eitaa logo
جواد قلی یان امیری
327 دنبال‌کننده
251 عکس
240 ویدیو
1 فایل
﷽ «‏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» تنها کانال رسمی بنده . سخنران و مدرس حوزه علمیه و دانشگاه. مبلغ امور دینی.♥️🍃 هماهنگی جلسات 👇🏻 09394338906 @haj_adil
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 در ایام نوجوانی از سرِ نادانی سخنی را در جمعی گفتم که نباید می‌گفتم. مرحوم پدرم با هزار مصیبت حرف مرا ترمیم و توجیه و مثبت‌سازی کرد. مجلس تمام شد، پدرم مرا در کنار خود نشاند و گفت: فرزندم، در خلقت گوش و زبان خود دقت کن، آن‌ها یک تفاوت بزرگ دارند. گوش‌های انسان بیرون و آزاد آفریده شده‌اند، پس هر سخنی که می‌خواهید می‌توانید گوش کنید و اگر چیزی بگویند، دست شما نیست که آن سخن را نشنوید. خداوند هم شنیدن (غالب) سخنان را حرام نکرده است و خودش فرموده است: یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ سخنان را می‌شنوند اما بهترین را انتخاب و تبعیت می‌کنند. اما زبان تو در کام دهان تو پشت میله‌های دندان‌های تو، زندانی توست. زبانِ تو، بر‌عکس گوشِ تو که برای شنیدن در اختیار و تحت فرمان تو نیست، زندانی توست. هر زندان کلیدی دارد و خوشا به‌حال کسی‌که کلید زندانِ دهانش را به عقل خود سپرده باشد و بدا به حال کسی که کلید زندان دهان خود را به نادانی خود داده باشد. بهترین زندان‌بانِ دهان، عقل توست و بدترین زندان‌بان نادانی توست. نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: در جهان هیچ چیز بیش از زبان، شایسته زندان رفتن نیست. ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟ شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من "اصالت" ارجح است. و شاه بر خلاف او گفت : شک نکنید که "تربیت" مهم تر است. بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند. بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند. فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند. در هنگام شام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم "تربیت" از "اصالت" مهم تر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت "تربیت" است. شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند. شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین یاد انجام می شود ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند. لذا شیخ فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست به کار شد چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد. فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان. شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش می دید زیر لب برای شیخ رجز می خواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد. در آن هنگام هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال و این یکی جنوب ... این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه "تربیت" هم بسیار مهم است ولی"اصالت" مهم تر. یادت باشد با "تربیت" می توان گربه اهلی را رام و آرام كرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و "اصالت" خود بر می گردد. ‎♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
مراسم جشن ولادت حضرت علی اکبر(ع) سخنران: حجت الاسلام قلی یان مداحان: حاج محمدرضا بذری کربلایی جبار بذری سه شنبه یکم اسفندماه ساعت ۱۹:۳۰ بابل،خیابان مصلی(حکیم آباد) نبش مصلی ۱۷ مجتمع فرهنگی مذهبی فاطمه الزهرا(س) ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
💐 شادیانه ولادت شاهزاده 💐 🔸گرامیداشت روز 🔸 🔻سخنران: حجت السلام دکتر 🔻مدیحه سرا: کربلایی جبار کربلایی طاهر ذاکر نوجوان: محمدحسین نائیج 📆 چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ ⏱از ساعت ۲۰ 🍕بصرف شام 👈بهمراه محترم تان،منتظرتان هستیم ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 وجود خويش را بشناس تا كليد را بيابي. شاه كليدي كه بسياري از درها را مي گشايد. در حقيقت، آن كليد براي گشودن همه درها كافيست. من آن كليد را حقيقت، حقيقتي كه تو تجربه كرده اي مي نامم. پس ، تمام باورها، تمام دروغهايي را كه ديگران به تو آموخته اند دور بينداز و پاك، تهي به پيش برو تا خيلي زود گنج را پيدا كني، گنج بزرگ خرد دروني ات را. اين گنج آنجاست و منتظر توست تا با دستهاي خالي بيايي. ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 شیخ رجبعلی خیاط«ره» می فرمود: در بازار بودم. اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت. بلافاصله استغفار كردم و به راهم ادامه دادم. قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم می‌گذشتند. ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمی‌كشیدم، خطرناك بود. به مسجد رفتم و فكر می‌كردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود...!؟ در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی! گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم... گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد...! «نکته» قانونِ کارِ ما در کائنات جریان دارد... حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند.. ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 اگر به من بگویند زیباترین واژه ای که یادگرفتی چیست؟ میگویم پذیرش است پذیرش یعنی: پذیرفتن شرایط با تمام سختیهاش پذیرفتن آدم ها با تمام نقص هاشون. پذیرفتن اینکه مشکلات هست و باید به مسیر ادامه داد. پذیرفتن اینکه گاهی من هم اشتباه میکنم. پذیرفتن اینکه من کامل نیستم. پذیرفتن اینکه هیچ کس مسئول زندگی من نیست. پذیرفتن اینکه انتظار از دیگران نداشتن. داشتن پذیرش توی زندگی یعنی پایان دادن به تمام دعواها و اختلافها ‎♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 روزی در نماز جماعت موبایل یه نفر زنگ میخورد زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود بعد نماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر به نماز نرفت، همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست .