9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنظرم دیدن این کلیپ در ایام فاطمیه یه رزقه👌🍁
التماس دعا...
☫اکبر
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
↙️به پویش#افسران_جنگ_نرم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/980746387C0e3caf6424
🌸فاطمیه اول یا دوم؟ چرا ۲ روایت!📿
↙️به پویش#افسران_جنگ_نرم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/980746387C0e3caf6424
▪️شیوه دعا کردن📿
☀️به نقل از محمّد بن مسلم ـامام صادق عليه السلام فرمود : «در كتاب امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ آمده است : ستايش ، پيش از درخواست است . بنا بر اين ، هر گاه به درگاه خداوند عز و جل دعا مى كنى ، او را تمجيد كن » . گفتم : چگونه تمجيدش كنم؟ فرمود : «مى گويى:
🙏يا مَن هُوَ أقرَبُ إلَيَّ مِن حَبلِ الوَريدِ ، يا فَعّالاً لِما يُريدُ ، يا مَن يَحولُ بَينَ المَرءِ وقَلبِهِ ، يا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلى ، يا مَن هُوَ لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ
📚كافي/ج2/ص484/ح2
↙️به پویش#افسران_جنگ_نرم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/980746387C0e3caf6424
🔸تصویر لو رفته از حاج قاسم بر صندلیِ ریاست!📿
اگر عکسهای حاجی رو زیر و رو کنیم، شاید به زحمت بتونیم عکسی رو پیدا کنیم که به صندلی تکیه داده باشن!
ایشون مرد میدان بودن و همیشه پایِ کار مردم..
شاید بخاطر همین خصلتها بود که به سردار دلها معروف شدن🧡🌱
#فاطمیه|#امام_زمان|#لبیک_یا_خامنه_ای
↙️به پویش#افسران_جنگ_نرم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/980746387C0e3caf6424
✨⭕️ سهم هر ایرانی از پول نفت چقدر است؟!
احتمالا شما هم شنیدین که بعضیا میگن اگه پول نفت رو بهمون میدادن، الان هممون میلیاردر بودیم.
اما واقعیت چیه؟
↙️به پویش#افسران_جنگ_نرم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/980746387C0e3caf6424
✳ کاش آقا بود و این خنده را میدید...🍁
✍ زینب گفت: «دلت چگونه شاد میشود؟» #فاطمه به حسن نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود میگیرد و خطبههای او را میخواند، دلم شاد میشود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبههای پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آنکه زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب میکند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه حسین.
صدای خندهی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستینهای فضه تا بازو بالا بود و دستهایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خندهتان بروم، فاطمه جان!» و با اشکهای جاری آمد و پیش از آنکه فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را میدید و میشنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خندهی مادرش آنقدر قدرت دارد که میتواند کورترین گره اندوه را باز کند...
📚 از کتاب #احضاریه
📖 صفحات 69 و 70
↙️به پویش#افسران_جنگ_نرم بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/980746387C0e3caf6424