‌🟡 لشگر ۵۷ ابوالفضل ( ع) و ماموریت اول دربندی خان بخش اول 🔸پس از تاسیس تیپ ۵۷ ابوالفضل ( ع) و عملیات چزابه ماموریت پدافند در منطقه زبیدات به آن واگذار گردید. این ماموریت بیش از دوسال طول کشید. حوادث مختلفی در این دوسال رخ داد از طرح ادغام با تیپ ۷۲ محرم تا جابجایی چند فرمانده و شهادت تعدادی زیادی از رزمندگان ازجمله شهیدان حسن گودرزی فرمانده گردان ثارلله، شهید ابراهیمی فرمانده بعدی گردان ثارالله شهید سپهوند معاون گردان انبیا شهید جوزی امیری معاون بعدی گردان انبیا و... 🔸تا اینکه سرانجام یک گردان از ژاندارمری بالاخره جایگزین ما شد. پس از انتقال به پادگان شهید شفیع خانی حدود یک هفته بعد اولین مانور تیپ جهت بر رسی میزان آمادگی گردانها انجام گرفت. 🔸بعداز مانور در یک جلسه شورا ، فرمانده تیپ سردار حاج نوری اعلام نمود که ماموریت جدید ما به منطقه غرب کشور است و لذا فرماندهان گردانها وبرخی واحدها آماده باشند تا جهت توجیه اولیه راهی غرب شویم. 🔸حضور در منطقه غرب بدلیل نزدیکی طبیعت و فرهنگ آنجا موجب شادی همه شد فردای آن روز شهید محمد علی گودرزی فرمانده گردان ثارلله، شهید جلال ابراهیمی معاون گردان ابوذر و بنده بعنوان جانشین گردان انبیا ، به همراه دوستان عزیزم حاج میثم دستگردی و حاج حبیب سلیمانی در یک ماشین و زنده یاد اسماعیل موسوی، به همراه چند نفر دیگر از واحدها به همراه حاج نوری عازم کرمانشاه شدیم. 🔸غروب آن روز به کرمانشاه رسیدیم، شب را در قرارگاه نجف خوابیدیم، فردا صبح حاج نوری برای هماهنگی به جلسه رفت و نزدیک ساعت ده صبح به همراه یک نفر وارد جمع ما شد و گفت ایشان فرمانده قرارگاه فجر در منطقه دربندی خان هستند، به همراه ایشان به منطقه بروید و سه یا چهار روز تمام مسائل را بررسی کنید و بعد به پادگان شفیع خانی برگردید ، گفت من برای یک جلسه دیگر باید به قرارگاه کربلا در اهواز بروم و به بنده هم تاکید نمود چون گردان انبیا اولین گردانی هست که وارد منطقه می شود با حساسیت تمام مسائل را مورد توجه قرار دهم. 🔸به همراه فرمانده قرارگاه فجر راهی منطقه دربندی خان شدیم ، جاده های پر پیج وخم خصوصا از جوانرود به بعد و اینکه به ما گوشزد کرده بودند منطقه الوده و ضدانقلاب فعالیت دارد موجب شده بود تا ما مدام از آن فرمانده سوالات جور وا جوری بپرسیم. 🔸عصری بود که وارد منطقه دربندی خان شدیم، اولین نکته که بسیار در روحیه ما تاثیر مثبت ایجاد کرد این بود که مسئولیت امورات راه سازی آنجا با جهاد لرستان بود که از چند سال پیش در آنجا مستقر بود و مسئولین آن از جمله منهدس شاهرخی و مهندس براتی همواره در منطقه حضور داشتند. 🔸وقتی که وارد قرارگاه شدیم پس از کمی استراحت و اقامه نماز و شام فرمانده قرارگاه به همراه یک نفر دیگر وارد سنگر ما شد و گفت ایشان آقای اینالو هستند و جانشین قرارگاه تمام منطقه را مثل کف دست می شناسد مسئولیت توجیه شما با ایشان است. 🔸آقای اینالو یک نقشه در دست داشت وآنرا روی زمین پهن کرد وشروع به تشریع منطقه نمود . از قرار معلوم در آنجا دو یگان حضور داشتند تیپ انصارالحسین همدان و تبپ انصالرسول جوانرود، ما باید جایگزین تیپ انصارالحسین می شدیم . 🔸آنها بر روی ارتفاعات سورمر، شاخ شمیران و شاخ برددکان تا قسمتی از یال برددکان مستقر بودند ودر دامنه ها هم تیپ انصارلرسول که متشکل از کردهای بومی جوانرود بود استقرار داشتند. 🔸قرار شد گردان انبیا ابتدا وارد منطقه شود وبر روی ارتفاعات برددکان تا یال برددکان ودامنه های آن کاملا مستقر گردد و علاوه بر نیروهای انصار الحسین همدان بخشی از نیروهای پیشرمرگه هم آزاد و به عقب منتقل شوند. ادامه دارد #کانال #خبری #تحلیلی #ندای #گرین برای_عضویت در #تلگرام _روی_لینک_بزنید @nedayegarin @nedayegarin @nedayegarin 🟡 لشگر ۵۷ و ماموریت اول به دربندی خان قسمت دوم 🔸فردا ابتدا عازم ارتفاعات شاخ شمیران شدیم تا از روی دیدگاه مشرف بر کل منطقه بیشتر توجیه شویم. در آن زمان خودرو فقط تا ابتدای ارتفاعات تردد می کرد و بقیه راه را باید پیاده می رفتیم . البته جهاد مشغول جاده سازی بود. 🔸پیاده به سمت ارتفا حرکت کردیم گرچه بسیار خسته کننده بود ولی حضور شهید جلال ابراهیمی و زنده یاد حاج اسماعیل موسوی که بزله گو و شوخ طبعی خاصی داشتند خستگی را احساس نمی کردیم آنها هر دو سنگین وزن بودند و مرتب عرق می کردند شهید جلال وسط ارتفاعات با صدای بلند حاج نوری را صدا میزد ومی گفت 《 آخه نونت نبود آبت نبود جا قحطی بود تا ما را اینجا نکشانی》، وحاج اسماعیل هم شلوغش میکرد البته شهید گودرزی هم دست کمی از آنان برای مزاح کردن نداشت. 🔸به هرحال نزدیک ظهر بود که وارد سنگر دیدگاه بر روی قله اصلی شاخ شمیران شدیم ، در سمت راست ما دریاچه زیبای دربندی خان قرار داشت که در دامته ارتفاعات نسبتا کوتا