eitaa logo
✨سردارسلیمانی✨جوادجبله 🇮🇷
166 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
》جهادتبیین جهادتبیین جهادتبیین》 لینک دعوت↘️↘️↘️ https://eitaa.com/javadjabaleh110135 خادم کانال↘️↘️↘️ @javad146
مشاهده در ایتا
دانلود
«عَنِ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قَالَ: أَکْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَیَّ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ فَمَنْ کَانَ أَکْثَرَکُمْ صَلَاةً عَلَیَّ کَانَ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَنْزِلَةً وَ مَنْ صَلَّى عَلَیَّ یَوْمَ الْجُمُعَةِ مِائَةَ مَرَّةٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ عَلَى وَجْهِهِ نُورٌ وَ مَنْ صَلَّى عَلَیَّ فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ»؛ 🌹 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : در هر جمعه بر من زیاد بفرستید، هر کسی از شما که بر من بیشتری بفرستد، جایگاهش به من نزدیک‌تر خواهد بود. کسی که صد مرتبه بفرستد، روز قیامت با چهره‌ای نورانی محشور می‌شود. و کسی که هزار مرتبه بفرستد، از دنیا نمی‌رود، مگر آن‌که جایگاهش را در بهشت ببیند. 📚 بحارالأنوار جلد ٨۶ صفحه ٣۵٨ 🌸🍃🌸🍃 📣🔻با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشیم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
♨️انصارالله یمن: هشدار فوری به ساکنان تل آویو: «اگر در داخل یا نزدیک گارد ملی هستید، باید فوراً فرار کنید و از آن دوری کنید اگر در فرودگاه بن گوریون یا ساختمان های مجاور آن یا نزدیک آن هستید، فوراً از آن فاصله بگیرید و در فاصله کمتر از 250 متری از آن دوری کنید. هر کسی که نزدیک فرودگاه بن گوریون باشد، جان خود را به خطر می‌اندازد." 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا یمن قهرمان💪💪💪💪💪
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رهبر انقلاب : اگه صد مورد خیانت خواص را هم دیدید ناامید نشوید ، ان شاء الله همه شما نابودی تمدن منحط آمریکایی و صهیونیزم را خواهید دید
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم‼️مهم ‼️مهم‼️ هشدار بسیار مهم عارف الهی حضرت آیه الله قرهی(حفظه الله ) در مورد نزدیکی فتنه ی اکبر ❗️ یا ایها المؤمنون الحذر الحذر الحذر 🔴🔴🔴🔴🔴🔴 ┏━━━🇮🇷🕌🇮🇷━ 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ╔═🍃🌺🍃══════╗ ╚══════🍃🌺🍃═╝ ‌‌ ┗━━━🇮🇷🕌🇮🇷━
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است  ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 با ذکر  صلواتی هدیه به فاطمه زهرا سلام الله علیها الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهیدعبدالحُسین‌برونسی..♡(:
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من در‌دلم‌جایی‌برای‌هیچکس‌غیر‌تو‌نیست گاه‌یک‌دنیا‌فقط‌با‌یک‌نفر‌پر‌می‌شود . . ! ❤️
وعده حق (خاطره ای از شهید حمیدمحمودی) یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد بلند شد اومد جبهه یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ... ... اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... ...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام آقا جان چشم به راهم نذار... توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود... ┄┅══✧❁🇮🇷❁✧══┅┄
✍امام علي(علیه السلام) «نهج البلاغه»، درباره «زهد» حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید: «او سنگ را بالش خود قرار می داد،لباس خشن می پوشید،غذای بسیار ساده می خورد، چراغِ شب هایش ماه بود،نه همسر و فرزندی داشت که او را غمگین سازد،نه مالی داشت که او را به خود مشغول دارد و نه طمعی که خوارش کند،مرکبش پاهایش بود و خادمش دست هایش» 📙خطبه۱۶۰