🖊#کف_خیابون_12
وقتی از اتاق مامانم اومدم بیرون، هنوز وسایل پذیرایی مهمونی عصر روی میز پذیراییمون بود... رفتم یه سیب بردارم که یه چیزی دیدم که بیشتر از سر و وضع مامانم منو بهت زده کرد... دیدم دو تا بشقاب بیشتر نیست... این ینی یا دو نفر مهمون بودند یا با مامان دو نفر بودند... اما... وسط پوست میوه های یکی از بشقابا یه ته مانده سیگار هم بود!!
داشتم دیوونه میشدم... مامانم با اون سر و وضع... با اون خواب عمیقش... ته سیگار وسط بشقاب میوه ها... اصلا نمیدونستم چیکار کنم... حتی نمیتونستم پلک بزنم... عصر خونه ما چه خبر بوده؟!
مامانم بیدار شد... داشتم تلوزیون نگاه میکردم... اما مدام تو فکر عصر بودم... خودمو زدم به حواس پرتی که ینی مثلا متوجه بیدار شدن مامانم نشدم... اما فهمیدم که مامانم تا بیدار شد، لباسشو عوض کرد و لباس همیشگیش را پوشید و اومد توی حال...
گفت: سلام افشین! کی اومدی؟
خیلی معمولی گفتم: سلام. خیلی وقت نیست. دو تا نون هم خریدم گذاشتم توی نایلون رو سر یخچال.
مامانم رفت توی آشپزخونه... دیگه رو تمام حرکات و کارای مامان حساس شده بودم... یواشکی حواسم حتی به آب خوردنش هم بود... رفت سراغ تلفن خونه... داشت شماره میگرفت که منم رفتم نشستم پیش تلفن توی حال... آروم گوشیو برداشتم... جوری که متوجه نشه... وقتی بوق خورد، دیدم افسانه گوشیو برداشت... بعد از سلام و احوالپرسی، مامانم با دلخوری گفت: افسانه ور پریده چرا نگفتی صاب کارت مرد هست؟!
افسانه هم بلند خندید و گفت: ای بابا! از وقتی برگشته مزون، همینجوری داره پیش همه ازت تعریف میکنه! مثل اینکه پیش مامان گلم بهش خوش گذشته بوده!
من داشتم روانی میشدم... خیلی اعصابم خورد بود... اما مامان جوابی داد که منو آتیش زد... به افسانه گفت: جدا؟! بهش خوش گذشته بود؟!!!
افسانه گفت: آره مامانی! پس چی؟ مامان به این نازی! راستی بهم گفته که قراره بیایی مزون پیش خودمون کار کنی!!
مامان گفت: حالا گفتم درباره اش فکر میکنم... خیلی خودمو مشتاق نشون ندادم... ببینم چی میشه حالا... کی میایی ور پریده؟
افسانه گفت: امشب کار خاصی ندارم... زودتر میام... افشین خونه است؟
مامان گفت: آره... پس من تا یه چیزی درست میکنم بیا!
افسانه گفت: چشم مامان... راستی لباس جدید مبارک! کوروش خان (اسم صاب کار کثافت مزون) گفته لباس ایمپایر تاپ مشکی را هدیه بده به مامانت! نمیخواد برگردونی مزون!
مامان با خنده و ذوق زده گفت: اینجوری که بده آخه! حالا بعدا باهاش حساب میکنیم.
من دیگه داشتم میپکیدم... حرفهای سنگینی شنیده بودم... حرفهای افسانه و مامانو که پای چیزایی که دیده بودم میذاشتم، دیگه چیزی برای گفتن و قضاوت نکردن نمیذاشت...
یکی دو ساعت بعد، افسانه هم اومد خونه... شام خوردیم... تلوزیون دیدیم... خبری از درس و بحث دانشگاه افسانه هم کلا تو خونه نبود... اصلا انگار نه انگار که خواهر ما مثلا دانشجو هست و واسه شهریه کوفتی دانشگاه آزادش داره کار میکنه!
تا اینکه افسانه رو کرد به من و گفت: «راستی افشین جون! یه خبر خوب! صاب کار من، عصر اومده پیش مامان... مامان واسش مدل شده... اونم خوشش اومده و گفته مامان بیاد پیش خودمون و از فردا توی مزون با خودمون کار کنه!»
