eitaa logo
کانال جانبازِ شیمیائی
536 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
28 فایل
ثواب بازنشر مطالب (بدون ذکر منبع)،هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است ادمین: جانباز شیمیایی بهروز بیات @janbaz_shimiaee
مشاهده در ایتا
دانلود
635.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش فقط این😂 خلاص خلاص خلاص لالالالالا😂
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ این هف هشت نفر۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت چهل و نهم ۰۰۰ هدف شما و دوستانتون ایجاد محبوبیت و جمع کردن راَی واسه خودتون ُ وحزبتون بوده ، یه دفعه آقای باصری پرسید؟حزب ، کدوم حزب ؟آقای ولی زاده گفت :آقای باصری ازشما بعیده؛شما که ازجیک بُوک ِ این محل ُ ومسجد اطلاع داری ،نمی دونی که آقای دکترواین چند نفردوستشون ازاعضای فعال حزب مشارکت هستند که تُواین چند سال گذشته پوست این مردم بدبخت روکَندن ، آقای دکترچنان شوکه شده بودکه نتونست روپاهاش وایسه ونشست روی صندلی چرخونش؛یکی ازدوستاش سریع رفت ُ و واسش آب ِ قندآورد ، اورژانس رسیده بود ُ وتشخیص اونااین بودکه سید تشنج کرده ودچار بیماری غَش یاهمون صَرع شده و اگه خانوادش بخوان میشه منتقلش کرد به بیمارستان ولی اصولا " این بیماری درمان خواصی نداره و بادارو کنترل میشه ،یه سِرُم همونجابه سید زدن رنگ لب های کبود شده سیدکم کم طبیعی شد وچشمهاشوباز کرد ،همه خوشحال شدیم ،آقای دکتر پَر و بال باز کرده بود؛سریع سید روبغل کرد وازش عذرخواهی کرد ،من و میثم خیلی نگران سید بودیم و بیشترنگران تَرکِش تُوی سرش والبته هممون یادمون رفته بودبه مامورین اورژانس بگیم و من نشنیدم کسی هم به این قضیه مهم اشاره کنه ب میثم ازدرب مسجد اومیدم بیرون یه هودیدم صحنه عوض شد وداریم از درب سنگر فرماندهی تُوعقبه اول شاخ شِمران خارج میشیم ،گفتم کاک میثم ،مطمئنی این برادر محمدبه درد کار مامی خوره!جُسَش خیلی کوچیکه ،بهش نمی یادهفده ساله باشه ، شناسنامه شودستکاری نکرده ،احتمال داره چهارده ساله یاحتی کمتر باشه هااا ؟ میثم گفت نه به جُثه ش نگاه نکن ، پروندش ُ و خوندم ،خوب می شناسمش ،پیش خودم گفتم ،آخه این کاک میثم کیه که به پرونده همه رزمنده هادسترسی داره ،حتما" خالی می بنده، کاک میثم گفت چیه ،تعجب کردی ؟انگار کاک میثم صدای افکار من ُ وشنیده بود ،دستپاچه گفتم ،نه نه اصلا" کاک میثم گفت :نه مشخصه تعجب کردی ،خوب یه موقع من کارم شناسایی ُ واطلاعات وعملیات بوده وبرای این کار یه دوره هایی دیدم ،هیچ می دونی از بعضی کسایی که برای اولین بار به جبهه اعزام می شن پنهانی تست گرفته میشه؛سطح تحملشون وتوانایی شون موردسنجش قرار بگیره ، تاحالا ازخودت نپرسیدی چطورمیشه که یه جوون بیست ساله میشه فرمانده یه گردان یایه تیپ یاحتی ' یه لشگر ؟مگه برادر رضایی فرمانده کل سپاه چندسالشه ،یابرادر باقری ،برادر کاوه ، زین الدین ،بروجردی ،خررازی ، همت ،وزوایی ، رستگاری ،یا حتی ' همین برادر قاسم سلیمانی فرمانده لشگرمگه چندسالشِه؟