eitaa logo
جواد قلی یان امیری
327 دنبال‌کننده
251 عکس
240 ویدیو
1 فایل
﷽ «‏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» تنها کانال رسمی بنده . سخنران و مدرس حوزه علمیه و دانشگاه. مبلغ امور دینی.♥️🍃 هماهنگی جلسات 👇🏻 09394338906 @haj_adil
مشاهده در ایتا
دانلود
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اعلام خطر به بچه انقلابی‌ها ⬅️ خطر بزرگی که علامه مصباح یزدی(ره) در اواخر عمر خودشان به انقلابی‌ها هشدار دادند ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
هدایت شده از  بابل گرام
مراسم زیارت آل یاسین با یاد شهیدان در امیرکلا 🔹با سخنرانی و روضه خوانی حجت‌الاسلام دکتر قلی‌یان 🔹سه‌شنبه ۹ مرداد _ بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع امیرکلا سه‌شنبه، ۹ مرداد ۱۴۰۳. کانال بابل گرام 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3489071105C903e3850fb
🌸🍃🌸🍃 بوی رایحه خوش از کسی که زباله حمل می‌کند بر نخواهد خواست...... تا زباله‌ها را دور نریزی و خودت را نشویی این بو، هم خودت و هم دیگران را آزار می‌دهد..... زباله‌های درون نیز همچنین هستند،یعنی باید آنان را از وجود خود بزدایی....... زباله‌هایی همچون::: منیت، حسادت، حرص، تعصب، خشم, مقایسه، تنفر ....... مراقبه و آگاهی شما را به پاکسازی درونی سوق می‌دهد. عشق شما را خوشبو می‌کند. ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 روزی پدری همراه پسرش به حمام عمومی رفت. چون به حمام رسیدند، پدر از پسر خود طلب آب نمود. پسر با بی حوصلگی رفت و از گوشه ای کاسه سفالین ترک خورده و رسوب گرفته ای که مخصوص آب ریختن روی تن و بدن مردم و نه برای نوشیدن آب بود، پیدا کرد و آبی نه چندان خنک یافت و برای پدر برد. پدر به مجرد دیدن کاسه و آب، اندکی مکث کرد، لبخند زد و رو به پسر گفت: "با دیدن این کاسه یاد خاطره ای افتادم. چندین سال پیش وقتی خود من نوجوانی کم سن و سال بودم، همراه پدر به حمام عمومی رفتم. درست مثل امروز که من از تو آب خواستم، آن روز هم پدرم از من آب خواست. من، برای اینکه برای او آب بیاورم گشتم و لیوان بلوری و تمیزی یافتم و آبی گوارا و خنک در آن ریختم و با احترام به حضور پدر بردم. امروز، من که چنان فرزندی برای پدر بودم، پسری چون تو نصیبم شده که با بیحوصلگی در چنین کاسه کثیف و ترک خورده برایم آب آورده، حالا در آینده چه اولادی قرار است نصیب تو شود، خدا می داند و بس!" ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 چهارتوصیه خداوندبه حضرت موسی (ع) خداوند، موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «مراقب باش» تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو ... تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور ... تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش... تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین... ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 فردى در پيش حكيمى از فقر خود شكايت مى ‏كرد و سخت مى ناليد. حكيم گفت: خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟ گفت: البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى كنم گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى كنى؟ گفت: نه گفت: گوش و دست و پاى خود را چطور گفت: هرگز گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى كنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش‏ تر و خوش‌بخت ‏تر از بسيارى از انسان ‏هاى اطراف خود مى ‏بينى. پس آنچه تو را داده‏ اند، بسى بيش ‏تر از آن است كه ديگران را داده ‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش‏ ترى هستى! ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 ❓زنبور یا مارمولک❓ در جریان حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی ایشان را به آتش افکندند دو حیوان مشغول به کار شدند، 🐝 یکی زنبور عسل بود 🦎 و دیگری مارمولک. 👈 زنبور عسل به محض دیدن افروخته شدن آتش تندتند می رفت و در دهان خود آب می کرد و بر روی آتش می ریخت. ✍🏻 در روایت آمده جناب جبرئیل از او پرسید: «می دانی که آتش عظیمی بر پا شده است. تو چگونه می خواهی با این دهان کوچکت آن را خاموش کنی؟». 👌 زنبور گفت:«من بنای خاموش کردن آتش را ندارم. من فقط به وظیفه ام عمل می کنم و به مقدار حجم دهانم آب می برم و بر روی آتش می ریزم. دیگر کاری ندارم خدا آن را خاموش می کند یا نمی کند». 👈 در این جریان مارمولک هم دست به کار شده بود. او زمین را می کند و به زیر زمین می رفت و از زیر، آتش را فوت می کرد تا شعله ورتر شود.   🔸دوستان گرامی این دو موجود هردو در واقع کارشون اثر خاصی نداشت نه فوت مارمولک نه آب دهن زنبور هیچکدوم در زیاد شدن یا خاموش شدن آتش تاثیر نداشت ولی ولی ولی ولی چیزی که تابه حال مارمولک🦎 رو منفور و زنبور🐝 و عسلش رو شیرین و دوست داشتنی کرد 🍯 انتخاب و تصمیمشون در لحظه بود اینکه هر کدوم تصمیم گرفتن تو اون لحظه ی بحرانی طرف درست یا غلط تاریخ قرار بگیرن برگرفته از کتاب «شرح مراتب طهارت» نوشته استاد صمدی آملی ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 برای اینکه بتوانیم کارهای عقب افتاده مخصوصا کارهایی که ذهن ما در برابر آن بسیار مقاومت میکند را انجام دهیم باید همان لحظه که کارها به ذهنمان خطور میکنید آن را روی کاغذ بنویسیم وسریع آن رو انجام دهیم مثلا می خواهیم نظمی به اتاقمان بدهیم یا مقاله ای را به پایان برسانیم ذهن می گوید بعدا انجام بده وقتی سرحال بودی اما شما باید کنترل را به دست بگیرید وسریع کار را انجام دهید چندبار که به این صورت عمل کنید ذهن دیگر نمی تواند سرکشی یا دلیل تراشی کند . واراده شما به این صورت قوی می شود ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 رنج نبايد تو را غمگين كند، اين همان جايی است كه اغلب مردم اشتباه می‌كنند رنج قرار است تو را هوشيارتر كند، چون انسانها زمانی هوشيارتر می‌شوند كه زخمی شوند. رنج نبايد بيچارگی را بيشتر كند. رنجت را تنها تحمل نكن، رنجت را درك كن... اين فرصتی است براى بيداری، وقتی آگاه شوی بيچارگی‌ات تمام ميشود... اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كرديد از او بی مهری ديده‌ايد، مأيوس نشويد، چون برگشت آن محبت را از شخص ديگری، در زمان ديگری، در رابطه با موضوع ديگری خواهيد گرفت. ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan