✨☘
امام على عليه السّلام فرمودند:
تهيدستي كه به تو رو آورَد فرستاده خداست، پس آن كه دست رد به سينه او نهد در واقع خدا را رد كرده است، و آن كه او را عطا كند گويي به خدا بخشيده است.
"إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ
مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ."
📚 نهج البلاغه، حکمت ۲۹۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولاجــانم ♥️
💭 کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس
بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد 🕊
💭 جمال روشن آن ماه پشت پردۀ غیب
کدام جمعه برون از حجاب خواهد شد🕊
💭 هزار جمعۀ چشم انتظار در راه است
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد🕊
#اینجمعههمگذشتونیامدی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#شبتون_مهدوے 🌙
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنام دوست
گشاییم دفتر صبح را
بسم الله النور✨
روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم
در این روز به ما رحمت و برکت ببخش
و کمکمان کن تا زیباترین روز را
داشته باشیم
الهی به امید تو
السلام علیک یا صاحب الزمان✋❤️
سلام پدر مهربان ما صبحت بخير❤️
ای حضرت حاضری که ناپیدایی
غایب شده از زشتی و نازیبایی
شرمنده که جای آمدن،میگوییم
آقا،تو چه وقت پیش ما میآیی.
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌸 #امیرےحسینونعمالامیر
خوشبختترینم ڪہ نیازم بہ ڪسے نیسٺ
من ریزه خوره سفرهے دربار حسینم
در زندگےام واسطہے فیض الهےسٺ
من تا ابد الدهـر بدهڪار حسینم
#همہ_زندگے_ماسٺ_اباعبدالله🌷
#زیبایی_های_حرم
گرچه صدها بار ایوان طلا را دیدهام
باز دل با دیدن ایوان طلایت ریخته
🔺نمایی زیبا از طلاکاری ایوان طلای صحن آزادی
#یا ضامن آهو
✨﷽✨
🌼نگاهی متفاوت به ماجرای ضامن آهو
✍داستان ضامن آهو آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر است. روایت اصلی این داستان را شیخ صدوق(ره) بیش از هزارسال پیش در کتاب «عیون اخبار الرضا (ع)» آورده است. وی تنها با دو واسطه از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق (متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند:
در جوانی برای اهالی مشهدِ رضا (ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند مزاحمت ایجاد می کردم و تا اینکه یکبار که با یک یوزپلنگِ (آموزش دیده) برای شکار آهو به آن حوالی رفته بودم یوز شکاری ام ، را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه زیارتگاه رضا (ع) رفت ولی یکباره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت ، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه زیارتگاه پناه می برد ، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره آهو به یکی از اتاقهای زیارتگاه وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مقری (که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام.
از آن روز نذر کردم که دیگر زائران رضا (ع) را آزار ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یکبار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به بلوغ رسید و کشته شد ، مجددا به مشهد الرضا (ع) رفتم و باز هم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ حاجتی را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است.
📚منابع: عیون اخبار الرضا (ع) ، تالیف
شیخ صدوق ره ، ج۲ ، ص۲۸۶