خوب ایناروی یه اصولی انتخاب شدن ،من یکی ازکسانی بودم که بطور ناشناس و به شکل یه بسیجی ساده تُوموقعیتهای مختلف این تست رومی گرفتم ، حتی ازتو هم تست گرفتم ،شوکه شدم گفتم من ؟ کِی ؟کجا ؟من اصلا" شما رو ندیدم ،کاک میثم گفت:وقتی واسه اولین بار اعزام شدی به من ماموریت داده شد ازیه گروهی ازاعزامی های جدیدتست بگیرم ، اسم توجزء اون گروه بود ،اون صبح اوایل بهارکه بارون شدیدی اومده بودوشهرک اناهیتاکرمانشاه غرق گِل بود شماازاتوبوس پیاده شدید؟یادت می یاد؟گفتم آره ،مگه میشه اون روززیبا ودوست داشتنی رو فراموش کنم ،کاک میثم ادامه داداون روز لیست شمارو به من دادن ،شما اومدید داخل اون ساختمون نیمه کاره شهرک اناهیتا تا صبحانه بخورید وتقسیم بشید ،مسئول تقسیم شمامن بودم ،همه شمارو که اسمتون رو به من داده بودن فرستادم گردان حبیب ،چرا ؟ واسه اینکه گردان حبیب تازه ازخط برگشته بود ویه گروه ازبچه هاش شهید و زخمی شده بودن ، و فرمانده ُ و معاون فرماندش هم زخمی شده بودن ُ و برای درمان اعزام شده بودن تهران ، شما رو فرستادم گردان حبیب ، چون می دونستم این گردان به این زودی ها به خط مقدم اعزام نمیشه و من فرصت دارم از شما یه تست دقیق بگیرم ، وقتی دیدم حاج آقا قلعه قوند که از نیروهای قدیمی و شناخته شده بود شما چند نفر رو می شناسه و شما شاگردان او هستید ، تصمیم گرفته بعد تست دقیق شما رو به فرمانده تیپ ذوالفقار معرفی کنم ، اونجا هم یک هفته زیر نظر بودید ، تا برای آموزش دیدن خمپاره تامپلای کره ایی صد و بیست انتخاب شدید ، چون تامپلاهای جدید ، نیاز به آموزش دقیق تر و بچه های با استعداد تری داشت ، من از شنیدن حرف های میثم خشکم زده بود ، گفتم پس چطور من شما رو دیدم اصلا" بجا نیاوردم و آقای قلعه قوند هم جوری عمل کرد که اصلا" شما رو نمی شناسه ، میثم گفت : تُو کرمانشاه من محاسن بلندی داشتم و خوب لباس کردی تَنم نبود و اصلا" تیپ و چهره ام فرق می کرد ، پرسیدم ، از من چطور تست گرفتی و من رو چطور انتخاب کردی ؟ میثم گفت یک هفته زیر نظرت داشتم ، دیدم این هف هشت نفر۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
📸 پویش سراسری انفالوی امید دانا ( فاز اول )‌ 🔹دیگر نیازی به تعریف ندارد . شخصی که با حرف های زیبا مخاطب انقلابی دور خود جمع کرد تا از کنارش به درامد یوتیوب دستیابد ولی خرش که از پل گذشت در پروژه ققنوس کنار دوستان و یاران قدیمی اش قرار گرفت . 🔹️ لطفا این پست را در گروه هایتان نشر دهید و در این پویش مشارکت کنید . هرکس این پست را مشاهده کرد بی هیچ تعللی این شخص را از تمامی شبکه های اجتماعی خود انفالو کند. 🇮🇷 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
