eitaa logo
🚩 جواهرالکلام 🚩
2.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
915 ویدیو
34 فایل
سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي، وَضَيَّقَتْ عَلَي َّمِهَادِي
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 شب هشتم : حضرت علی اکبر علیه السلام از جوانان اهل بيت پيغمبر اول كسى كه موفق شد از اباعبدالله الحسین علیه السلام كسب اجازه كند، فرزند جوان و رشيدش على اكبر بود كه خود اباعبدالله درباره اش شهادت داده است كه از نظر اندام و شمايل، اخلاق، منطق و سخن گفتن، شبيه ترين فرد به پيغمبر بوده است. اين جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدر جان! به من اجازه جهاد بده. درباره بسيارى از اصحاب، مخصوصا جوانان، روايت شده كه وقتى براى اجازه گرفتن نزد حضرت مى آمدند، حضرت به نحوى تعلل مى كرد، ولى وقتى كه على اكبر مى آيد و اجازه ميدان مى خواهد، حضرت فقط سرشان را پايين مى اندازند. جوان روانه ميدان شد. نوشته اند اباعبدالله چشمهايش حالت نيم خفته به خود گرفته بود: «ثم نظر اليه نظر ائس» به او نظر كرد مانند نظر شخص نااميدى كه به جوان خودش نگاه مىكند. نااميدانه نگاهى به جوانش كرد، چند قدمى هم پشت سر او رفت. اينجا بود كه گفت: خدايا! خودت گواه باش كه جوانى به جنگ اينها مى رود كه از همه مردم به پيغمبر تو شبيه تر است. جمله اى هم به عمر سعد گفت، فرياد زد به طورى كه عمر سعد فهميد: «يابن سعد قطع الله رحمك» خدا نسل تو را قطع كند كه نسل مرا از اين فرزند قطع كردى. بعد از همين دعاى ابا عبد الله، دو سه سال بيشتر طول نكشيد كه مختار عمر سعد را كشت. اين طور بود كه على اكبر به ميدان رفت. مورخين اجماع دارند كه جناب على اكبر با شهامت و از جان گذشتگى بى نظيرى مبارزه كرد. بعد از آن كه مقدار زيادى مبارزه كرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش (كه اين جزء معماى تاريخ است كه مقصود چه بوده و براى چه آمده است؟) گفت: پدر جان «العطش»! تشنگى دارد مرا مى كشد، سنگينى اين اسلحه مرا خيلى خسته كرده است، اگر جرعه اى آب به كام من برسد نيرو مى گيرم و باز حمله مىكنم. اين سخن، جان اباعبدالله را آتش مى زند، مى گويد: پسر جان! ببين دهان من از دهان تو خشكتر است، ولى من به تو وعده مى دهم كه از دست جدت پيغمبر آب خواهى نوشيد. اين جوان مى رود به ميدان و باز مبارزه مى كند. مردى است به نام حميد بن مسلم كه به اصطلاح راوى حديث است، مثل يك خبرنگار در صحراى كربلا بوده است. البته در جنگ شركت نداشته ولى اغلب قضايا را او نقل كرده است. مىگويد: كنار مردى بودم. وقتى على اكبر حمله مى كرد،همه از جلوى او فرار مى كردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعى بود، گفت:قسم مى خورم اگر اين جوان از نزديك من عبور كند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت. من به او گفتم: تو چكار دارى، بگذار بالاخره او را خواهند كشت. گفت: خير. على اكبر كه آمد از نزديك او بگذرد، اين مرد او را غافلگير كرد و با نيزه محكمى آنچنان به على اكبر زد كه ديگر توان از او گرفته شد و چون خودش نمىتوانست تعادل خود را حفظ كند دستهايش را به گردن اسب انداخت، و چون خون جلوی چشمان اسب را گرفته بود اسب بجای اینکه به سمت خیمه ها برگردد به سمت لشکر دشمت حرکت کرد... اينجاست كه جمله عجيبى نوشته اند: «فاحتمله الفرس الى عسكر الاعداء فقطعوه بسيوفهم اربا اربا» 📓 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ @javaherkalam110135 🤲 الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم
🏴حديث روز... امروز چهارشنبه 4 مرداد 1402 🏴 ◾امام حسین ( علیه السلام) در بهشت ◾ هر یک از امامان در روز جزا و هنگام ورود به بهشت مقام مخصوصی دارند، اما امام حسین( علیه السلام) در آن روز درجات خاصی دارد که پیامبرخدا( صلی الله علیه و آله) از آن خبر داده و فرمودند: ◾«ای حسین! تو در بهشت درجاتی داری که تنها با شهادت به آن نائل می‌شوی.» با این همه امام حسین( علیه السلام) برای سرتاسر بهشت زینت است و گویی آن حضرت در سرتاسر بهشت حضور دارند و همه بهشت برای آن حضرت است.»✔️ 📓ترجمه کتاب خصائص الحسینیه. 📓جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ امروز هشتم‌ محرم متعلق به شاهزاده آقا جانمان حضرت علی اکبر (علیه السلام) است.. السلام علیک اَوّلَ قَتیل مِن خَیرِ سَلیل من سُلالة ابراهیمَ الخَلیل صلی الله علیک و علی اَبیک... چارده قرن است که پایین پا را خواسته😭 جای یک باری که پیش پای بابا پا نشد..😭 هدیه به ساحت نورانی ایشان صلواتی عنایت کنین بر قاتل ایشان مُرّة بن مُنْقِذ عَبدی لعنت الله علیه 🔥به عدد ابجد نام نحسش 245 تا قیام قیامت همیشه و مدام لعنت باد بیش باد کم مباش 👊 ‌➥ https://eitaa.com/javaherkalam110135‌ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🏴 پس باید بر کسی مثل حسین (علیه السلام) گریست 🏴 ✔️عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: قَالَ الرِّضَا علیه السلام: إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ، فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا، وَ هُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنَا، وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا، وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا، وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثِقْلِنَا، وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا،إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا، وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا، وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ، أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ، فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ. 📓(بحارالأنوار، ج44،ص 283- 284 به نقل از امالی صدوق) 📓جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ ◾ قَالَ آيَةُ اَللهِ اَلْعُظْمَى اَلْإِمَامُ أَلرّضٰآ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ: ✔️ ماه محرم، ماهى است كه مردم دوران جاهليت، جنگ و جدال را در آن حرام مي دانستند. ولى در اين ماه ريختن خون ما حلال شد، 😭 حرمت ما دریده شد،😭 فرزندان و زنان ما اسير شدند،😭خيمه ‏هاى ما طعمه آتش‏ها شدند!😭 اموال ما به يغما رفت، حرمت رسول خدا( صلّی الله علیه وآله) در مورد ما مراعات نشد. حقّا كه روز شهادت امام حسين( علیه السلام) پلك چشمان ما را زخم، اشك هایمان را جارى، و عزيزمان را در زمین كرب و بلا ذليل کرد، و اندوه و بلا را تا روز قيامت برای ما به ارث گذاشت. پس باید که گریه کنندگان بر بزرگواری چون حسین( علیه السلام) بگریند.😭😭😭 ✔️اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً( ابوبکر) 🔥 ثُمَّ الثَّانِىَ (عمر) 🔥 وَالثَّالِثَ( عثمان) 🔥 والرَّابِعَ (معاویه) 🔥اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ. جانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ ابی سُفْیانَ. وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ✔️ ◾«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»🤲 https://eitaa.com/javaherkalam110135‌