مرد کافه چی با خوش رویی گفت اشکالی ندارد فدای سرت، او از ان روز مشتری دائمی ان کافه شد ....... چقدر خوب بود که اگر کسی اشتباهی کرد با خوش رویی باهاش برخورد کنیم نه با خشم تحقیرش کنیم و باعث ترک اعمال خوب بشویم. ‎♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 مردی از دوستان امام صادق(ع) در طلب یافتن "اسم اعظم" بود و هر روز به خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شد و از امام معصوم می‌خواست تا حرفی از حروف "اسم اعظم" را به او تعلیم دهد، ولی امام صادق(ع) او را از این امر برحذر می‌داشت و می‌فرمود: هنوز قابلیت و ظرفیت لازم را پیدا نکرده‌ای! ولی آن مرد دست بردار نبود و هر روز خواسته خود را تکرار می‌کرد! روزی امام صادق به او فرمودند: امروز مقارنِ ظهر، به خارج از شهر می‌روی و در کنار پلی که آنجا هست می‌نشینی، صحنه‌ای را در آنجا خواهی دید که باید بیایی و برای من بازگو کنی. آن مرد دستور امام را اطاعت کرد و به محل موعود رفت. چیزی از توقف او نگذشته بود که مشاهده کرد پیرمرد قدخمیده‌ای با پشته‌ی نسبتا ً بزرگی از خار‌و‌خاشاک آهسته آهسته به آن پل نزدیک شد و با زحمت بسیار، دو سوم از درازی پل را طی کرد. در همان اثنا، مرد جوانی تازیانه به‌دست و سوار بر اسب از طرف مقابل قصد عبور از پل را داشت و آن پل به خاطر عرض کوتاه پل نمی‌توانست در آنِ ِواحد دو رهگذر پیاده و سواره را از خود عبور بدهد. جوان سوار به آن مرد کهنسال نهیب می‌زد که راه آمده را برگردد تا او از پل عبور کند! و پیرمرد به او می‌گفت: من دوسوم پل را پشت سر گذاشته‌ام و با این بار سنگین و ضعف جسمانی انصاف نیست که از من چنین توقعی داشته باشی، بلکه انصاف حکم می‌کند که تو به خاطر جوانی و سوار بر اسب بودنت، فاصله کوتاهی را که آمده‌ای بازگردی و راه را بر من سد نکنی. جوان مغرور با شنیدن سخن پیرمرد، او را به ضرب تازیانه می‌گیرد و با نواختن ضربات پی در پی او را به عقب‌نشینی از پل وا می‌دارد! پیرمرد پس از رفتن سوار، دوباره با کوله‌بار سنگینی که بر دوش داشته راه رفته را مجددا طی می‌کند و پس از عبور از پل به طرف خیمه‌ای که در آن حوالی بود رهسپار می‌شود. آن مرد که ستم آشکار جوان سوار را بر آن مرد سالخورده می‌بیند به محضر امام شرفیاب می‌شود و ماجرا را با ناراحتی برای حضرت تعریف می‌کند. امام از او می‌پرسند: اگر تو حرفی از حروف "اسم اعظم" را می‌دانستی با آن جوان سرکش و مغرور چه می‌کردی؟ عرض می‌کند: به سختی ادبش می‌کردم به گونه‌ای که تا پایان عمر آن را فراموش نکند! امام فرمود: آن مرد سالخورده‌ی خارکنی را که دیدی، از اصحاب سرّی ما بود و از "اسم اعظم" هم نصیب داشت ولی از آن برای مقابله با آن جوان استفاده نکرد و قابلیت خود را برای چندمین بار به اثبات رسانید! آن مرد وقتی که از حقیقت امر آگاهی یافت، به خواسته نابجای خود از امام پی برد و از آن پس درصدد تزکیه نفس برآمد و دیگر در مورد "اسم اعظم" با امام سخنی نگفت و دریافت که اگر قابلیت شنیدن اسرار را داشته باشد، از او مضایقه نخواهند کرد. ‎♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 1- از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر می دهم، چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست. 2-مبارزه انسان را داغ می کند و تجربه انسان را پخته می کند! هرداغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته اى ديگر خام نمي شود! ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﺸﻮ... ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ، ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﺸﻮ! ﭼﻮﻥ ﮔﻨﺠﺸﮏﻫﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺗﺸﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ! ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺁﻭﺍﺯﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ... ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ... ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ! ﻭ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺬﺍﺏ، ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ! ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ... ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ.. ‎♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan
🌸🍃🌸🍃 تضمین بهشت با شش شرط 💠 عَن انسِ بنِ مالک قالْ قالَ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلُ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ [پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:] این شش چیز را شما قبول کنید، ما هم در مقابل بهشت را برای شما قبول می‌کنیم؛ یعنی قول می‌دهیم. إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَکْذِبُوا [هرگاه سخن گفتید،] دروغ [مگویید.] وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تُخْلِفُوا [هر گاه وعده دادید، خُلف وعده نکنید.] وَ إِذَا ائْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا [هرگاه امین‌تان دانستند، خیانت نکنید. در] امانت مالی، امانت موقعیت و مسئولیت، امانت سخن و حرف و خبر خیانت نشود. وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ [چشمانتان را] از چیزهایی که خلاف محارم الهی است [فرو بندید.] وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ شهوت خودتان را نگه دارید. وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَلْسِنَتَکُمْ زبان و دست خودتان را نگه دارید؛ یعنی در اختیار داشته باشید. 📚 الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۱۵۰ ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan