eitaa logo
متی ترانا و نراک
274 دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃🌷🍃👇👇
🔶شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. در ادامه چهار حکایت از محمدحسین بخوانیم تا بدانیم چرا حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود‌. 🔹همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا می دانست!؟ ☘☘☘ 🔷مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! ☘☘☘ 🔷برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. از کرمان ساعت۱۰:۰۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا می دانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و را گفت! ☘☘☘ 🔷همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر ۴۱ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟! گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 📙برگرفته از کتاب پنجاه سال عبادت. اثر گروه شهید هادی یاد شهدا ذکر صلوات 🌷😭🍃
ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ مباش ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺍﺳﺖ ﺍﺯﻣﻌﺠﺰﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﻧﺶ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ می کشد ﻭﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻟﺒﺸﺎﻥ می‌نشاﻧﺪ ﻭﻣﻦ ﻭﺗﻮ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.
🌺یکشنبه تون زیبا 🍃امیدوارم حال دلتون خوب باشه 🌺امروز عدسی و 🍃لنز دوربین 🌺فکرمون روبا 🍃دستمالی از جنس،محبت 🌺و عاطفه و عشق 🍃و بخشش، پاک کنیم تا 🌺عکس زندگیمون 🍃شفافتر و زیباتر بیفته 🌺دوستان عزیز 🍃لحظه هاتون پراز آرامش و 🌺زندگیتون پرازلطف خدا
اگه زندگی مون سخته اگه از در و دیوار برامون مشکل میباره قطعا باید در سبک زندگیمون تجدید نظر کنیم. کلام خدا اینه 👇🏻 دستت رو به من بده تا فتح کنی دنیا رو، حافظ و نگهبانت منم و تا من نخوام کسی نمیتونه بهت آسیب بزنه... چه حال قشنگیه وقتی خدا میگه هرجا باشی کنارتم! یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ای خدایـی که گره هر سختی به دست تو باز میشود... صحیفه‌ سجادیه
تمام شبهای عالم را بگردند زیباتر از شبی ڪه وقت خواب به ما لبخند میزنی نیست! خـدایـا لبخنـد محبتت را نشانمان بده تا رستگار شویم آمین یا رب العالمین ✨شبتـون در پناه خدا✨⭐️
🌸 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ به نام خداوند بخشنده مهربان 🌸تاﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺩﻟﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ!!! ✨ﺍﺳﯿﺮ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺵ... 🌸ﮐﻪ ﺑﯽ ﺧﺪﺍ.... ✨ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ، ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺖ 🌸 شروع روزمان به نام الله ✨ الهـی به امیـــد تـو
میان تلخی این روزگار ، مهدی جان دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ 💔 پدر مهربان ما صبحت بخیر 🖤
•°🌱 حسین‌جان ؛ دلتنگ پابوس ِ توام دستِ خودم نیست لبریزم از حال بُکاء، مثل رقیه ... ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎🏴
ashoora_farahmand.mp3
1.95M
به رسم ادب و تواضع سلامی بکنیم به آقامون سید الشهدا (ع) با زیارت شریف عاشورا🖤 چله_شهدایی روز بیست و ششم 🌷 شهید مدافع ناصر اشتری 🌷 ⭕️ ختم زیارت عاشورا به نیابت از شهدا به نیت سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبرعزیزمان ، خوشبختی و عاقبت بخیری جوونامون ، رفع گرفتاریها و دفع بلای بیماری کرونا و حاجت روایی دوستان 🟢 شروع ختم : از به مدت چهل روز تا 🟣 نحوه ختم چله : هر کدام از دوستان هر روز  110ذکر شریف صلوات + زیارت عاشورا   رابه نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب العصر والزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میخوانند یا صوتی گوش میکنند و ثواب این عمل هدیه به روح شهیدی که اون روز گفته میشه وبرای حاجات دوستان و ریشه کن شدن ویروس منحوس کرونا دعا میفرمایند.
