┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📚توجیه المسائل کربلا
🔻توجیهها و بهانههایی برای باحسین نبودن
◾️ مجبورم انجام دهم
در دیدار امام با عمرسعد توجیهاتی که عمرسعد آورد، نشان از این است که وی می خواهد بگوید که مجبور است این کارها را انجام دهد. برای تحلیل گفته های عمرسعد باید توجیهات او در چهار بعد بررسی شود:
ذکر توجیه
تقریر توجیه
خواستگاه توجیه
پاسخ امام به توجیه عمرسعد
در مورد خاستگاه این توجیهات باید گفته شود که عمرسعد گویا خود را مجبور به کشتن امام می بینید و این توجیه خاستگاه همه توجیهاتی است که او آورده است. به عبارت دیگر، زبان حال عمرسعد این است که: « درست است که مقابله با امام کار پسندیده ای نیست، ولی من مجبورم!».
با این پیش فرض است که عمرسعد بهانه هایی از جنس مال و خانه و خانواده می آورد...
◾️رقابت شمر و عمر بن سعد
گویا عمرسعد متقاعد شد که از جنگ دست بردارد و در نامه اى خطاب به عبیدالله زیاد عنوان کرد که حسین حاضر است به [حجاز] باز گردد و نیازى به درگیرى نیست. عبیدالله نیز از این قضیّه خشنود گشت، ولی شمر که نزد وى حاضر بود، هشدار دارد که باید تا حسین در دست رس قرار دارد، کارش را یك سره کند، وگرنه چنان چه دور شود، دیگر بر او دست نخواهد یافت.
با این پیشنهاد شمر، عبیدالله تغییر رأى داد و ضمن نامه اى خطاب به عمرسعد از او خواست که یا با حسین بجنگد و یا آن که فرمان دهی سپاه را به شمر واگذار کند. عمرسعد از نامه و پیغام شمر ناخشنود گردید و او را نکوهش کرد. شمر بار دیگر از او خواست که یا با امام بجنگد و یا آن که فرمان دهی سپاه را بر عهده او نهد.
عمرسعد کسی نبود که بتواند به آسانی از مقام کناره بگیرد و گفت که او خود، این کار را به انجام خواهد رساند.
سرانجام عمرسعد سپاه اموى را به جنبش درآورد و به سوى اردوگاه حسینی حمله ور شد.
عمرسعد در مسابقه با شمر عقب نیفتاد و در ریختن خون پسر فاطمه شریک شد... چه توجیهی کرد عمرسعد:
عقب نیفتادن از کشتن عزیز زهرا...
#توجیه_المسائل_کربلا۳۶
─┅─═इई 💠ईइ═─┅─
─┅─═इई 💠ईइ═─┅─
https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت گرامی شهید عزیز ما...
به یادت قدم میزنیم در پیادهروی اربعین💔
https://splus.ir/Majmoe_Tarbiyati_Taha
معرفی سیدالشهداء به عنوان یک شخصیت جهانی که همه ایشان را بشناسند شرطِ ظهور است؛
این کارِ با عظمت را #اربعین انجام میدهد..
_استاد شجاعی
تمـامِ من درگیر دوسـت داشتن توست؛
و این دلچسب ترین دل مشغولی دنیـاست ..
_ یااباعبدالله _
❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 خوش به حال حضرت عباس...
که صاحبالزمانش ازش راضی بود...
