eitaa logo
حرف بی‌حساب| جواد موگویی
3.2هزار دنبال‌کننده
107 عکس
17 ویدیو
0 فایل
مستندساز، نویسنده و پژوهشگر تاریخ انقلاب
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف بی‌حساب| جواد موگویی
@javadmogoei
روزهای جنگی-۷ ضاحیه این قلب تپنده شیعه ۱۶مهر: دو روزیست نمازصبح قضا می‌شود. راه تردد بدون مجوز به ضاحیه را یافتم: شب‌ها. ضاحیه، منطقه‌ای پرتراکم و شیعه‌نشین در جنوب بیروت. ناف ضاحیه را با ایران بستند. سال۱۳۳۸ که اما‌م‌موسی‌صدر، روحانیِ اهل قم، پای در بیروت گذاشت، ضاحیه مملو بود از مهاجران و کارگران فقیر شیعه. طایفه‌ای فقیر و عقب‌افتاده‌ که در میان ۱۷مذهب مسیحی و سنی، پایین‌ترین طبقه اجتماعی و فرهنگی داشتند. امام‌موسی با تشکیل مجلس اعلای شیعیان، آنها را به قطبی در ساختار سیاسی حکومت مبدل کرد‌ و با تاسیس «حرکت المحرومین»، شیعیان از محرومیت و انزوا خارج شدند. «در جنگ شیطان با اسراییل، ما در کنار شیطان خواهیم ایستاد. اسراییل شر مطلق است.» این مانیفست امام‌موسی در تاسیس جنبش مسلحانه «امل» در برابر اسراییل بود. بتدریج ضاحیه به مرکز تحول اجتماعی به پایگاه مقاومت شیعیان در لبنان مبدل شد. و بعد پایگاه سیاسی‌نظامی حزب‌الله. گرچه امام‌موسی انقلاب۵۷ را ندید اما معماری بنای مقاومت در لبنان را، انقلاب ایران ادامه داد تا امام‌خمینی بگوید: «آقای صدر یک مردی است که من می‌توانم بگویم او را بزرگ کرده‌ام و ایشان به منزله یک اولاد عزیز برای من است و ما امیدواریم که یک روزی با آسیدموسی صدر در قدس باهم نماز بخوانیم انشاالله.» سال۹۸ به ضاحیه آمده بودم؛ جمعیت ۷۰۰هزار نفری و خیابان‌هایی سرشار از بوی قلیان، فلافل و شاورما! عاشقان ایران که هنوز در احوال انقلاب۵۷ سیر می‌کنند. کوچه‌پس‌کوچه‌هایش پر بود از عکس‌های امام‌موسی‌، امام‌خمینی و آقای خامنه‌ای و مصطفی چمران. گویی در محله فلاح تهران در دهه۶۰ قدم می‌زنی! هنوز آثار حملات اسراییل در ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ در ساختمان‌هایش پیدا بود. اما حالا شهرِ ارواح شده. خالی از سکنه. خیابان‌ها پر است از ماشین‌های پارک‌شده. برخی فرصت نکردن حتی درب خانه‌‌ها را ببندند. صدای ویز ویز پهباد، جرات را برای بردن ماشین‌ها و اسباب‌واثاثیه می‌کُشد. حال همه ضاحیه آواره‌شدن در بیروت و شمال لبنان. ورودی ضاحیه پرسه می‌زدم که ناگهان زمین لرزید. انفجار پشت انفجار. بی‌بی‌سی زد انفجار انبار تسلیحات، حزب گفت انفجار کپسول‌های اکسیژن بیمارستان. ببرون ضاحیه صدنفری زن و بچه کنار اتوبان می‌دوند‌. وحشت‌زده و رنگ‌پریده. اینها در پیاده‌روهای خارج ضاحیه چادر زده بودند که با این حملات آنجا را هم از دست دادند. @javadmogoei
روزهای جنگی-۸ استراتژی هشتک! به آتش کشیدن منطقه ۱۶مهر: سیدمجید می‌گوید «قبل وعده‌صادق۲ زمزمه بود ایران پشت حزب‌الله را خالی کرده! رسانه‌های سعودی و بی‌بی‌سی مدام بر همین می‌دمیدند‌ که ایران، سیدحسن را معامله کرده.» آمدم پیش یک امام‌جماعتی در حمرا. گفتم چرا فکر کردید ایران پشت شما را خالی کرده؟ گفت بچه‌های انقلابی‌ خودتان گفتند: «سپا‌ه موشک نمی‌زند و دولت ایران، حزب را به رابطه با آمریکا و رفع تحریم‌ها فروخته.» در تهران نیز همین عملیات روانی پس از ترور هنیه کلید خورد‌. خطی از یک‌سو شایعه مشارکت جریان ایرانی در ترور هنیه را میرفت. و ازسویی دیگر فشار به سپاه برای تعجیل در حمله موشکی به اسراییل‌. آن هم از جماعت انقلابی و منبری‌! همزمان گفتند پزشکیان بنی‌صدر زمان است و فرماندهان سپاه، فرماندهان خائن صفین و لشکر امام‌حسن در صدر اسلام! فرمانده‌کل قوا را فرمانده‌‌«بی‌قوا» خواندند‌. فریاد زدن که جمهوری‌اسلامی بابت موشک‌های شلیک‌‌نشده‌اش باید به تاریخ و خدا پاسخ دهد! حتی گفتند خبر ندارید که اسراییل در تهران عملیات‌ها می‌کند! و ایران لاپوشانی! بعد در رسانه‌ها نسخه پیچیدند که جنگ را باید به بیرون لبنان کشاند! به اردن، بحرین، قطر، عربستان و حتی آذربایجان! در یک‌کلام به آتش‌کشیدن منطقه! ولشان کنی آفریقا و اروپا راهم به لیست می‌‌افزایند! دیگر این آخری‌ها خط جماعت انقلابی از تهران تا لندن و حتی برخی کارشناسان صداوسیما، با اینترنشنال یکی شده بود: «ایران دل زدن ندارد، از جنگ می‌ترسد، پشت حزب‌‌الله خالی شده.» اسم این فشارها به فرماندهان و رهبری را هم گذاشته بودند مطالبه! گویی مساله، دیرکرد معوقات حقوق کارگران است یا برداشتن کنکور! فهمشان از امنیت ملی و جنگ انقدر کودکانه بود‌ که دراین جنگ چندکشوری، تغییر استراتژی جنگی را مطالبه عمومی کردند‌! خیلی بی‌خردی می‌خواهد که در چنین جنگ بزرگی، فرمانده‌کل‌قوا و فرماندهانش را ببری زیر تیغ هشتک! در بیروت دریافتم، ضلع دیگر این جنگ روانی روی بدنه اجتماعی حزب‌ هم عمل میکرده‌. آنها هم پس از ضربات متعدد به پیکره فرماندهی‌، احساس بی‌پناهی و گاه خیانت کرده‌اند. در این عملیات روانی، اسراییل فرماندهان حزب‌الله را ترور فیزیکی کرد، فرماندهان ایرانی را ترور شخصیت. گرچه پس از حمله ۲۰۰موشکی به تلاویو، دل حزب به ایران قرص شد. اما عبارت «در زدن اسراییل نه تعلل می‌کنیم و نه شتاب‌زدگی» از سوی آیت‌الله خامنه‌ای، درست در خنثی‌کردن این خط رسانه‌ای داخل و خارج بود. اما تجربه این یک‌ماهه نشان داد چگونه راهبرد جماعت انقلابی چقدر آسان ناخواسته یا باواسطه! در اختیار بی‌بی‌سی و اینترنشنال قرار می‌گیرد. باشد که درس عبرت بگیریم. @javadmogoei
حرف بی‌حساب| جواد موگویی
@javadmogoei
روزهای جنگی-۹ فرماندهان جاسوس! ۱۹مهر: مدام از روایت جنگ جا می‌مانم؛ ازبس یک‌گوشم به تهران است یک‌گوشم اینجا! عملیات جنگ روانی «تهران-بیروت» نعل به نعل باهم عمل می‌کند. از لندن توییت‌زدن که گرای مکان ترور هنیه را از داخل ایران دادند. ایضا موساد سیدحسن را پس از ۴۲سال، وقتی ترور کرد که با یک سردار ایرانی جلسه داشت! بلافاصله رسانه‌های سعودی و ضدایرانی تیترشان «دستگیری قاآنی به اتهام جاسوسی» شد. امروز در بیروت همه از این دستگیری می‌گفتند. روان بدنه اجتماعی حزب‌الله مدام زیر بمباران این اخبار است. این همان خط رسانه‌ای اسراییل است که ایران را عامل ترورهای اخیر و فروختن حزب‌الله عنوان می‌کند. با بی‌خردی، دوماه فرماندهان سپاه را نافرمانِ رهبری خواندند و حالا خط هجمه یک قدم جلوتر آمد: «فرماندهان جاسوس» دیگر چقدر باید خوشبینانه بنگریم که این خط‌ها صرفا درگیری‌های جناحی داخلی و ناشی از عدم تحلیل است؟! مگر می‌شود همزمانی این عملیات روانی در تهران و بیروت را نادیده گرفت؟! صادقانه بگویم که بنای اتهام به جریان‌ها و جبهه انقلابی نیست. لکن میدان جنگ روانی اسراییل نشان می‌دهد که برخی خواسته یا ناخواسته در تور عملیات‌روانی قرار گرفته‌اند. همه باید مراقب باشیم. حزب‌الله پس از ضربات سنگین به پیکره‌اش، دیگر توان برون‌رفت از این جنگ روانی را ندارد. @javadmogoei
