📚 خاطراتی سبز از حیات طیبه و نورانی امام خامنهای عزیز
✅ سفرهی ساده و بیتَکلُّف
🔸در سال 60 در زمان رياستجمهوريشان، يك شب در خدمتشان بودم و صحبت ميكرديم. صحبت طولاني شد و ايشان گفتند: شام پیش ما بمان! من تصور كردم مثل بقيهی جاها، ايشان زنگي ميزنند و ميزي در خور شأن رئيسجمهور چيده ميشود، ولی ديدم ايشان به منزلشان زنگ زدند و پرسيدند: «خانم! فلاني امشب مهمان ماست، شام چه داريم؟» من نشنيدم خانم چه جواب دادند، ولي حرف ايشان را شنيدم كه گفتند: «عيبي ندارد، هر چه هست،بگذاريد توي سيني و بفرستيد. اگر هم كم است، يك مقدار نان و پنير هم كنارش بگذاريد.» شايد خانمشان فكر ميكردند اين خلاف احترام مهمان است، ولي ايشان گفتند: «طوري نيست، نگران نباشيد.»
🔹تلفن كه قطع شد و گوشي را زمين گذاشتند، گفتند: «شام به اندازهی يك نفر بيشتر نداشتيم و خانم نگران بودند. گفتم اشكالي ندارد.»
🔸بعد از 10 دقيقه يك سيني آوردند كه در آن غذاي معمولي به اندازه يك نفر بود و كنار آن نان و پنير و مختصري مخلفات ديگر گذاشته بودند. اين وضعيت ذرهاي براي ايشان مشكل و مهم نبود و خيلي طبيعي و راحت برخورد كردند.
🔸من در دلم خدا را شكر ميكردم و الآن هم شكر ميكنم كه يك كسي به دنيا به اين شكل نگاه و اين طور زندگي ميكند.
✍ دکتر غلامعلی حداد عادل
هدایت شده از مالیات
1_9730122.mp3
5.41M
همش دلم میگیره برا حرم شب جمعه بیشتر
دلم میخواد یه بار به کربلا برم شب جمعه بیشتر
#شب_جمعه_حرم
#بني_فاطمه