اللهم ارزقنا ولایت مداری و ادب🤲
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📚توجیه المسائل کربلا
🔻توجیهها و بهانههایی برای باحسین نبودن
▪️مى خواستم هم رنگ لشکر باشم (بهانه سیاهى لشکر)
در کربلا بهانه بی طرف بودن اصلا جایگاهی ندارد. در صحنه کربلا یا با حسینی یا با یزید! سه نمونه (موردکاوی) عجیب در کربلا (الهام بخش در بحث نقش ها و نیز جایگاه تشکیلاتی حضور فرد):
عطاء ابن ابی ریاح
هرثمه بن سلیم
عبیدالله حر جعفی
نمونه اول: چرا بر سیاهی لشکرشان افزودى؟ (داستانی از عطاء بن ابی رباح [مفتی اهل مکّه، وفات یافته سال 411 ه. ق ] می گوید: مردی را دیدم کور شده بود، او در سپاه عمرسعد در کربلا حضور داشت، از او پرسیدم: « چرا چشمانت کور شده است؟»
گفت: من در کربلا در روز عاشورا (در میان لشکر عمرسعد) حاضر بودم، ولی نه نیزه اى انداختم و نه شمشیر زدم و نه تیرى افکندم ...)
نمونه دوم و سوم: تماشا ممنوع! (داستان هرثمه بن سلیم و عبیدالله بن حر). چون پیش تر داستان هرثمه بن سلیم و عبیدالله بن حر بیان شد، در این جا فقط داستان عطاء بن ابی ریاح بیان می شود.
▪️مى خواستم ثواب كنم (بهانه ذكر و قرب و خدا)
برخی آمدند کربلا و مقابل امام ایستادند و امام را شهید کردند تا به قرب خدا برسند. راستی که چه بهانه و توجیه عجیبی است! امام سجادبه عبیدالله بن عباس بن علی نگاهی کرد و اشك چشمش را گرفت و فرمود روزى به رسول خدا سخت تر از روز احد نگذشت که عمویش حمزه در آن کشته شد و بعد از آن موته است که عموزاده اش جعفر بن ابی طالب کشته شد، سپس فرمود:
روزى چون روز تو نباشد، اى حسین! سی هزار مرد که گمان می کردند از این امت هستند، دور او را گرفتند و هر کدام به کشتن او به خدا تقرب می جست و او خدا را به آن ها یادآور می شد و پند نمی گرفتند تا او را به ستم و ظلم و عدوان کشتند.
حْمَدُ بن زِیَادٍ الْهَمَدَناىُِّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا َ بُو عَِلىٍّ أ َ حَدَّثَنَا أ عَِلىُّ بن ِإبْرَاهِیمَ بن هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بن عِیسَى بن عُبَیْدٍ الْیَقْطِینِىِّ عَنْ یُونسَُ بن عَبْدِ الرَّحْمَنِ بىِ صَفِیَّةَ قَالَ نَظَرَ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ َ بِیهِ عَنْ ثَابتِِ بن أ َ سْبَاطٍ عَنْ عَِلىِّ بن سَالِمٍ عَنْ أ َ عَنِ ابْنِ أ بىِ طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ یَوْمٍ َ عَِلىُّ بن الْحُسَیْنِ؟ع؟ ِإلىَ عُبَیْدِ اللَّهِ بن عَبَّاسِ بن عَِلىِّ بن أ سَدُ َ سَدُ اللَّهِ وَ أ َ حُدٍ قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَة ُبن عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أ ُ شَدَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ یَوْمِ أ َ أ بىِ طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ؟ع؟ وَ َلا یَوْمَ كَیَوْمِ َ رَسُولهِِ وَ بَعْدَهُ یَوْمَ مُؤْتَةَ قُتِلَ فِیهِ ابْنُ عَمِّهِ جَعْفَر ُبن أ نَّهُمْ مِنْ هَذِهِ اْلأُمَّةِ كُلٌّ یَتَقَرَّبُ ِإلىَ َ لْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أ َ الْحُسَیْنِ؟ع؟ ازْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلاَثُونَ أ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَكِّرُهُمْ فَلاَ یَتَّعِظُونَ حَتىَّ قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً
#توجیه_المسائل_کربلا۳۷
─┅─═इई 💠ईइ═─┅─
https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan
اربعین سفر تکنفره نیست که هنذفری بذاریم و تو حال خودمون باشیم و به کسی کاری نداشته باشیم. اربعین یک حرکت جمعیه! یک تمدن نوین اسلامی که میخواد بگه باید حواست به همه چیز باشه! و در اوج این اتفاق، ایثار رو رقم بزنی و دنبال کمک به هرکسی باشی حتی اگه با دست خالی، نذرِ سایهشدن برای غریبهای از دستت بر بیاد..
@ir_tavabin
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📚توجیه المسائل کربلا
🔻توجیهها و بهانههایی برای باحسین نبودن
▪️بی تفاوتی ممنوع حتی در دیدن و شنیدن!
داستان سیاهی لشکر و مرد نابینا و نقش عجیب او در سپاه عمر سعد.
چرا بر سیاهی لشکرشان افزودى؟
« ابن ریاح» در این مورد آورده است که:
مدتی پس از شهادت سالار شایستگان، مرد نابینایی را در جایی دیدم که ضمن گفتگو برایم روشن شد که در ریختن خون پاک حسین هم دست و هم داستان سپاه بیداد اموى بوده است.
از او پرسیدم: چرا نابینا شده است؟ در پاسخ گفت: من در روز عاشورا و به هنگام شهادت حسین در کربلا و در میان سپاه شوم اموى بودم، امّا نه شمشیرى زدم و نه تیرى افکندم و نه نیزه اى به سوى حسین و یارانش پرتاب کردم. آن روز فراموش نشدنی به پایان رسید و من به خانه ام بازگشتم و شام گاهی پس از خواندن نماز خوابیدم و در عالم خواب، دیدم که مردى به سوى من آمد و گفت:
پیامبر خدا تو را خواسته است، زود باش خودت را معرفی کن!
گفتم: شگفتا من و پیامبر خدا! مرا با آن حضرت چه کار؟ او گریبان مرا گرفت و کشان کشان مرا نزد پیامبر برد. هنگامی که نزد آن حضرت رسیدم، دیدم آن بزرگوار در پهن دشتی نشسته و آستین خود را بالا زده و سلاحی بر گرفته و فرشته اى در همان حال در برابر او با شمشیرى آتشین ایستاده است. خوب نگاه کردم، دیدم همان فرشته با همان شمشیر آتشین، نه تن از هم راهان مرا که در کربلا با هم بودیم، یکی پس از دیگرى، هر کدام را با یک ضربت نابود ساخت و خود دیدم که به هر کدام، تنها یک شمشیر فرود می آورد و با همان ضربت سراپای شان از آتش شعله ور می شد! ترس و دلهره سراپایم را گرفت و در همان حال به حضور پیامبر رفتم و در برابر آن حضرت بر
دو زانو نشستم و گفتم:
سلام بر تو اى پیامبر خدا! آن حضرت پاسخ مرا نداد و مدتی به من نگاه کرد! آن گاه سر برداشت و به من فرمود:
تو از کسانی هستی که حرمت خاندان مرا شکسته و فرزندانم را کشتی و حق مرا رعایت نکردى.
« یا عبد الله! انتهکت حرمتی و قتلت عترتی و لم ترع حقّی.»
گفتم: اى پیامبر! به خداى سوگند که من نه شمشیرى زدم و نه نیزه اى افکندم و نه تیرى نشانه رفتم؛ من در ریختن خون فرزندانت دست نداشتم و سپاه جنایت کار اموى را یارى نکردم.
پیامبر فرمود: « صدقت و لکنّک کثّرت السّواد.» درست می گویی، امّا بر سیاهی لشکر ظالمان و استبدادگران افزودى؛ چرا چنین کردى؟ نزدیک بیا! به ناگزیر نزدیک رفتم و دیدم طشتی پر از خون در آن جا بود و آن حضرت به من فرمود: این خون فرزندم حسین است و آن گاه از همان خون، ذره اى بر چشم من کشید و من از خواب بیدار شدم و دریافتم که کور شده ام و دیگر نه چیزى را می بینم و نه جایی را!
#توجیه_المسائل_کربلا۳۸
─┅─═इई 💠ईइ═─┅─
https://eitaa.com/Majmoe_yaborhan