eitaa logo
روشنگری اسلامی
154 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
202 فایل
صادقانه،امانتدارانه ،صمیمانه،بدون پروپاگاندا،برپایه دانش دکترینولوژی(قاعدةالقواعد)دانش تبیین و تشریح قواعد ذاتی حاکم بر خلقت و طبیعت و قواعد ذاتی حاکم بر اعمال موجودات، به ویژه بشر است. تبیین اين قواعد برای جامعه‌سازی الزامی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنگری اسلامی
❓چگونه کودکان خود را تربیت کنیم؟ ❇️دکترین (قاعدةالقواعد)و استراتژی(راهبرد) برای کودکان و نوجوانان دو
❓چگونه کودکان خود را تربیت کنیم؟ ❇️دکترین (قاعدةالقواعد)و استراتژی(راهبرد) برای کودکان و نوجوانان دورۀ یکم ، جلسۀ یکم رویکرد آیت‌مدار1 من هم پروانه می‌شوم! ادامۀ داستان👇 اما یه اتفاق افتاد: چون مهم شده بود، خیلی خودشو می­گرفت. خیلی مغرور شده بود. به هیچ کس احترام نمی­گذاشت، اما توقع داشت همه به او احترام بگذارن! آخه او خودشو مهم می­دونست. اتفاقی که افتاد این بود که بقیه‌ی دوستاش یکی‌یکی از او دور شدن. دیگه کسی به او نزدیک نمی­شد. او دور خودش یه پیله درست کرده بود. او زیبا، قوی، معروف و مهم بود، پس دیگه به کسی نیاز نداشت. به این دلیل بود که همه رو از خودش دور کرد. او تنها شده بود، چون مغرور بود: غرور داشت. پیله­ی «خود دوستی» و «خود خواهی» دور خودش کشیده بود. حالا زندانی این خود دوستی و خود خواهی بود. او خیلی از خودش راضی بود و هیچ گله و شکایتی از خودش نداشت. بالاخره از این وضعیت «زندان خود دوستی»، خسته شد. گریه کرد. غصه خورد. این طوری شد که یه تصمیم مهمی گرفت. ✅تصمیم گرفت از این زندان فرار کنه. حالا باید این زندان رو پاره کنه. این زندان که اسمش «پیله­ی خودخواهی» بود رو باید می­شکافت: خودش اونو ایجاد کرده بود، خودش هم باید اونو پاره می­کرد. خب! این کار رو کرد. پیله رو شکافت: اومد بیرون. خیلی زور زد تا خودش را بکشه بیرون. از تاریکی پیله اومد بیرون، اومد توی فضای روشن. آخیش! راحت شد، آزاد شد، رها شد. پرید! چی؟ او که داشت زور می­زد که از پیله بیاد بیرون، اصلاً متوجه نشد که حالا می­تونه بپره؟! ادامه دارد،حتماً دنبال بفرمائید..👇
روشنگری اسلامی
❓چگونه کودکان خود را تربیت کنیم؟ ❇️دکترین (قاعدةالقواعد)و استراتژی(راهبرد) برای کودکان و نوجوانان دو
❓چگونه کودکان خود را تربیت کنیم؟ ❇️دکترین (قاعدةالقواعد)و استراتژی(راهبرد) برای کودکان و نوجوانان دورۀ یکم ، جلسۀ یکم رویکرد آیت‌مدار1 من هم پروانه می‌شوم! ادامۀ داستان👇 او که داشت زور می­زد که از پیله بیاد بیرون، اصلاً متوجه نشد که حالا می­تونه بپره؟! چه جالب! پرید، پرواز کرد. چه بال­های قشنگی! کی بال درآورد؟ نمی­دونست. اما می­دونست که حالا دیگه آزاد شده و می­تونه پرواز کنه. او از خودخواهی خودش فرار کرده بود. او دیگه خودش رو نمی­دید. حالا پرواز می­کرد. پرید و رفت روی گلزار. از روی همه­ی گل­ها پرواز کرد. از بالا نگاه کرد؛ همه چیز هم زیبا بود و هم کوچیک. به همه کس و همه چیز نگاه کرد. فریاد زد: خداجون، ممنونم! می­تونم پرواز کنم، رها بشم. دیگه فقط خودم رو دوست ندارم، همه رو دوست دارم. عصر شد. غروب شد. بعد آسمون تاریک شد. بال زد و رفت تا یه نور دید: نور یه شمع بود. رفت دور نور شمع، چرخید و پرید. خیلی خوشحال بود که توی این تاریکی می­تونه دور یه نور پرواز کنه. یادش اومد وقتی کرم بود، و روی برگ بود، آسمون که تاریک می­شد، او توی تاریکی می­موند. یادش اومد وقتی که توی پیله بود، همه جای پیله تاریک بود. اما حالا که پروانه شده، روزا که روشنه روی گلزار زیبا پرواز می­کنه و شب­های تاریک می­تونه دور شمع روشن پرواز کنه. او دیگه خوشبخت بود، سبک بود، راحت بود، می­پرید. آزاد بود، آزاد از خودخواهی. خدا رو شکر.
✅ علامه حسن زاده آملی: به جای اینکه "عاﺑﺪ"ﺑﺎﺷﯽ، "ﻋَﺒﺪ"ﺑﺎش! 🔸 ﺷﯿﻄﺎن هم قریب به ۶۰۰۰ ﺳـﺎل عبادت ﮐﺮد، ﻋﺎﺑﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ "ﻋـَﺒﺪ"ﻧﺸﺪ! تاﻋـَﺒﺪ ﻧﺸﻮی، ﻋﺒﺎدﺗﺖ ﺳﻮدی ﻧﺪارد؛ ﻋﺒﺪ ﺑﻮدن ﯾﻌﻨﯽ: ﺑﺒﯿﻦ ﺧﺪایت ﭼﻪ ﻣﯽﺧﻮاﻫﺪ، ﻧﻪ دﻟﺖ.. کانال استاد حسن عباسی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