8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منم بچه مسلمان
کتابم هست قرآن
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
ایکاش این برسه دستشون🚶🏿♂️
در واقع اگ حاج قاسم نبود ؛ تویی هم وجود نداشتی بیای اینجا لنگر بندازی😊
#ایران
#حاجقاسم
#حجاب
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔این کلیپ نگاه کنید خیلی مهم است تمام مدیران ارشد اجرایی آموزش و پرورش در جلسه علنی زمان دولت حسن روحانی لیبرال غربزده هستند جمع شدند هاشمی رفسنجانی‼️😎⁉️
میگه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ما نیاز نداریم بعد تمام مدیران ارشد آموزش و پرورش برای چرندیات او چقدر دست میزنند تشویق میکنند
✅حالا بهتر میشه فهمید در آموزش و پرورش در چند دهه گذشته چگونه دست تفکر لیبرال غربزده فاسد بوده است
✅بعد خواهیم فهمید چرا در بچه های دهه هشتاد و هفتاد...‼️کسانی پیدا می شود که اینجوری قرآن.مسجدوپرچم... سوزی میکنند و با اسلام و حجاب و انقلاب فاصله تفکری دارند⁉️
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
🌀این شبهای ناآرام
نتیجهٔ شبهایی است که در آرامش، پشت دربهای بسته،
بهجای مردم، علیه مردم، برای منافعتان،
لیستبندی کردید،
#نااهلان را بر صالحان ترجیح داده و اراذل را بر مردم مسلّط کردید...
#فتنهٔ_لیستبندها
#شورش_اَشرافیت_علیه_انقلاب
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
نیما نکیسا دروازه بانی اسبق تیم ملی ؛من برای این کشور و این آب و خاک هستم. چند روز قبل از نازنین مرد موسیقی ایران مجید انتظامی شنیدم که گفت اگر همه از ایران بروند، من میمانم. میخواهم به او بگویم من هم دومین نفر بعد از شما هستم که می مانم.
وی تاکید کرد: از زمانی که ایران بود و تا هزاران سال دیگر که خواهد ماند، با تمام وجود ذره ذره خاک آن را عاشقانه میپرستم، اما شماهایی که خارج از ایران زندگی خود را تغییر دادید و زیر یک پرچم دیگری قسم خوردید و یک زمانی اگر جنگی با این کشور شود مجبور هستید که برای آنجا ادای دین کنید، بدانید اگر بحثی به وجود آمده داخل کشور خودمان بوده است. اصلا دلیلی ندارد که شما بخواهید ورود کنید.
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید ما مولای ما
دعا کن برای ما🤲
#امام_زمان
#ایران
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام سروران وبزرگواران این کلیپ توسط اینستا حذف شد لطفانشر بدید تو همه گروهها
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷
دستمال ِ یزدی ۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هشتم
۰۰۰ اَگه پیداشون کنم دُمشون رو می چِینم ، امشب می خواستم ، دِسر با شام کمپوت بدم اما پشیمون شدم ، از دِسر خبری نیست ، آقایون موشا ؟ بلاخره دُمتون تُو تَله کبلایی گِیر می کنه ، به من میگن :کبلایی ، گرگ بارون دیده ام ، بَره های کوچولو موچولو ، تا حالا تُو این چند سال که جبهه هستم بیست تا بعثی اسیر کردم ، تازه یکی شونم سرهنگ بود ، باز کبلایی ازنُوشروع کردداستانی روکه تاحالاصد بار واسه تک تک ماگفته بود روتعریف کردن ، من ومحمد وجمشید و ناصر از ترسمون پنهون شده بودیم ُ و هِر هِر داشتیم می خندیدیم ، یه دفعه فرمانده دسته مون حاج آقا قلعه قوند که دبیر بینش دینی مون تُو هنرستان بود اومد تُو سنگر ، هان چیه ؟باز چه دسته گُلی به آب دادین ؟کمپوتا کار شما بود ، نه؟ پس لونه ی مُوشایی که کبلایی دادمی زد اینجاست ، یا الله ، زودکمپوت هارو رو کنید، دو تا از کمپوتا جلوی ما رو زمین بود، تا محمد اومد بِگه آقا کار ما نیست ، آقای قلعه قوند گفت: چشمم روشن حسن آقا ؟ آقا محمد ؟شما هم ، ناصر و جمشید دو تا پسر خاله های ممد حمومی زیر زیرکی می خندیدن ،من یه چشم غوره به ناصر رفتمو ،ناصر هم نه ورداشت نه گذاشت وگفت خوب ، آقا ، راست میگه ، اَخوی ؟ آقا بیا این هم کمپوتی که به من دادن ، با اشاره گفتم می کُشمت ناصر ، آقای قلعه قوند کمپوت ها رو جمع کرد و رفت ، بنده خدا کلافه بود چطور کمپوتارو بی سر و صدا بزاره تُو چادر تدارکات تا کبلایی نفهمه ، چهار تایی نیم ساعت می خندیدیم ، محمد پرسید ؟ شما چند نفر بهترین دوستایی هستید که من تا حالا داشتم ، آخه می دونید من تُو محل دوستای زیادی ندارم ، ناصر پرسید ؟ واسه چی ؟ محمد یه اشاره به دستمال یزیدیش کرد ُ وگفت واسه این ، جمشید پرسید ،واسه یه دستمال کسی با تو دوست نمی شه ، آخه چرا؟ محمد گفت بماند ، من پریدم وسط حرف محمد ُ وگفتم ما چند نفر یه جورایی هم بچه محلیم و هم تُو یه هنرستان درس می خونیم ، البته من سال سومم ولی ناصر و جمشید ، چون دو سال رفوزه شدن ، سال اول هنرستان درس می خونن ، محمد گفت : خوش به حالتون ، چه دوستای خوبی هستید ، کاش منم دوست شما بودم ، جمشید خندید و گفت : مَگه نیستی ؟ پسر ؟ تو حالا بهترین دوست مایی ، دوست بَر و بچه های گروه ِ هِ هِ ، زودی پریدم میون حرفش ، تا گَند نزنه ُ و بیشتر از این ابرمون رو نبره ، گفتم محمد ؟ هر کدوم از ما تُو محل یه اسمی داریم ، مثلا" من چون بابام کفاشه ُ و گاهی کمکش می کنم بِهِم میگن حسن کفاش ، ناصر چون چشم هاش بادومیه ، بِهِش میگن ناصر جاپونی ، جمشید چون باباش خیاطه ، بِهِش میگن ، جمشید خیاط ، علی شاهرخی چون قدش درازه بِهش میگن علی بلنده ، به احمد چون باباش هیئت داره ، میگن ، احمد مداح ، تو چی ؟ تُو محل بِهِت چی میگن ؟ محمد خندید و گفت : به من میگن : خَرخون ، آخه من شاگرد ممتاز دبیرستانمون هستم ، پارسال شاگرد ممتاز مدرسه شدم ، به همین خاطر بچه ها زیاد از من خوششون نمی یاد ، بعدِش هم بخاطر بابام ، که زمون شاه ، لوطی و قلندر محل بوده و خیلی ها ازش چشم زهر خوردن و حالا باهاش دشمن شدن ، بی چاره مادرم که زن لوطی صالح شده ، آخه اسم بابام لوطی صالحه ِ ، یه زمونی تُو جوونی هاش جزء دار و دسته طیب خدا بیامرز بوده ُ و آخر عمری هم پیر غلام هیئت امام حسینه(ع) ، ولی خیلی ها به خاطر گذشته اش دوستش ندارن و بِهِش بد و بِیرا میگن ، محمد چشاش قرمز شده بود ُ و دستمال یزدی رو می بوسید ، ناصر پرید وسط معرکه ُ و گفت ، بابا ، بچه خرخون دَمت گرم ، بابا اِیول ، بلاخره ما تنبلا یه رفیق درس خون پیدا کردیم ، هممون زدیم زیر خنده ، داشتم می خندیدم که آقای باصری زد رو شونم ، صحنه سنگر عوض شد دیدم داخل مسجدم ، سید داد زد دِه بیاید دیگه ، جلسه دیر شد ، جلسه شروع شده بود ، زیر چشمی به افراد تُو جلسه نگاه می کردم ، بیشترشون رو نمی شناختم ، حاجی دلبری من رو به جمع معرفی کرد ، و اولین حرفی رو که زد این بود که آقای عبدی شاعر و نویسنده اس ، حاجی دلبری تک تک افراد داخل جلسه رو معرفی کرد از جمله اقای دکتر و آقای باصری رو ، یه جوون خوش سیمایی کنار اقای باصری نشسته بود که من رو یاد شهید رشیدی انداخت ،اسمش آقای ولی زاده بود ، و گویا معاون فرمانده بسیج مسجد بود ُ و چون دو تا پسر داشت که یکی شون حافظ قرآن و مکبر مسجد بود ، فرماندهی بسیج نونهالان مسجد هم با او بود ، خیلی پر انرژی و فعال و دوست داشتنی ، داخل جلسه هر وقت دکتر ُ و اون چند نفر طرفداراش حرف نامربوطی میزدند ، آقای ولی زاده زود عکس العمل نشون میداد ، من ُ و یاد محمد می انداخت ، آخر جلسه نوبت رسید به برنامه ریزی فردا پنجشنبه ، دیدار با خانواده شهداء ، سید اومد تا بگه : ۰۰۰
ادامه دارد
حسن عبدی
عجب پیش بینی جالبی کردند رهبرانقلاب!
عجب طرح قشنگی!
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیو منسوب به اعتراضات که بخشی از یک سریال از آب در آمد
▪️این روزها ویدیویی دلخراش از رقص پیرمردی کنار تابوت دخترش وایرال شده است
▪️اما این ویدیو بخشی از سریال ata ocagi محصول کشور آذربایجان در سال 2017 میباشد
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
بیا که بی تو ترک خورده است ایمانم
بدون حس حضورت خراب و ویرانم
متاسفم که تو پاسوز ماشدی آقا
ز غربت تو اسیر عذاب وجدانم
#سلامقطبعالم✨
#امام_زمان♥
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee