eitaa logo
✨سردارسلیمانی✨جوادجبله 🇮🇷
162 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
》جهادتبیین جهادتبیین جهادتبیین》 لینک دعوت↘️↘️↘️ https://eitaa.com/javadjabaleh110135 خادم کانال↘️↘️↘️ @javad146
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی
کارنامه دو ساله.pdf
حجم: 14.82M
دو ساله | عملکرد اقتصادی دولت درود خداوند بر آیت الله دکتر رئیسی که خار چشم دشمنان است • یه کار تمیز • آماری، تحلیلی • با کیفیت و چاپ رنگی 🔴 مطالعه کنید 🟢 حداکثری منتشر کنید✅
🏴 هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد(ع) ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️۱- ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️۲- سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️۳- زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️۴- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️۵- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️۶- ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️۷- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📚تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
آرزوت؟! داشتن یه جفت پای خسته مسیر نجف به کربلا...❤️
نذر کردم‌ گر کرببلا قسمتم شد
اربعین جای رقیه به زیارت بروم...
به فدای حاج قاسم
تو بگو دل سر برات میارم
دست ازت بردارم دیگه محاله
محشره رقیه بهترین اسم دختره رقیه
خودش یه تنه لشکره رقیه...
به فدای گنبد سفیدت.. که خورشید و برده از برش.. موقع طلوع خورشید.. به رسم ادب.. زانومیزنه... توی صحن..؟! این سه ساله بانو... ای جانم