مرا دوباره ببر سر به راهِ گنبد کن کبوترم؛ که زمین خورده‌ام به جاده‌ی تو
از بس توی سرما ، پشت موتور نشسته بود ، سینوزیت شدیدی گرفته بود و سرش درد می گرفت 🤕🎄برای آرامش سر دردش ، گاهی سیگار می کشید 😔💐 وقتی که رفتیم بَراش خواستگاری ، بعد از اتمام شرط و شروط ، مادرم گفت : یه شرط دیگه هم اینکه ابراهیم قول میده دیگه سیگار نمی کشه 😃🌹 همسرش با شنیدن این شرط گفت : مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشه !!! دور از شأن و منزلت شماست که سیگار بکشین 🤔🌴 . . . وقتی رسیدیم خونه ، ابراهیم همه سیگارهاش رو از جیبش درآورد و زیر پا له کرد و برد ریخت سطل آشغال و گفت : تموم شد . . . دیگه هیچ کس دست من سیگار نمی بینه 😃 🌹 . . . و همین هم شد 😃🌷 خانمش می گفت : چند سال از ازدواجمون می گذشت . رفتم پیشش و گفتم : این بچه گوشش درد می کنه ؛ این سیگار رو بگیر یه پُک بزن ، دودش رو فوت کن توی گوش بچه 😟🌸 گفت : نمی تونم !!! قول دادم دیگه سیگار نکشم 😲🎄 گفتم : بچه داره درد می کشه !!! 😢💐 گفت : ببر بده همسایه بکشه و توی گوشش فوت کنه !!! دیگه هم به من نگو . ‌. . 🌴 . . . مردان خدا این گونه با نفس خود مبارزه می کردن🌹🎄💐❤️ سردار سرافراز اسلام حاج ابراهیم همت 🌸🌷 یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
یه روز دیر به صبحگاه رسیدم 😟 فرمانده برای اینکه من رو تنبیه کنه ، گفت : باید در ۲ دقیقه ، ۱۵۰ تا صلوات بفرستی !!! 😲🥴 هر جور حساب کردم ، دیدم نمیشه ، ولی کم نیاوردم و رو کردم به بچه های گردان و گفتم : 🌹🎄 کل گردان صلوات !!! 🎄🌹 کل گردان که ۴۰۰ نفر بود ، صلوات فرستادن 😁😃 بعد به فرمانده گفتم : ۱۵۰ تا برای امروز ، بقیه ش هم بمونه دیگه ایشالله برای فردا !!! 🌷❤️🌴 یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
📸 💐مراسم تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم امروز یکشنبه ۲۱ شهریور مصادف با روز شهادت حضرت رقیه(س)با حضور خانواده شهید و فرماندهان سپاه و مقامات لشگری و خانواده های معظم شهدای مدافع حرم و همرزمان شهید و مردمان عزیز از مقابل منزل شهید در مهرشهر برگزار شد و در قطعه گلزار شهدای آستان مقدس امامزاده طاهر(ع)مهرشهر به خاک سپرده شد. 🌹🕊شهید محمد اینانلو پس از ۶ سال کشف و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد‌. 🥀🕊شهید محمد اینانلو سال ۹۴ در منطقه خانطومان به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. 🌷از او یک دختر به نام حلما به یادگار مانده است.🌷 💐شادی روح پرفتوح شهدا 😭🌷🍃
📸 💐مراسم تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم امروز صبح (۲۱شهریور) مصادف با روز شهادت حضرت رقیه(س)در یافت آباد،شهرک ولی عصر(عج)با حضور خانواده شهید و فرماندهان سپاه و مقامات لشگری و خانواده های معظم شهدای مدافع حرم و همرزمان شهید و مردمان عزیز برگزار شد. 🌹🕊شهید مرتضی کریمی پس از ۶ سال کشف و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد‌. 🥀🕊شهید مرتضی کریمی سال ۹۴ در منطقه خانطومان به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. 💐شادی روح پرفتوح شهدا 😭🌷🍃