حرف بی‌حساب| جواد موگویی
روزهای جنگی- ۱۰ ایستاده زیر پهپادها ۱۷مهر: سرصبحی مهدی گفت دو تاجر شیعه قطری و اماراتی ۱۰۰هزار دلار واریز کردند. همه ذوق کردیم. آواره‌ها یک‌میلیون نفری می‌شوند؛ از جنوب لبنان تا ضاحیه. در بیروت، ۲۰۰هزار نفر در مدارس شیعی، سنی و مسیحی و بیمارستان‌های متروکه و گاه پیاده‌روها جمع شدند.  گرچه نخودی هم در این جنگ نمی‌شود‌. غالب خانواده‌های آواره‌، حتما یک رزمنده در جبهه جنگ دارند؛ مردها در جبهه، زن‌وبچه‌ها آواره‌... حزب همزمان در دو جبهه مشغول است؛ جنگ زمینی در جنوب و ساماندهی آواره‌ها. اکثر آواره‌ها فقط با چند دست لباس از خانه زدند بیرون‌. تمیزند و مرتب‌. کلا زیست حزب‌ این‌گونه است‌. اصلا دوست ندارند تصویری مستاصل و درمانده ازشان ساخته شود. این را نوعی مقاومت دربرابر جنگ روانی اسراییل می‌دانند. حال فکر کنید ما جای آنها در جنگ بودیم، سلبرتی جماعت چه‌ به‌روز تصویر ایران و ایرانی می‌آورد! مسئول کمپ‌های آواره‌ها را یافتیم؛ شیخ‌ظاهر. حزب تشکیلات اجتماعی بسیار منسجمی دارد. هر کمپ تشکیلات خود را دارد‌. خانم‌ها میدان‌دارند. فضا شبیه پشت جبهه‌های جنگ خودمان شده. به چند مدرسه‌ شیعی، سنی و مسیحی رفتیم. صدای ویز ویز پهپادهای بالای بیروت آزار می‌دهد. هرچند خانواده در یک کلاس هستند‌. سالن را هم با چادر به چند قسمت تقسیم کردند. پیرمردی و پیرزنی نشسته‌اند. مدیر گفت پسرشان تازه در جنوب شهید شده. پیرمرد تا چشمم به مهدی افتاد زد زیر گریه. گفت پسرش شبیه او بوده. مهدی با بغض دستش را بوسید. خانمی رسید، مادر شهید را بغل کرد. هق‌هق گریه... آواره‌ها با دیدن ایرانی‌ها ذوق می‌کنند. گویی سندی است درمقابل جنگ روانی اسراییل که ایران پشت حزب را خالی کرده. دستشان خالیست ولی برایمان شکلات و چای می‌آورند. مجروحی از انفجار پیجرها روی تخت خوابیده. دو فرزند خردسالش کنارش. پیجر روی کمرش بوده. پهلویش شکافته. شیخ‌‌ظاهر لیست اولویت‌ها را داد: پتو، شیرخشک و خشکبار. رفتیم شمال بیروت؛ کارخانه تولید پتو. سفارش دادیم: ۱۰هزار پتو. @javadmogoei
روزهای جنگی-۱۱ در تاریکی شب؛ کاش حاتمی‌کیا و انتظامی هم اینجا بودند‌ ۱۷مهر: آمدیم ضاحیه. کار هر شب‌مان شده‌. تیم‌های چند نفره موتوریِ حزب‌الله گشت می‌زنند. امشب صدای تیراندازی می‌آید یا به‌سوی جاسوس است یا سارق. از یکی از خرابه‌ها صدا می‌آید. ۷-۸نفر نشستند. همه مسلح. اسپیکر کوچکی دارند. صدای دعای کمیل. و ریز ریز گریه... لکن اسلحه به دست این همان گریه حماسی‌ست. بعد، زیارت عاشورا با صدای فانی... بعد، دکلمه‌ای عربی خطاب به صاحب‌الزمان... با زیر صدای آهنگ از کرخه‌ تا راین... کاش حاتمی‌کیا و مجید انتظامی هم بودند، اینجا در ضاحیه... زیر این انفجارها... که ببیند شاهکارشان چگونه آرام می‌کنند مردان حزب‌الله را. چیزی نمی‌فهمم! اما نجواییست با یابن‌الحسن.. میزانسن، شبیه فیلم‌های آوینی از شب‌های عملیات است: نسیمی جان‌فزا می‌آید بوی کرب و بلا می‌آید این جماعت چه توکلی دارند! ایستاده سرپا زیر بمباران رهبری چون سیدحسن، از دست رفته بی‌خبر از سیدصفی‌الدین خانوادهایشان آواره زیر ویز ویز پهپادها در تاریکی شب نجوا می‌کنند با پسر فاطمه... نمی‌دانم فردا چند نفرشان زنده خواهند ماند دوست دارم تک تک‌شان را بغل کنم رویم نمی‌شود‌. آدم چقدر دلش می‌خواهد اینجا شهید شود... @javadmogoei