مثلا تعجب کردم و گفتم: صاب کارت! صاب کارت کیه دیگه؟!
گفت: نمیشناسیش! آدم خوبیه!
یه نگاه به مامان انداختم... چیزی که میخواستم بپرسم خیلی سنگین بود... با احتیاط به چشمای افسانه نگاه کردم و گفتم: خانمه؟!
افسانه خیلی عادی و معمولی نگاهش را برگردوند به طرف لب تاپش و گفت: نه بابا! مگه زن ها عرضه گردوندن مزون به اون با کلاسی دارن؟! آدم با جذبه و مدیری هست. هر کسی باهاش کار کرده پیشرفت کرده.
من که زبونم بند اومده بود... حدسم داشت درست درمیومد متاسفانه... اما قادر نبودم چیزی بگم... چون بالاخره میخواستم یه فکری به حال زندگیمون بکنیم و از این وضعیت اسفبار دربیایم.
به همین راحتی...
اون شب مامان هیچی نمیگفت... اما بعدش، جوری که مثلا خیلی راضی بودن و ناراضی بودنش مشخص نبود اما مشخص بود که بدش هم نیومده، گفت: «خودمم از کار سبزی و میوه خسته شدم. خدا خیرش بده کوروش خان که اینقدر دست به خیره و خودش پیشنهاد کار داده! کجا برم و سر چه کاری برم که بدونم ارزشش داره؟ اینجوری پیش دخترم هستم.»
ادامه دارد...🚸
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷🌷🌷🌷
#چادرانہـ🍃
بانو
چادر بہ سر بگیر
و به خود ببال😌👌
ڪه هیچ پادشاهــے💎👑
بہ بلندی♡💕
چادرِ تو♡
تاج سرے ندیدھ است✌️👑
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷
این کسی که مهناز افشار تولدش رو بهش تبریک گفته احمد باطبی هست همون وطن فروشی که با چند نفر دیگه به ترامپ نامه زد که ایران رو تحریم کنید
خانم سلبریتی پر مدعا که براش ارزوی شادی کردی ، شادی اون تو تحریم مردم کشورته، خجالب بکش
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
1.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر معظم انقلاب: حضرت، مظلومه است؛ این بزرگوار واقعاً مظلومه است جناب خدیجه (سلاماللهعلیها) غریب است.
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
هدایت شده از 🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
نجوا با شهدای #مدافع_حرم
با نوای #کربلایی_حاج_مهدی_رسولی
ای کاش شهدا راز شان را هم به ما میگفتند...
#دم_افطار_آقای_غریب_عالم_یادمون_نره
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
این کسی که مهناز افشار تولدش رو بهش تبریک گفته احمد باطبی هست همون وطن فروشی که با چند نفر دیگه به
🔴چرا کسی با این سلبریتی ضدمیهن برخورد نمیکند؟
تعجب میکنید مهناز افشار تولد احمد باطبی ضدانقلاب فراری رو تبریک گفته؟
فکر میکنید کی هماهنگ کرد این خانم بره آمریکا بچه شو به دنیا بیاره که تبعه آمریکا به حساب بیاد؟
کسی که از خاتمی خونه رایگان بگیره و مشایی مجوز واردات دارو و شیرخشک بهش بده، میره از سلطنت طلبها هم گرین کارت میگیره دیگه!
+فرید ابراهیمی+
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
Naleh Haye Feragh 1 (15).amr
حجم:
757.3K
🎵 تو دلم یه دنیا حرفه که میخام بگم براتون...😭
آقاجون دلم گرفته...
🔰میرداماد
#دم_افطار_آقای_غریب_عالم_یادمون_نره
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/javanane_enghelabi313
🌷🌷🌷
🌴یا حسـ♡ـین مظلـوم🌴
💔ما تشنہ ے عشقیم و شنیدیم ڪہ گفتند:
رفعِ عطـشِ عشـق
فقط نامِ حسیڹ (علیہ السلام) است...😭
🌷السلام علیڪ یا ابا عبداللہ🌷
https://eitaa.com/javanane_enghelabi313
🌷🌷