توصیه های امروز حضرت آقا به بسیجیان نصیحت اول: ✅بسیجی بمانید! نصیحت دوم: ✅قدر خودتان را بدانید! نصیحت سوم: ✅دشمنتان را بشناسید. (کیست؟ ضعفش کجاست؟ نقشه هایش را بشناسید.) نصیحت چهارم: ✅رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید. (محاسبه نفس) سعی کنید جلو بروید. نصیحت پنجم: ✅امروز مهمترین شیوه دشمن، دروغ پردازی است. پس تبیین کنید. نصیحت ششم: ✅یکی از آسیب پذیریهای دشمن، روشن بینی (بصیرت) شماست. روشن بینی خود را افزایش دهید. نصیحت هفتم: ✅آمادگی عملی را حفظ کنید و غافلگیر نشوید. نصیحت هشتم: ⭕️مراقب نفوذ دشمن در درون مجموعه بسیج باشید. توصیه آخر: ✅وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
♨️خیلی خوبه که دشمن علنا به اهداف خودش اشاره کرده!👌🏻 چرا؟؟ چون این اهداف، در ایران،حتی از سوی اقلیت بی‌دین هم پذیرفته نیست تا چه برسه به توده ملت مسلمان!!! 👈🏻یک مرد ایرانی اصیل هرگز نمیگه من بی‌ناموسم! 👈🏻یک زن ایرانی اصیل هرگز نمیگه من ناموس کسی نیستم!( برعکس، زنان ایرانی، دوست دارند با مردان غیور ازدواج کنند) 👈🏻یک انسان ایرانی اصیل، نه تنها هرگز راضی به تجزیه ایران نیست ؛ بلکه حاضره جون خودش رو فدای ایران کنه!!( چه مسلمان باشه، چه نباشه) ✅این شعارها فقط برای همجنس‌بازان تروریست منوتو و عنترنشنال، و امثالهم، کاربرد داره؛ چون دیاثت، خباثت و نجاست، به اندازه لازم و کافی در وجودشون هست!!! ♨️پس ای تروریست! برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقا را بلند است آشیانه!😎 🇮🇷 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
این خیلی خوب بود. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
چه متن زیبا و دلنشینی هست. دست نویسنده اش درد نکنه. به نظرم این حرف دل من و شما و هر کس دلش برای اسلام و انقلاب میطپه هستش. اگر تو هم این حرف و قبول داری ؛ پس مثل من ؛حرف دلت و بازنشر بده. بگذار همه بدونن ما قدرشناس ترین مردم عالم هستیم.«جانباز شیمیایی» 🔴‏امشبم همه میخوابیم چه اونا که گفتن پای نظام و سپاه هستند... چه اونها که علیه سپاه شعار دادند و فحش دادند ... ولی یک عده پای همون ‎پدافند ، پای همون شاسی ، امشب نمیخوابند !! ۴۰سال است که نمیخوابند !! برادر عزیزی که پای پدافند نشستی دست و دلت نلرزد !! حتی اونی که دارد فحش میدهد به امید بیدار بودن تو ، خودش و زن و بچه اش راحت میخوابند ... تو صبور باش اينها داعش نديده اند. جهاد نكاح و فروختن ناموس را به نظاره ننشسته اند. تجاوز به زن و فرزند را در مقابل چشم شان شاهد نبوده اند كسى اطفال دوساله آنها را مجبور نكرده با سر بريده پدر فوتبال كند زنده پوست كندن و به آتش افكندن و هر روز و هر ساعت انتحار و انفجار و هزاران جنايت و قصه نا گفته كه هيچ درنده اى در حق هم نوع خود نكرد صبور باش كه قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار ايد قدر يك شب در امنيت خوابيدن را از افغانستانى بپرس و از آواره سوری و عراقی و لبنانی آنها به عظمت کار تو و بزرگی و جایگاه سردار علمدارت بهتر واقفند تا برخی هموطنان ایرانی تو که این روز ها به تو ‌فحش دادند. انها نمیدانند و در عجبم که چگونه درک نمی کنند که اگر تو نباشی داعش حسرت همین فحش دادن را نیز به دل آنها خواهد گذاشت ترامپ هم دیگر توئیت نخواهد کرد و شعار دهندگان نیز هیچگاه مرد میدان نبوده اند اینها در پناه امنیتی که تو و سردارانت برای تأمین آن از جان مایه گذاشتی فقط نامردانه و نابخردانه بلدند فحش بدهند تو صبور باش و پای ماشه بمان. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ حسن عبدی (ابوتراب): عقرب های سیاه۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت پنجاهم ۰۰۰دیدم این هف هشت نفر که اومدن همشون ازدانش آموزای هنرستان توحیددو راه قپون ِ خیابون قزوین هستند خیلی با تومهربونن ، تو رابطه گرمی بااونا داری ،مشخص بود تو اونارو خیلی دوست داری ،اونا هم تو روخیلی دوست دارن وبرای تو احترام قائل هستند ، واقعا" یه جورایی سرگروه اونا هستی ، ز توحرف شنوی دارن.یه روز وقتی داشتیدفوتبال بازی میکردید اومدم سُراغتون ،دیدم بچه هابیشترین پاس رو به تُو میدن و بازی تو رو قبول دارن ، گفتم آره این بازی رو از (ساسان صمدبین) یاد گرفتم از بچه های هنرستانه خیلی بازی گُل کوچیکش خوبه فانتزی بازی می کنه ، دیریب های ریز قشنگی تُو فوتبال میزنه ، میثم ادامه داد دیدم از تو سوال می پرسن و جواب می گیرن ، یه روز دنبالتون بودم دیدم بچه ها رو جمع کردی ُ و ماسک های شیمیایی رو زدید ُ و دارید تُو کوه های اطراف شهرک آناهیتا همراه با ماسک ُ و تجهیزات شیمیایی تمرین می کنید ، فهمیدم تُو و این بچه ها طاقت ُ و تحمل خوبی دارید و به درد آموزش سخت ُ و فشرده ما می خورید ، گفتم آره یادش بخیر وقتی با اون جُسه های کوچیکمون چهار چرخ های نمکی ُ و نون خشک جمع کنی رو هول می دادیم ، فقط صد و بیست کیلو نون خشک جمع می کردیم ، میثم وقتی خبر رسید بعثی ها یه سری توپ فرانسوی دور بُرد خریدن ، و ما باید برای خنثی کردن آتیش اونا ازخمپاره های تامپلای جدید استفاده کنیم ،من تُو جلسه ، آقای قلعه قوند وگروه شما رومعرفی کردم ، چون همه جوون بودید ُ وبا استعداد والبته آماده برای آموزش ، یادت می یاد وقتی شماها به همراه برادرقلعه قوند رفتیدپیش حاج رسول فرمانده وقت ِ تیپ ذوالفقار اون به تک تک شماچی گفت ،گفتم نه یادم نیست ، میثم گفت ولی من همه شویادمه ،چون تُو گزارشم نوشتم ،من اونجا بودم ،حاج رسول اول با آقا قلعه قوندحال واحوال پرسی کرد ُوگفت:سلام آقامعلم ، بازم برگشتی ،حتما" باز بوی عملیات به دماغت خورده ،وگرنه بچه ها ُ ومدرسه رو وِل نمی کردی ،و بااینکه قبلا" شمابهش معرفی شده بودید وشما رومی شناخت یه نگاه به لیست درخواست شماانداخت ُ و فت تو باید حسن عبدی باشی، از قیافت مشخصه که پیر جبهه ایی!