#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️توی خانه جوجه داشتیم.
▫️از آن جوجههای بازیگوشِ پُر سروصدا.
▫️همۀ روز حواسش به آب و غذایشان بود.
▫️شب که میشد،
▫️دلواپس گرما و سرمایشان...
▫️میپرسید: «رویشان را پوشاندید؟ سردشان نشود یکوقت!»
▫️میگفتم: «پوشاندیم.»
▫️باز انگار مطمئن نمیشد،
▫️پا میشد میرفت سر میزد تا مطمئن شود.
📚 به شیوه باران، ص٣٢
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🆔 @jannatolhosain
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸صورتش پر از خاک بود.خیلی از بچهها شهید شده بودند. امید به پیروزی نداشت و این را باید از بقیه مخفی میکرد. همه، حواسشان به او بود. فرماندۀ لشکر بود. رفت توی سنگر، گوشی را برداشت.
*
🔹هنوز خوابم نبرده بود. به عقربههای ساعت خیره شده بودم. تلفن زنگ زد. این وقت شب؟! گوشی را برداشتم. صیاد شیرازی بود.
🔸میگفت: «عملیات گره خورده و اگر ادامه بدهیم، بهضرر ماست!»
🔹اول با امام قدسسره تماس گرفته بود. ایشان فرموده بودند: «تلفن بزنید به آقای بهجت، بگویید دعا کنند.» به آقا گفتیم؛ گفتند: «بگویید دعا کردهام!»
*
🔸با حیرت به میدان نبرد خیره شده بود، باورش نمیشد!
🔹دشمن داشت از چیزی فرار میکرد...
📚 این بهشت، آن بهشت، ص٣۴
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🆔 @jannatolhosain
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ دستفروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد.
▫️ ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس.
▫️ گفتیم حالا بیدار میشود، حالا بیدار میشود...
▫️ ولی بیدار نشد.
▫️ با ورود آقا، یکی از طلبهها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛
▫️ آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!»
▫️ بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟[آیا ما خواب نیستیم؟]... مگر ما خواب نیستیم؟ کاش یکی هم بیاید ما را بیدار کند...»
📚 به شیوه باران، ص٢٨
#آیت_الله_بهجت_ره
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🆔 @jannatolhosain
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
◽️ پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه میدانید؟»
◽️ فرمود: «در اینکه گناه نکنید.»
◽️ چند دقیقه بعد به امید جواب مفصلتری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛
◽️ باز فرمود: «که گناه نکنید.»
◽️ آخرش که داشتم میرفتم هم باز پرسیدم؛
◽️ گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد.
◽️ جواب داد: «گناه نکنید»!
◽️ حرف اول و آخرش همین بود.
📚 به شیوه باران، ص۵٠
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🆔 @jannatolhosain
🗓 سهشنبه ١٧ بهمن ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ با امام خمینی قدسسره سَر و سِرّی داشتند.
▫️ یکبار من هم با امام به خانۀ آقای بهجت رفتم.
▫️ وارد که شدیم، آنها نشستند به صحبت.
▫️ امام نگاهی به من انداخت. خودم فهمیدم که باید بروم بیرون.
▫️ ساعتی توی کوچه قدم زدم تا صحبتشان تمام شود.
▫️ اینکه چه میگفتند و از کجا میگفتند را کسی نمیداند.
▫️ امام میفرمود: آقای بهجت قدرش نامعلوم است.
▫️ از آقای بهجت هم چند بار شنیدم که میفرمود: «من از آقای خمینی قدسسره مسائلی میدانم که نه میگویم و نه خواهم گفت. چیزهایی که گفتنی نیست...»
📚 به شیوه باران، ص۴۴
➖➖➖➖➖➖➖
📲 مهمترین تحلیلهای روز 👇
🆔 @jannatolhosain
#اینگونه_بود ...
🔰خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
❣️از ایشان تقاضا کردم که دعا کنند که بتوانم در نماز، حضور قلب داشته باشم.
🌟فرمودند:
«دوایی است! دعایی نیست»
(کنایه از اینکه اینگونه مشکلات باید درمان شود، باید به دستورالعملهای گفته شده از جمله انجام واجبات و ترک محرمات عمل نمود و صرفا با درخواست دعا و دعای دیگران حل شدنی نیست!!)
📚زمزم عرفان، ص٣١۴
🔻@jannatolhosain