🌸🍃🌸🍃
#داستان آموزنده
مردی به حمام رفت و پول نداشت. نزد مردی رفت تا 5 تومان پول بگیرد تا حمام رود. مرد قبل از دادن پول گفت قدری صبر کن من باید به قرآن استخاره کنم. استخاره کرد، پاسخ منفی بود. گفت صبر کن 5 تومان منفی شد بگذار به 4 تومان استخاره بگیرم .باز پاسخ منفی شد . گفت صبر کن به 3 تومن باز منفی شد استخاره به 2 تومن هم منفی شد. تا به یک تومان رسید ، مرد سائل گفت تا این یک تومان هم منفی نیامده بده ما حمام برویم. مرد یک تومان را بدون استخاره داد. مرد استخارهگر گفت مرا ببخش اگر استخاره درست می آمد 5 تومان را می خواستم بدهم . سائل گفت تو اگر قصد پول دادن داشتی اگر 5 تومان جواب نمیداد باید میرفتی به 6 تومان اگر 6 تومان منفی میشد میرفتی به 7 تومان.
اگر دست خیر داشتی چرا بالاتر نمیرفتی وقتی منفی میآمد؟
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#حدیث
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
لا تکن ممن یشدّ على النّاس و یخفّف على نفسه.
از آن کسان مباش که بر مردم سخت و با خویش آسان گیرند.
نهج الفصاحه
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
بیشتر ما آدم های دقیقه نودیم!
قدر خوبیِ کسی که عاشقمان بود
را وقتی میفهمیم که چمدان به دست میرود.
دقیقه نود یاد کارهایی که میتوانستیم بکنیم و نکردیم میافتیم.
دقیقه نود یاد حرفها و کارهایی میافتیم که حالا مثلِ ... بخاطر گفتن و انجام دادنشان پشیمان هستیم.
امّا زندگی بازی فوتبال نیست
که در وقتهای اضافی از روی شانس گل بکاریم. زندگی در همین لحظه دوست داشتن است.
بخشیدن و دل کندن و مرهمِ روی زخم بودن را به لحظه بعد نگذاریم.
دل خوش نکنیم به دقیقه نود،
دل خوش نکنیم به وقتهای اضافه!
دلِ شکسته، عشقِ دیده نشده یک عمر هم کم است که مثل روز اولش شود.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#حکایت_آموزنده
بهلول هارون را در حمام دید و گفت: به من یک دینار بدهکاری ، طلب خود را می خواهم.
هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم من که این جا لختم و چیزی ندارم بدهم.
بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین لخت و بی چیز خواهی بود، پس طلب دنیا را تا زنده ای بده. که حمام آخرت گرم است و دستت خالی.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#خدمت_به_خلق
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی خدمت مادر می کرد و دیگری به عبادت خدا مشغول بود. یک شب برادر عابد در سجده به خواب رفت، آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. گفت: من سالها عبادت خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج...
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#حدیث
امام علی (ع) میفرمایند:
مَن ساءَ خُلقُهُ، مَلَّهُ اَهلُهُ.
هر کس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته مى شوند.
تحف العقول، ص 214
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
به کوچه ای وارد می شدم که پیرمردی از آن خارج شد.
پیرمرد گفت: نرو، بن بست است...
گوش نکردم و رفتم...
بن بست بود...
برگشتم...
به سر کوچه که رسیدم...
پیر شده بودم...
آدم موفق کسی نیست که همه چیز را تجربه کند.
کسی است که از تجربه دیگران استفاده می کند.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
گاهي از ميان تمام گزينه هاي روي ميز،"سكوت" را انتخاب كن
گاهي اين سكوتِ لعنتي
معجزه ميكند......
گاهي با همين سكوتت،
يك دنيا حرف ميزني...
گاهي با سكوت
زودتر به توافق ميرسي...
هميشه "جنگ"،
نميتواند پاسخِ مناسبي باشد...
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#حکایتی_از_بهلول
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد
به بهلول گفت:هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت:البته که هست
مرد ثروتمند گفت:چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
بهلول جواب داد:
دو چیز ما شبیه یکدیگر است،
یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است .
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
برای انسان های موفق،
در هفته هفت امروز وجود دارد
و برای انسان های ناموفق هفت فردا.
تفاوت های کوچک،نتیجه های بزرگی به بار می آورد.
زندگی همین امروز است.
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت: استغفر الله.
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمداللهِ نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم حجره ی من چه؟
گفتند حجره ی شما نسوخته؛ گفتم: الحمدلله...
معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه خدا خواهی.
چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم که شاکر هستیم؟!
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』
🌸🍃🌸🍃
#توکل_به_خدا
در زمان موسي خشكسالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت ومناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!... موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود..
یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم
♡ʝσiŋ🌱↷
『 @javad_gholiyan 』