گفتم اره اره یادم اومد ، اتفاقا" از حرفش خجالت کشیدم ،چون بیچاره نمی دونست این اولین اعزام منه ،میثم ادامه داد : حاجی یه نگاهی به احمد انداخت َ وگفت:تو رو موقعه مداحی ُ ومُکَبری تُو چادرنمازخونه دیدم ، صدای خوبی داری آفرین ،بعد یه نگاه به علی شاهرخی انداخت وگفت ، تو با این قَدِت به درددیده بانی می خوری ،همه خندید ، علی خواست بلندشه بره؛حاجی گفت کجا بشین ، لازمت دارم ،یه هو یاد ناصر شروع کرد مُسَلسلی خندیدن ،حاجی گفت شما هم باید ناصر قدیمی باشی ، جُوکر گروه ، ناصر از خنده غَش رفت ، بعدش جمشید یه تَنه به ناصر زد ، حاج رسول متوجه شد ُ و گفت ، شما هم باید جمشید آقایی باشی ، پسر خاله ناصر خان ، و جمشید از خجالت سرش رو انداخت پائین ، گفتم کاک میثم چه خوب همه اینا یادت مونده ، خیلی حواست به گروه ما بوده ، میثم گفت : خیلی زیاد تا اونجا که میدونم زمان بچه گی ، اسم گروهتون تُو وصفنار گروه عقرب های سیاه بوده ، پیش خودم گفتم وای ابرومون رفت این کاک میثم از تمام گذشته ما اطلاع داره ، بعد به خودم گفتم خوب باشه ، اولا" اون مال دوران بچه گی ما بوده ، دوما" اون موقع دوره شاه بود ُ و هنوز انقلاب نشده بود ، یه هو میثم گفت آره خوب اون مال قبل انقلابه ، دیگه مطمئن شده بودم کاک میثم نیروی غیبی داره و صدای درون من رو می شنوه ، پرسیدم خوب با محمد چطور آَشنا شدی ؟ گفت قضیه محمد اصلا" فرق میکنه ، گفتم میشه تعریف کنی ؟ یه هو آقا قلعه قوند اومد ، سلام کردم ُ و با تعجب نگاش می کردم ، رو کرد به کاک میثم ُ پرسید ، حتما" همه چی رو بهش گفتی ، نه ؟ بعد رو کرد به من پرسید ، حسن جان ، همه چی رو گفت ؟ سرم رو تکون دادم ُ و گفتم آره ، گفت خُوب پس دیگه خیالم راحت شد ، می خواستم خودم بهت بگم ، ولی واسم سخت بود ، میثم گفت چرا وایسادید ، بیاید بشینیم ،نیم ساعتی تانماز مونده بود ، کنارچادر نماز خونه رو زمین خدانشستیم ، گفتم کاک میثم میشه بگی چطوربا این آقا محمد آشنا شدی ،گفت یه روزی واست تعریف می کنم ،رفتیم تا آماده بشیم برای نماز ،وقتی وارد محل وضوع خونه مقعر شدم دیدم داخل وضوع خونه مسجدم ُ ودارم وضوم می گیرم ، یکی زد روشونم ُ وگفت سلام جناب عبدی ، برگشتم نگاه کردم دیدم آقای افکاریه گفتم علیک سلام ،گفت:ممنونم ازاینکه من روبه حاج آقامعرفی کردید:گفتم؛خواهش میکنم خواستم کمکی کرده باشم ،آیاتونستم به شماکمک کنم ، گفت :بله البته ،شما باعث شدیدمن تمام حرف هایی که تُواین سه ماه ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
‏آقای بسیجی که فحش خوردی، کتک خوردی، گلوله خوردی ولی عقب نرفتی، نترسیدی، کم نیاوردی و یک ریال هم نگرفتی: روزت مبارک ❤️🌺 🇮🇷ایران وطنم جان و تنم.... انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
🔰جام جهانی داشتیم، وقتی جام جهانی مد نبود! ✅ یک طرفش های ما بودن، 🌍 طرف دیگه‌اش ! گل کاشتند... خون دادند... خاک ندادند💔 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
3.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نخندید، داره براندازی می‌کنه! ای لعنت به روح اون جریانی که شما رو مسخ خودش کرد. خدا تو رو هم شفا نده ؛ ما خنده لازمیم 😂😂😂😜😜😜😜😂😂 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
📷 آغوش رایگان پهبادهای جمهوری اسلامی برای تجزیه طلبان کومله و دموکرات! انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee