تـــو را ساده
دوست دارم،
آسان و بی هیاهو
تورا اندازه
انگشتانی که هنوز
کودکانه وقتِ شمردن
کم می آورم دوست دارم .
محبوبم،
اگر روزے از تو
درباره من پرسیدند،
زیاد فڪر نڪن...
؛مغرور؛
بہ ایشان بگو:
دوستم دارد...
بسیار دوستمـ دارد...
🍃🍃🌸🍃
شیوا
🍃
بعدا فهمیدم که همیشه آنقدر رفتارم با جماعت مرد ، سوال برانگیز بوده که سعید مراحل پیچیدهای را برای شناختن من ، پشت سر گذاشته !!! و مادرم آنقدر از حال دل مخفیکارم ، با خبر بوده که به کسی اجازه خواستگاری کردن از مرا نمیداده . و پدرم همیشه نگران این بوده که من با آنهمه رمانتیک بودنم کار دست خودم بدهم . و چقدر تمام عزیزانم را به همین خاطر نگران کرده بودم .
حتی بعدا فهمیدم که سعید از طریق معصومه پلی زده بود تا کسرا ، در خانواده هم ، رفتار مرا زیر نظر داشته باشد تا سعید راحت تر تصمیم بگیرد که آیا میتواند رفتارهای مرا تحمل کند یا نه .
و هزار و یک چیز دیگر ، که وقتی به آنها فکر میکنم و بجای دیگران به کارهای خودم دقیق میشوم میفهمم که واقعا رفتارم درست نبوده .
این داستان ادامه دارد ...
بودنت هَـر دم مرا
جانی ببخشد بی دریغ
آیه ی ناب ِ تمام زندگی
از عمق جان میخواهمت...
سوختن با تـღـو بـه پروانـه شدن میاَرزد
عشق این بـار، بـه دیـوانـه شدن میاَرزد...
.من خوشبخت ترین
دخترِ دُنیام
که تورو توی زندگیم دارم !
تو دلیلِ آرامش و
زنده بودن مَنی 🧿😍
❤️