره مورد نظر توجه تان خارج کنید.
#زیگموند_فروید
@jahaneketab
پرسیدم جهنم کجاست؟
گفت :
قلبی را پیدا کن که نمیتواند
دوست داشته باشد!
📕 #برادران_کارامازوف
✍🏻 #داستایفسکی
@jahaneketab
📚کتاب #چیزهای_تیز
🖌️نویسنده #گیلیان_فلین
درباره کتاب:
کامیل پریکر پس از اقامتی کوتاه در یک بیمارستان روانپزشکی، با مأموریتی سخت و مشکل ساز رو به رو می شود: او باید به شهر کوچک خود بازگردد و ماجرای قتل دو دختر کم سن و سال را پوشش دهد. در طول این سال ها، کامیل به ندرت با مادر روان پریش خود یا خواهرخوانده اش—دختری زیبا و سیزده ساله که کامیل تقریبا او را نمی شناسد—صحبت کرده است. کامیل اکنون در اتاق خواب سابقش در عمارت خانوادگی خود، به تدریج با قربانیان کم سن و سال این قتل ها همذات پنداری می کند، حتی شاید بیش از اندازه.
@jahaneketab
اگر کسی را دیدید که درک و فهمی فراتر از حد متعارف داشت،
حتما از او بپرسید که چه کتابهایی میخواند ...
#رالف_والدو_امرسون
@jahaneketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی ذهنتون بهم ریخته است
و عصبی هستید بهترین کار نوشتنه ...
#معجزه_نوشتن
@jahaneketab
ما از افراد نزديک خود بيشتر از ديگران بی خبريم، كسی را كه هميشه در كنارمان است ديگر اصلاً نمیبینیم.
📕 #برهوت_عشق
✍🏻 #فرانسوا_موریاک
@jahaneketab