🏴 هرکس بر حسین بن علی (علیه السلام) بگرید، حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را یاری نموده است 🏴 ◾عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ (الحسین) إلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أسْعَدَهَا عَلَيْهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله وَ أدَّى حَقَّنَا. 📓(بحارالانوار،ج45، ص 206-208 به نقل از کامل الزّیارات) 📓جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ ◾ قَالَ آيَةُ اَللهِ اَلْعُظْمَى اَلْإِمَامُ اَلصَّادِقُ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : ◾هیچ گریه کننده ای بر حسین بن علی (علیه السلام) نیست جز این که به حضرت فاطمه( علیهاالسلام) صله داده و آن بانو را یاری کرده و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صله داده و حق ما را ادا نموده است. «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»🤲🤲 https://eitaa.com/javaherkalam110135‌
▪️وقایع روز هشتم محرم سال61 هجری! ☑️ در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. 💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. 💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. ✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. 🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟ 🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟ 🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ ⚡️ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ 💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. 🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. 🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. 🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. 🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم. 🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. 🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. ✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ✍ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است 💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم. ♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.. 📒کشف الغمه،ج2،ص47 📘بحارالانوار،ج44،ص388 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82 📓 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ @javaherkalam110135 🤲 الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم
🥀برگ هشتم امام(علیه السلام) کلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله۱۹ گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به محض دریافت این نامه، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد. یکی از یاران از امام(علیه السلام) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد، او گفت: چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت:اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا تصمیم به کشتن عترت پیامبر(صل الله علیه) گرفته‌ای؟ ابن سعد گفت: ای همدانی! من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه کنم، آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‌دانم کیفر این کار، آتش است؟ امام(علیه السلام) با ابن سعد ملاقاتی داشتند. در این ملاقات ابن سعد هر بار در برابر سؤال امام(علیه السلام) که فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. 📕بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۸۸ 📓 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ @javaherkalam110135 🤲 الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم
السلام علیک یا علی‌اکبر کار من نیست تنت را ز زمین بردارم.. مثل این است که از خاک نگین بردارم عضو های تو در این بادیه تکثیر شدند همه ی گرگ صفت ها ز تنت سیر شدند 📓 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ @javaherkalam110135 🤲 الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم
روز هشتم محرم چه گذشت؟ شرح حالی از زبان حضرت زینب سلام‌الله علیها درباره وقایعی که بر کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام در کربلا و در روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری گذشت 📓 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ @javaherkalam110135 🤲 الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم
مقتل حضرت عباس(ع) به نقل از کتاب شرح شمع عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني. عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت. وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود. سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد، دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه. هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش. از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم. در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت. عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب. امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: « ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست. 📓شرح شمع:صفحه ۲۱۰ و ۲۱۱ 📓 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ @javaherkalam110135 🤲 الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم