eitaa logo
✨ جوانان انقلابی✨
71 دنبال‌کننده
547 عکس
492 ویدیو
10 فایل
📩 خادم الزهرا ( جهت ارسال نظرات و تبادل ) 📩 || @ya_mahdii_adrekni لینڪ و ایدی کانال ↯ ⌈ @javanane_enghelabihttp://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ خاطرات شهید ابراهیم هادی قمست ٨ روزي حلال (١) راوی خواهر شهيد پيامبراعظم صل الله علیه وآله وسلم ميفرمايــد: «فرزندانتان را در خوب شدنشــان ياري كنيد زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.» بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و ديگر بچه ها اصلا كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوائي بود. اهل مسجد و هيئت بود و به رزق حلال بسيار اهميت ميداد. او خوب ميدانست پيامبر صل الله علیه وآله و سلم ميفرمايد: «عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حالل است» براي همين وقتي عده اي از اراذل و اوباش در محله اميريه(شاپورآن زمان،) اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالی داشته باشد، مغازهاي كه از ارث پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه قند رفت. آنجا مشــغول كارگري شد. صبح تا شــب مقابل كوره مي ايستاد. تازه آن موقع توانست خانه اي كوچك بخرد. ابراهيــم بارها گفته بود: اگر پــدرم بچه هاي خوبي تربيــت كرد. به خاطر سختي هایي بود كه براي رزق حلال ميكشيد. هــر زمان هم از دوران كودكي خودش يــاد ميكرد ميگفت: پدرم با من حفــظ قرآن را كار ميكرد. هميشــه مرا با خودش به مســجد ميبرد. بيشــتر وقتها به مسجد آيت الله نوری پائين چهارراه سرچشمه ميرفتيم. آنجا هيئت حضرت علي اصغر بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن هيئت را داشت. يادم هســت كه در همان سالهای پاياني دبســتان، ابراهيم كاري كرد كه پدر عصباني شد و گفت: ابراهيم برو بيرون، تا شب هم برنگرد. ادامه دارد... 🔽🔽 منبع :کتاب سلام برابراهیم شادی رو شهدا صلوات 👈کانال جوانان انقلابی عضو شوید واز مطالب استفاده کنید👇 @javanane_enghelabi http://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
3.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ #استاد_قرائتی حساب خدا با حساب شما فرق می کند قابل توجه اونایی که دنبال کار خیر هستند
✨﷽✨ خاطرات شهید ابراهیم هادی قسمت ٩ روزی حلال (٢) راوی خواهر شهید ابراهيم تا شب به خانه نيامد. همه خانواده ناراحت بودند كه براي ناهار چه كرده. اما روي حرف پدر حرفي نميزدند. شــب بود كه ابراهيم برگشــت. با ادب به همه سلام كرد. بلا فاصله سؤال كــردم: ناهار چيكار كردي داداش؟! پدر در حالي كه هنوز ناراحت نشــان ميداد اما منتظر جواب ابراهيم بود. ابراهيم خيلي آهسته گفت: تو كوچه راه ميرفتم، ديدم يه پيرزن كلي وسائل خريده، نميدونه چيكار كنه و چطوري بره خونه. من هم رفتم كمك كردم. وسايلش را تا منزلش بردم. پيرزن هم كلي تشكر كرد و سكه پنج ريالي به من داد. نميخواستم قبول كنم ولي خيلي اصرار كرد. من هم مطمئن بودم اين پول حلاله، چون براش زحمت كشيده بودم. ظهر با همان پول نان خريدم و خوردم. پدر وقتي ماجرا را شنيد لبخندي از رضايت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود كه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزي حلال اهميت ميدهد. دوستي پدر با ابراهيم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتي عجيب بين آن دو برقرار بود كه ثمره آن در رشــد شخصيتي اين پسر مشخص بود. اما اين رابطه دوستانه زياد طولانی نشد! ابراهيم نوجوان بود كه طعم خوش حمايت هاي پدر را از دســت داد. در يك غروب غم انگيز ســايه ســنگين يتيمي را بر سرش احساس كرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگي ادامه داد. آن ســالها بيشــتر دوســتان و آشنايان به او توصيه ميكردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول كرد. ادامه دارد... 🔽🔽 منبع :کتاب سلام بر ابراهیم شادی روح شهدای مدافع حرم صلوات 👈کانال جوانان انقلابی عضو شوید واز مطالب استفاده کنید👇 @javanane_enghelabi http://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ 🎥 سرلشکر قاسم سلیمانی: در حملات دیوانه‌وار رژیم صهیونیستی، وحشت و ناپایداری را حس می‌کنم. مرگ بر اسرائیل
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ چند خبر خوب وخوشحال کننده در مورد کشورمون که شاید نشنیده باشید
✨﷽✨ خاطرات شهید ابراهیم هادی قسمت١٠ ورزش باستاني (١) راوی جمعی از دوستان شهید اوايل دوران دبيرســتان بود كه ابراهيم با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت. حاج حســن توكل معــروف به حاج حســن نجار، عارفي وارســته بود. او زورخانه اي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را ميفرستاد وسط گود، او ً يك ســوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري هم در يك دور ورزش، معمولا در مورد اهل بيت ميخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. از جملــه كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب ميرســيد، بچه ها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت ميخواندند. به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنار ورزش به جوان ها مي آموخت. فرامــوش نميكنم، يكبــار بچه ها پس از ورزش در حال پوشــيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. ادامه دارد... 🔽🔽 منبع:کتاب سلام بر ابراهیم 👈کانال جوانان انقلابی عضو شوید واز مطالب استفاده کنید👇 @javanane_enghelabi http://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ 🔴 اشک‌های آیت‌الله جوادی آملی برای درد مردم😔 🔺 وجود مبارک امیرالمومنین‌(ع) از افطاری بچه‌های خودش می‌زند برای گرسنه نماندن یک مشرک در مملکت. در مملکت ما همه چیز هست، این گرانی‌ها برای چیست؟
✨﷽✨ خاطرات شهید ابراهیم هادی قسمت ١١ ورزش باستانی (٢) راوی جمعی از دوستان شهید با رنگي پريده و با صدائــي لرزان گفت: حاج حســن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود. خودش هم آمد وســط گود. آن شــب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي توســل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه اي نشسته بود و گريه ميكرد. دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده. برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسلي که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. ادامه دارد... 🔽🔽 منبع: کتاب سلام بر ابراهیم 👈کانال جوانان انقلابی عضو شوید واز مطالب استفاده کنید👇 @javanane_enghelabi http://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
فرا رسیدن ماه محرم الحرام را خدمت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و همه عاشقان ابا عبدالله الحسین علیه السلام تسلیت عرض می کنم التماس دعا
✨﷽✨ خاطرات شهید ابراهیم هادی قسمت ١٢ ورزش باستانی (٣) راوی جمعی از دوستان شهید بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبي داشــتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشــد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند. يکي از آنها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشــه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلا چيزي از دين نميدانســت. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيــز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشــب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شــد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد!! ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. ادامه دارد... 🔽🔽 منبع کتاب سلام بر ابراهیم 👈کانال جوانان انقلابی عضو شوید واز مطالب استفاده کنید👇 @javanane_enghelabi http://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
✨﷽✨ کار خوب یک خشکشویی در بجنورد دهه اول محرم شستشوی پیراهن مشکی رایگان است👏
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ استاد قرائتی کلیپ زیبا ویژه محرم چرا کل زندگی یاد امام حسین علیه السلام باید باشیم