#دیوانه میشدم وقتی میخواند. دل پاکی داشت و اشک روان. در #روضه حرف های دلی میزد. قسمت هایی از #مقتل را می خواند.
یادم است سیاهپوشان بود؛ یک روز قبل از محرم. آمد روضه بخواند، برگشت همان اول بسم الله گفت: بچه ها محرم اومد. همین یک جمله را که گفت همه زدند زیر #گریه ...
سلام ما را به ارباب برسون شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌷
🍃🌹🍃🌹
صلوات🌷
در #سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع کرد، اما چنان در بین نیروها #درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان #فرمانده #تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد.
محمدحسین را در سوریه بنام مستعار «#حاج_عمار» میشناختند.
حاج قاسم #سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل #همت بود»
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🍃🌹🍃🌹صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسب سالروز شهادت #شهید_روح_الله_قربانی و #شهید_قدیر_سرلک
#اربا_اربا
#به_امید_وصال
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
یادشهدا ذکر صلوات 🌷🌷🌷
🔰مسلمان و شیعه شدن یک #مسیحی توسط #حاج_عمار
💢بعد از #شهادت حاج عمار وارد مقر قبلیاش شدم. رزمنده ای مسیحی به اسم 《یادمین》 جلویم را گرفت. گفت: فکر کنم شما رو با حاج عمار دیده بودم، #ایرانی هستی؟
گفتم:بله
💢گفت:حاج عمار #روضهی ناتمامی رو برای من گذاشت و رفت.
گفتم:تو رو چه به روضه؟! مگه #مسیحی نیستی؟!
💢گفت:《چند وقتی با حاج عمار بودم. #جذبش شدم. میخواستم ببینم اسلام و شیعه چه چیزی داره که ازش آدمی مثل اون بیرون میاد. کم کم مسلمان و #شیعه شدم.
💢یه روز بهش گفتم که فرمانده، داستان #حضرت_زینب(س) شما چیه؟! اون هم برام تعریف کرد که ایشون روز عاشورا همهی افرادش، حتی پسرانش هم شهید شدن و بعد از اون همه مصیبت، به حالت #اسارت اومدن شام.
💢همون موقع حاج عمار رو با بیسیم صدا کردن که بره.》 زار زار #گریه میکرد که حاج عمار روضه را ناتمام گذاشت و رفت و #شهید شد...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
مادر شهید محمدخانی
🔰نوروز ۹۲ همه ی خانواده به اتفاق #محمدحسین عازم سفر حج عمره شدیم. یک شب🌙 وقتی برای نماز جماعت مغرب وعشابه #مسجدالنبی رفتیم قرار گذاشتیم بعد از نماز در صحن مسجد النبی یکدیگر را ببینیم.
همه کنار نزدیکترین دیوار به بقیع کنار هم👥 نشستیم. طوری که شرطه ها به ما شک نکنند و ما را بلند نکنند❌
🔰محمدحسین حال خوشی داشت شروع کرد به خواندن #روضه_مادر روضه آتش و میخ و #درودیوار و ما آرام گریه میکردیم😭 که شرطه ها متوجه ما نشوند. وقتی به ما نزدیک میشدند محمد حسین صدایش را پایین می آورد🔉 و وقتی از ما فاصله میگرفتند بلند روضه می خواند🔊
🔰 #فاطمیه از راه می رسد ومن جای خالیت👤 را بیشتر حس میکنم و چقدر دلم هوای #روضه خواندنت را می کند😔
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فاطمیه
🌹🍃صلوات
✍ #خاطره_شهدا🌷
مصطفی صدرزاده روز #تاسوعا شهید شد.
خیلی دمغ و ناراحت بودیم. کمرمان شکسته بود. عصر عاشورا بعد از شکسته شدن #محاصره توانستیم به عقب برگردیم.
با عمار رفتیم مقر، با چند نفر دیگر روضه گرفته و به سر و صورتشان گِل مالیده بودند. با سر و ریش گِل زده آمد پیش ما.
تکتک نیرو های سید ابراهیم را #بوسید. جملهاش به بچه های عرب زبان این بود:《أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ》 به من که رسید، توی گوشم آرام گفت:《غصه نخور! منم چند روز دیگه #مهمان سید ابراهیم هستم.》
📚قسمتی از کتاب #عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهدای_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
🍃🌺🍃🌺🍃
🍃هر جا می رفت، می ریختند دورش.
یک شب داخل مسجدی بودیم نزدیک حلب، کارمان تمام شده بود.یک دفعه رسید، جمعیت ریخت پشت سرش.
🍃یاد یک صحنه از جنگ افتادم که شهید همت و متوسلیان وقتی حرکت می کردند پشت سرشان موج انسانی حرکت می کرد.
🍃فقط یک #فرمانده نبود که گذاشته باشند بالای سر نیرو، به خاطر حسن رفتارش بین بچه ها خواستنی شده بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#یادش_باصلوات🌷🍃
💠گزیده ای از کتاب #قصه_دلبری:
✍به روایت همسر شهید
💟وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم، شانس آوردم کسی آن دور و بر نبود. نه اینکه آدم جیغ جیغویی باشم، ناخودآگاه از ته دلم بیرون زد. بیشتر شبیه #شوخی بود.
💟خانم ابویی که بزور جلوی خنده اش را گرفته بود، گفت: «آقای محمدخانی منو واسطه کرده برای #خواستگاری از تو! »
💟اصلا به ذهنم خطور نمیکرد #مجرد باشد. قیافه جا افتاده ای داشت. اصلا توی باغ نبودم. تاحدی که فکر نمیکردم مسئول بسیج دانشجویی ممکن است از خود #دانشجویان باشد. میگفتم تهِ تهش کارمندی چیزی از نهاد رهبری است.
💟بی محلی به #خواستگارهایش را هم از سر همین موضوع می دیدم که خب، آدم متاهل دنبال دردسر نمیگردد!
📌توصیه میکنم حتما کتاب عاشقانه و بسیارزیبای #قصه_دلبری رو مطالعه بفرمایید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹صلوات
🔰ماجرای جالب گفتوگوی شهید #محمدخانی با تکفیریها
🔸یکی از بیسیمهای📞 تکفیریها افتاد دست ما. سریع #بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگم. عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که #دشمن را عصبانی نکن❌
🔹گفتم: پس چی بگم به اینا⁉️ گفت: «بگو اگه شما #مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی💥 که شما به سمت ما می زنید باید وسط #اسرائیل فرود میومد...»
🔸سوال کردند شما کی هستید❓ و چرا با ما #میجنگید؟ گفت: «به اونها بگو
👈ما همونهایی هستیم که #صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم🚫
👈ما همون هایی هستیم که #آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
👈ما لشکری هستیم از لشکر #رسول_الله...
🔹 #هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست ها و آزادی قبله اول مسلمون ها #مسجدالاقصی است...
🔸بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت #اذان. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها👹 تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک #کافر ساخته اند.»
📚کتاب «عمار حلب»
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌷
🌹صلوات
مدافع حرم بی بی رقیه:
مے شـود ڪمــے
مـا را هم دعــا ڪنیـد
دلمان عجیب زخمے ست
جا نمے شویم ، نـہ در زمین ،
نــہ در زمان ،خستہ ایم ...
گاهی دعایمان ڪنید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
صبحتون منور به نور شهدا🌹
صلوات🌷🍃